گنجور

 
۱
۲
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

خوش خاطرم که یار مرا گفت: مرحبا

همراه مرحباست صفا در پی صفا

صافی شدست شیشه دل از صفای عشق

ای لطف مرحبای ترا جان و دل فدا!

زاهد، مگو محال که: از عشق توبه کن

[...]

۱۱ بیت
قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

زهی شوق و زهی شوق، زهی عشق و تمنا!

زهی عشق جهانسوز، زهی حسن و تولا!

زهی لطف و کرامت، زهی خوش قد و قامت

زهی روز قیامت، زهی نور تجلا

زهی یار و زهی یار، و زهی مونس احرار

[...]

۱۱ بیت
قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

«کل من رام تف بوجه سما»

«رجع التف بوجهه ابدا»

چند ازین جهل را پرستیدن

تا بکی پیروی نفس و هوا؟

گر تو مردی بگو که: چندین چیست

[...]

۱۱ بیت
قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

ای از جمال روی تو تابنده آفتاب

وز آفتاب روی تو خورشید در حجاب

اندر میان پرده عزت نشسته ای

در آرزوی روی تو مردند شیخ و شاب

تا در هوای عشق تو رقصان چو گرد شد

[...]

۱۱ بیت
قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸

 

دوست در مجلس جان آمد و محفل آراست

شیوها کرد که هرگز بصفت ناید راست

باده نوشید و غزل خواند و صراحی در دست

هر کجا رفت بدین شیوه قیامت برخاست

گر ترا دیده دل روشن و صافی باشد

[...]

۱۱ بیت
قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

دلم از عشق تو مست است و جان مست

جهان مست و زمین مست، آسمان مست

همه عالم خرابات تو آمد

جهان اندر جهان، اندر جهان مست

گلستان دیدم اندر عشق رویت

[...]

۱۱ بیت
قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

بگوش سرو چه گفتی؟ که پای کوبانست

بگوش عقل چه گفتی، که مست و حیرانست

مرا مگوی که: آهسته باش و دم درکش

فغان من همه زان چشم مست فتانست

بیا بکوی خرابات عشق، تا بینی

[...]

۱۱ بیت
قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶

 

صبا چه گفت بگوش چمن که خندانست؟

میان صحن گلستان خروش مستانست

چه حالتست سمن را که سرگران شده است؟

چه بود سرو سهی را که پای کوبانست؟

چه حالتست که نرگس پیاله می دارد؟

[...]

۱۱ بیت
قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

همه صحرا گلست و ارغوانست

بهرجایی از آن جانان نشانست

بهر آیینه حسن دوست پیداست

همیشه جان جاهل در گمانست

دل آهن بترسد از جدایی

[...]

۱۱ بیت
قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹

 

ای دل و دلدار من، راه بوصل از چه روست؟

ای بت عیار من، راه بوصل از چه روست؟

هر دو جهان نام تو، قصه و پیغام تو

جرعه خور جام تو، راه بوصل از چه روست؟

ای بت دلدار من، کعبه و زنار من

[...]

۱۱ بیت
قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۹

 

من و معشوق و جام ناب صباح

بگشا بر من این در،ای فتاح

در در بسته از کرم بگشا

در در بسته را تویی مفتاح

ما و کشتی و راه دریا بار

[...]

۱۱ بیت
قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷

 

از باده گلگون قدری هست بگویید

در شهر چو زیبا قمری هست بگویید

ما را خبری نیست، که مستان خرابیم

گر زانکه شما را خبری هست بگویید

در دیر مغان، نیم شبان، در شب تاریک

[...]

۱۱ بیت
قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۹

 

منت از دل بصد جان دوست دارم

منت از جان بصد دل بردبارم

مرا در هر دو عالم جز تو کس نیست

تویی در هر دو عالم یار غارم

چو من از منزل اول گذشتم

[...]

۱۱ بیت
قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۲

 

ما در جهان کون برای تو آمدیم

بهر تو آمدیم و برای تو آمدیم

در تنگنای خاک بماندیم عمرها

در تنگنای غم بفضای تو آمدیم

چون کرکسان نشیمن ماخاک توده بود

[...]

۱۱ بیت
قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۵

 

این سخن نیست به اندازه که من می‌گویم

من نمی‌گویم اگر چند که من می‌گویم

خود سخن چیست؟ بگو: قصه اسرار ازل

تو مپندار که من با تو سخن می‌گویم

خود سخن گوید و خود می‌شنود، غیر کجاست؟

[...]

۱۱ بیت
قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۳

 

با هیچ رسید این صفت باده فروشان

دایم ز سر سود شود مایه گریزان

تا کش ز چه باشد؟ مگر از باغ بهشتست؟

خنبش چه مقامست؟ بگو :روضه رضوان

اندر ته خم چیست، بگو: دردی دردست

[...]

۱۱ بیت
قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۱

 

«فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستان

بستان و خوش بنوش، بشادی دوستان

«فوز النجات » گم شد و گمره شد آن فقیه

«فوز النجات » باده قدسست جاودان

ای دل، نگاه دار ادب در طریق عشق

[...]

۱۱ بیت
قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۸

 

مرا یاریست، اندر گاه و بیگاه

چو ساغر همدم و چون سایه همراه

ازین نزدیک تر نزدیک نبود

دم از دوری مزن در قرب درگاه

مرا از پرتو انعام عامش

[...]

۱۱ بیت
قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۰

 

ای دوست، بگو باری تا: عزم کجا داری؟

سرمست و خرامانی انگیز بلا داری

هردم بدگر صورت ظاهر شوی، ای دولت

گه راه صفا گیری، گه تیغ جفا داری

گه رای کنی، گه رو، گه های کنی، گه هو

[...]

۱۱ بیت
قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۷

 

نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری

نه مخبری و نه مستخبری، عجب کوری!

ازین خرابه غفلت برون خرام، ای دل

یقین بدان به حقیقت که بیت معموری

غدیر گفت به دریا: نه عاشق و مستی

[...]

۱۱ بیت
قاسم انوار
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۳