گنجور

 
قاسم انوار

ما در جهان کون برای تو آمدیم

بهر تو آمدیم و برای تو آمدیم

در تنگنای خاک بماندیم عمرها

در تنگنای غم بفضای تو آمدیم

چون کرکسان نشیمن ماخاک توده بود

در ملک جان بفرهمای تو آمدیم

ما باز وحدتیم وز کهسار حضرتیم

اکنون بدست شه بصدای تو آمدیم

از دوست لم یزل بدلم میرسد ندا :

ما لایزال درد و دوای تو آمدیم

ما را همین بسست که در ملکت وجود

فخر دو عالمیم و گدای تو آمدیم

عهدی که داشتیم ز روز ازل بدوست

در صحن کن فکان بوفای تو آمدیم

ای یار نازنین، که تو گشتی فدای ما

ما نیز در دو کون فدای تو آمدیم

در حال زار ما نظری کن، که نادریم

عین تو آمدیم و سوای تو آمدیم

سر ولای تست نگهدار جان ما

ما در جهان بسر ولای تو آمدیم

از ملک لایزال بریدیم، قاسمی

در ملک لم یزل بهوای تو آمدیم