اوحدی » جام جم » بخش ۱ - سر آغاز
قل هوالله لامره قد قال
من لهالحمد دائما متوال
احد غیر واجب باحد
صمد لم یلد و لم یولد
آنکه هست اسم اعظمش مطلق
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۲ - مناجات
ای خرد را تو کار سازنده
جان و تن را تو دل نوازنده
در صفات تو محو شد صفتم
گم شد اندر ره تو معرفتم
روشنایی ببخش از آن نورم
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۳ - در آداب التماس
اوحدی، گر سر لجاجت نیست
زو نخواهی که خواست حاجت نیست
باغ و خرمن چه خواهی و ده ازو؟
زو چه خواهی که باشد آن به ازو؟
تو ازو وقت حاجت او را خواه
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۴ - در نعت رسول
عاشقی، خیز و حلقه بر در زن
دست در دامن پیمبر زن
حب این خواجه پایمرد تو بس
نظر او دوای درد تو بس
اوست معنی و این دگرها نام
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۵ - ضراعت در صورت قسم
ای به مهر تو آسمان در بند
یاد من کن، چو میدهم سوگند
به زمانی که عقد دین بستی
به زمینی که اندرو هستی
به بنان قمر شکن که تراست
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۶ - در ستایش خرد
ای نخستینه فیض عالم جود
اولین نسخهٔ سواد وجود
روح در مکتبت نو آموزی
ابد از مد مدتت روزی
آسمان ترا زمین سایه
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۷ - در تسبیح فلک
ویحک! ای قبهٔ زمرد رنگ
که ز جانم همی زدایی زنگ
کارگاه تر از کونی تو
کس نداند که: از چو لونی تو؟
بودنیها ز تست و آیینها
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۸ - در ستایش سلطان ابو سعید
در جهان تا که سایهٔ شاهست
جور مانند سایه در چاهست
دو جهان را صلای عید زدند
سکه بر نام بوسعید زدند
جفت خورشید شد در ایامش
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۹ - تمامی این ستایش بر سبیل اشتراک
خسروی طاهر و وزیری پاک
هر دو در دین مبارز و چالاک
آن فلک را کشیده اندر سلک
وین جهان را نظام داده به کلک
آن چو ماهست بر سپهر جلال
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۱۰ - در ستایش خواجه غیاثالدین
صاحب ابر دست دریا کف
میر عباد عبد آصف صف
کار فرمای هفت چرخ مشید
بوالمحامد محمد بن رشید
ملجا ملت و ملاذ عباد
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۱۱ - در صفت سرای معمور
ای همایون سرای فرخنده
که شد از رونقت طرب زنده
طاق کسری ز دفترت کسریست
هشت جنت ز گلشنت قصریست
خاکت از مشک و سنگت از مرمر
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۱۲ - در صفت مسجد
ای گرامی بهشت مسجد نام
خلد خاصی ز روح جنت عام
شاه دیوارت، ای عمارت خیر
بن و بیخ کنشت کنده و دیر
از تو دین را نظام خواهد بود
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۱۳ - در صفت خانقاه و مدرسه
ای در علم و خانهٔ دستور
چشم بد باد از آستان تو دور
رفته بر خط استوار عرشت
همدم خطهٔ بقا فرشت
کوه پیش درت کمر بسته
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۱۴ - در حسب حال خود گوید
چون مزاج جهان بدانستم
نشدم غره، تا توانستم
کار من گوشه و کناری بود
راستی را شگرف کاری بود
ماه را قدر من سها گفتی
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۱۵ - در تخلص به اسم خواجه غیاثالدین
ای دل، از حکم زیجهای کهن
طالع وقت را نگاهی کن
به نمودار راست، بی تخمین
راز این طفل نورسیده ببین
که قوی حال یا زبون طرفست؟
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۱۶ - در طامات
ساقی ار صاف نیست، زان دردی
قدحی ده، که خواب من بردی
نیست صافی، مهل که جوش کنم
جام دردم بده، که نوش کنم
صف پیشینه صافها خوردند
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۱۷ - در غزل
مطرب، آخر تو نیز شادم کن
زان فراموش عهد یادم کن
گر چه هرگز نکرد یاد از ما
آن پریچهره یاد باد از ما
یاد او کن، ولی به نام دگر
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۱۸ - سال از حقیقت کاینات
ای پژوهندهٔ حقایق کن
نفسی رخ درین دقایق کن
هر چه پرسم ترا بهانه مجوی
پیش من کج نشین و راست بگوی
این جهانی که اندوریی تو
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۱۹ - در صفت علم
علم بالست مرغ جانت را
بر سپهر او برد روانت را
علم دل را به جای جان باشد
سر بیعلم بدگمان باشد
دل بیعلم چشم بینورست
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۲۰ - در مضمون این کتاب
نامهٔ اولیاست این نامه
مبر این را به شهر هنگامه
اندرین نامه بدیع سرشت
ره دوزخ پدید و راه بهشت
سخن مبدا و معاش و معاد
[...]