فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱ - در عذر خواهی
ای سیدی که نور سیادت ز روی تو
رخشد چنان که از تتق صبح آفتاب
طفلان شوخطبع معانی ز خاطرت
عریان چو سوی صفحه شتابند بی حجاب
ناموس دودمان سخن چون که کلک تست
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲ - در تقاضای اسب
حبذا جوهری که چون غم دوست
نوشداروی جمله علتهاست
عرض او که جوهر اولیست
هر موالید را ابوالاباست
خرد آموز و جاندهست ولیک
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳ - هجویه
ای آصف صبا به سلیمان غور گوی
نقل مجالس کرم افسانه شماست
هرگز ندیده سفرهاتان نان و طرفه آنک
مهمانسرای حاتم طی خانه شماست
جز هیچ هیچ نیست درین انجمن مگر
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴
ای آصف جم قدر که حسن گهر تو
مشاطه دوشیزه هر معدن و کانست
چون آینه دیده تو یکرویی و یکدل
کلک تو ندانم ز چه معنی دوزبانست
نینی چو تویی ضامن ارزاق بد و نیک
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵ - در گلایه و پوزش
زهی فصیح زبانی که طبع نیر تو
فروغ پنجه خورشید فضل را نیروست
از آن به خسرو ثانی مخاطبی که مدام
دل تو آینه طوطیان شیرینگوست
مکش ز چرخ مقوس به زورمندی دست
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶ - درستایش مشرقی و عذرخواهی از او
زهی ز مشرق طبع تو آفتاب خجل
که هر چه زاده این مشرقست بهتر ازوست
تواضعیست ز تو مشرقی وگرنه سپهر
فسرده غنچه پر گرد و خاک این مینوست
چو لب به شعرگشایی ز فیض شادابی
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷ - توصیف غار جمشیدی
تعالی الله نه غارست این جهانیست
زمین او ز رفعت آسمانیست
عقاب آسمان را گر تواند
که اینجا پر زند خوش آشیانیست
به هر برجی در آن از روح قدسی
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸ - اخوانیه
ترا ای نور چشم دشمن و دوست
ز چشم دوربین ما خبر نیست
اگر شد مضطرب شمع مرادت
گناه این نسیم مختصر نیست
دلم پروانهای مستست اما
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹ - فراقیه
ای حکیمی کز استقامت طبع
آسمان را بری خمی از پشت
طول عالم به دست همت تو
یک بدستست کم به چار انگشت
حدس تو چون عنان بجنباند
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - در تقاضای هیزم
ای آنکه دست تربیت آفریدگار
نخلی چو نخل همت تو با ثمر نکشت
مشاطه سخای تو از زیور قبول
یوسف لقا کند طمعی را که هست زشت
دزدم به دست حرص ز بس قحط هیزمست
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - درستایش نامه دوست
قاصد آورد مرا نامهای از حضرت دوست
گنج باد آورد آن نامه و آن باد مراد
نه بدانسان که بود شیوه ارباب مجاز
قدری کاغذ پیچیده پر از مد مداد
نامهای نامیه سبزه باغ تحقیق
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - ماده تاریخ بنای خواجه محمد میرک
در زمان شه والاگهر عرش سریر
شاه عباس شهنشاه سپهر استعداد
بنده شاه جهان خواجه محمد میرک
ساخت این روضه درین گلشن فردوس نهاد
زد قلم ثانی جنت رقم تاریخش
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳ - ماده تاریخ تولد
شب محمد مومن آن اخوالصفا
آنکه راه دوستی بی ما زمانی نسپرد
هر چه قسمت روزی ما کرد فضل ایزدی
خواست تا همچون لب شکرش یکایک بشمرد
گفت دوش از جمله فرزندی کرامت کرده است
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۴ - اخوانیه
رسید مژده که خورشید آسمان جلال
بر آن سرست کزین ذره آسمان سازد
ز کلبهای که همی توامان زندانست
سحاب مکرمتش باغ و بوستان سازد
به خاک غمکدهای آب لطف آمیزد
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۵ - مدح میرزا غیاثالدین
زمین عفو کسی بوسه میزند گنهم
که سیل سیل کرم زان تراب میجوشد
چمن طراز وفا میرزا غیاثالدین
که دولتش ز عنان و رکاب میجوشد
ندانم این چه لقب بود لیک میبینم
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۶ - اخوانیه
خوشا وقت قلم کز دست فیضت
به خورشید معانی شد برومند
شود گم در شکر اوراق دفتر
لب کلکت کند گر یک شکرخند
ولی در کیش ما گر مردهای را
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۷ - هجویه
خواجه را از زبان بنده بگو
زر امید خویش مس نکند
خویش را آدمی بنشمارد
هرزه انکار عقل و حس نکند
خون ناموس خود نگه دارد
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۸ - توصیف کتابی که سیفا فرستاده
رسید از حضرت سیفا کتابی
کتابی نه که بحری پرگهر بود
کتابی نه که پر ماه آسمانی
که در وی هر شکن کق قمر بود
پی عرض رموز آشنایی
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹ - ماده تاریخ وفات شیخ حبیبالله
هزار حیف که شیخ زمان حبیبالله
همان که بود ز روحانیان قدس مرید
همان سحاب که گر هیچ فیض بخش شدی
درین چمن گل خورشید میدمید از بید
همان بهار که بی رشح فیض تربیتش
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰ - مدح حسینخان شاملو
دی در بهار صبح درون آمد از درم
بختم شکفته روی تر از صبح نوبهار
در کسوت سیاه ز حسن قبول بود
بسیار دلفریبتر از طره نگار
روشن دل آن چنان که ز صد جان فزون نمود
[...]