نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری
نه مخبری و نه مستخبری، عجب کوری!
ازین خرابه غفلت برون خرام، ای دل
یقین بدان به حقیقت که بیت معموری
غدیر گفت به دریا: نه عاشق و مستی
بگو: همیشه چرا در فغان و در شوری؟
تو طالب در مکنون و آن گهر با توست
چو در میان وصالی چراست مهجوری؟
شراب و شاهد و شمع اندرون خانه توست
ازان چه بهره بری با کری و با کوری؟
بگو به صوفی رسمی: مرقص و نعره مزن
که مست جام هوایی، نه جام منصوری
هزار نفخه صورست در جهان هر دم
اگر نه مردهدلی پس چرا درین گوری؟
طریق رسم رها کن، بدان که: ممکن نیست
که شاهباز توان شد به بال عصفوری
بیا، ساقی، از آن می که راحت جانست
به جان رسید روانم ز رنج مخموری
اگر به چشم حقیقت جمال خود بینی
سرت بلند، که هم ناظری و منظوری
بگو ز قاسمی این یک سخن به واعظ شهر
که: راه حق نتوان شد به وصف مغروری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری عمیق و فلسفی است که به موضوعاتی چون خودشناسی، واقعیت و حقیقت، و خلاص شدن از غفلت اشاره میکند. شاعر به مخاطب میگوید که از خواب غفلت بیدار شود و به حقیقت درونیاش بیندیشد. او به عدم نیاز به دل مشغولیهای ظاهری اشاره میکند و تأکید میکند که آرامش و حقیقت در درون خود فرد است. همچنین به نکتهای اشاره دارد که باید از ظواهر فریبنده دوری کرد و به عمق وجودی خود پرداخت تا به روشنی برسد. در نهایت، شعری مملو از رمز و رازهایی است که دعوت به جستجوی حقیقت و درک عمیقتری از زندگی میکند.
هوش مصنوعی: نه در حالتی هستی که از نعمتهای الهی بیخبر باشی، نه در وضعتی که بخواهی چیزهایی را پنهان کنی یا دربارهی آنها اطلاعاتی داشته باشی؛ چه عجیب که اینقدر به بیخبری دچار شدهای!
هوش مصنوعی: ای دل، از این ویرانی و غفلت خارج شو و به جلو برو، زیرا به درستی بدان که خانهای آباد در انتظار توست.
هوش مصنوعی: غدیر به دریا گفت: چرا همیشه در حال ناله و شور و شوق هستی، در حالی که نه عاشق هستی و نه مست؟
هوش مصنوعی: برای دستیابی به آنچه که در دل داری و جستوجوی عشق، نباید احساس تنهایی کنی، زیرا آن گنج پنهان که به دنبالش هستی، در درون خودت وجود دارد. پس چرا در میانسالی وصال به جدایی بپردازی؟
هوش مصنوعی: در خانهی تو شراب، محبوب و شمع وجود دارد. با این حال، از آنچه در اینجا هست، چه بهرهای میگیری، وقتی که نه شنوا هستی و نه بینا؟
هوش مصنوعی: به صوفی بگو که دیگر نرقص و سر و صدا نکن، زیرا مستی او از شراب دنیوی نیست، بلکه از هوای معنوی است.
هوش مصنوعی: در هر لحظه از دنیا صدها صدای خوش و جاذبه وجود دارد، اگر کسی دلی زنده داشته باشد، چرا باید در این حالت از زندگی خود، در قیاسی مانند قبر باشد؟
هوش مصنوعی: راه و رسم عادی را کنار بگذار، زیرا بدان که نمیتوان به پرواز شاهینی به عنوان یک پرنده کوچک دست پیدا کرد.
هوش مصنوعی: بیا، ای ساقی، از آن شرابی که آرامش بخش جان است بیاور، چرا که روح من از دردهای ناشی از خماری به تنگ آمده است.
هوش مصنوعی: اگر با دیدی واقعنگر به زیبایی خود نگاه کنی، متوجه میشوی که هم خودت ناظر زیباییها هستی و هم خود زیباییها را در بر میگیری.
هوش مصنوعی: به واعظ شهر بگو که: راه درستی را نمیتوان با تکیه بر خودپسندی و غرور پیمود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سماک قدرا، افلاک قدر تا، توئی آنک
به تیغ قادر بیچون قضای مقدوری
دماغ چرخ که پر بادکبر سلطنت است
به پیش امر تو تن در دهد به مأموری
سواد طره توقیع تو بر آتش رشک
[...]
بیا بیا که پشیمان شوی از این دوری
بیا به دعوت شیرین ما چه میشوری
حیات موج زنان گشته اندر این مجلس
خدای ناصر و هر سو شراب منصوری
به دست طره خوبان به جای دسته گل
[...]
تو در کمند نیفتادهای و معذوری
از آن به قوت بازوی خویش مغروری
گر آن که خرمن من سوخت با تو پردازد
میسرت نشود عاشقی و مستوری
بهشت روی من آن لعبت پری رخسار
[...]
خوش است دردِ جداییّ و داغِ مهجوری
اگر وصال میسّر شود پس از دوری
سوادِ ملکِ وجودم خراب کرد فراق
خرابکرده عشق و امیدِ معموری
بدان امید که روزی به گوشِ دوست رسد
[...]
بدین صفت که تویی در زمانه، معذوری
اگر به صورت زیبای خویش مغروری
دلم چو آینه صورت پرست شد، چه کنم؟
به هر طرف که نظر می کنم تو منظوری
به بلبلان برسانید تا نفس نزنید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.