گنجور

 
فصیحی هروی

شب محمد مومن آن اخوالصفا

آنکه راه دوستی بی ما زمانی نسپرد

هر چه قسمت روزی ما کرد فضل ایزدی

خواست تا همچون لب شکرش یکایک بشمرد

گفت دوش از جمله فرزندی کرامت کرده است

کش رخ از مرآت دل زنگ کدورت بسترد

گرچه ممکن نیست افزونی برین نعمت ولیک

خواهمش در دامن عمر طبیعی پرورد

گفت چبود طالع مولود گفتم برج فضل

گفت تاریخ تولد چیست گفتم برخورد