گنجور

 
جامی

ذکر گنج است و گنج پنهان به

جهد کن داد ذکر پنهان ده

به زبان گنگ شو به لب خاموش

نیست محرم درین معامله گوش

به دل و جان نهفته گوی که دیو

نبرد پی بدان به حیله و ریو

نفس را مطلع مساز بر آن

تا نیفتد ز عجب رخنه در آن

بر ملک نیز کشف آن مپسند

ورنه زان راز برگشاید بند

کند آن را پی بقا و ثبات

ثبت در طی دفتر حسنات

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]