گنجور

 
۱
۲
۳
۷
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

دلا تویی که به کار خودت گزیده خدا

برای عشق بتانت نیافریده خدا

ازین عزیزی خود را قیاس کن که جهان

ترا فروخته چون یوسف و خریده خدا

وجود خاکی ما مهر سجده ملک است

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

الهی دور دار از ما غرور بی گناهی را

به سوی خویش خضر ما کن این گم کرده راهی را

به ما جنس دگر از نقد لطف خود کرامت کن

گدایان توایم، اما نمی خواهیم شاهی را

تمام عمر نتوان داشت پاس افسر دولت

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

به راه عشق خطر نیست بینوایان را

گل است هر سر خاری برهنه پایان را

به چشم خلق نیایند، کز کلاه نمد

بود کلاه سلیمان به سر گدایان را

چه شد که خاک در دوست مومیایی شد

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

ای خامه حرف زن که پس از ما کلام ما

شاید به اهل راز رساند سلام ما

آن صید پیشه ایم که تا بگذرد همای

چون مسطر از غرور دهد کوچه، دام ما

از زنده رود آب بقا، خضر همچو موج

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

چو ماه شعشعهٔ ماست برق خرمن ما

چو خوشه هیکل عمر است داس گردن ما

ز دست و پنجهٔ خورشید بر‌نمی‌آید

که همچو داغ، سیاهی برد ز روزن ما

هوای تاج که دارد به سر، که همچون باز

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵

 

فغان که سوخت جهان بهانه گیر مرا

چو صبح کرد به فصل شباب، پیر مرا

ز موج خیزی دریای عشق، پنداری

که مورم و گذر افتاده بر حصیر مرا

درین چمن نه چنان خفته ام که از غفلت

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

شعله دارد ز تو آیین غضبناکی را

اجل از طرز تو آموخته بی باکی را

ای جوانان، هنر از پیر بباید آموخت

یاد گیرید ز ما مستی و بی باکی را

مرکز دایره ی موج محیط است زمین

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

عشق را در قید دارد پیکر رنجور ما

گشت زنجیر سلیمان، نقش پای مور ما

پوست تخت فقر ما را مسند آزادگی ست

پادشاه وقت خویشیم و جنون دستور ما

بر سر خوان محبت هر چه خواهی حاضر است

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

رهنمایی چون کنم در دیدن او دیده را؟

حاجت تعلیم نبود مردم فهمیده را

هر کسی بیرون نمی آرد سری از زلف او

شانه داند معنی این مصرع پیچیده را

گفتم از اشکم مگر گردون بپرهیزد، ولی

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

چشمت ز ناز بسته به نظاره راه را

زنجیر کرده است ز مژگان نگاه را

کرد از حجاب حسن تو یوسف ز بس عرق

از سرگذشت آب چو فواره چاه را

در هند سوخت شوق کمرهای نازکم

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

تا به کی آن آهوی وحشی نگردد رام ما

ز انتظار او غبار آورد چشم دام ما

عمر رفت و روزگار هجر او آخر نشد

انتظار صبح محشر می کشد این شام ما

در محبت بیش ازین خواری نمی باشد که دل

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷

 

کی ز تیغ آفتاب خویش باشد غم مرا

سر بود در راه او چون قطرهٔ شبنم مرا

من که همچون سبزه‌ام هر شبنم آب زندگی ست

از چه دارد ابر بر سر منت عالم مرا

معجز عیسی ز زخم سینهٔ من عاجز است

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸

 

دلم به عشق هلاک است کینه خواهی را

که دام عیش بود موج بحر ماهی را

کسی که باخته نقد شباب را، داند

که گریه نیست عبث شمع صبحگاهی را

گدای میکده آرد فرو چو شیشه ز طاق

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳

 

تا چند کنی خون دل صاحب نظران را

بر سنگ زنی شیشه ی خونین جگران را

از یاری اختر مطلب کام در افلاک

با سنگ در خانه مزن شیشه گران را

با غارت عشق تو چه از داغ دل آید

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴

 

در سر کوی تو شب خاک بود بستر ما

چون شهیدان سر ما بالش زیر سر ما

در تماشاگه دیدار تو ما سوخته ایم

سرمه ی دیده کند آینه خاکستر ما

ما ترقی بجز از راه تنزل نکنیم

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

بهار است و چمن چون روی محبوب

چو قد یار، هر سروی دل آشوب

دل از موج و دم ماهی گشاید

صفای خانه از آب است و جاروب

کبوتر را فرستادم به سویش

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

دیدم آخر به دست، جام طرب

عجب ای دور روزگار، عجب

دامن همتی بود خم را

به فراخی چو آستین عرب

از که نالم، که سوخت عشق مرا

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

گر زمین از جا رود، آزادگان را باک نیست

همچو نخل موم، ما را ریشه‌ای در خاک نیست

نیست حرف آرزو بر گفتگوی ما سوار

همچو باد انفاس عیسی مرکب خاشاک نیست

طایر همت نمی‌گنجد در این تنگ‌آشیان

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

بی تو امشب ساغر می، دیدهٔ خونبار داشت

مرغ نغمه سر به زیر بال موسیقار داشت

زهر از گوشم چکد چون شبنم از دامان گل

ناصح من در دهن گویا زبان مار داشت

هرکسی جوید خریدار متاع خویش را

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

مژدهٔ حسن قبولم در سخن از اول است

وصل گل پیراهنان تعبیر خواب مخمل است

نشئه‌ی دولت ندارد کبریای علم را

نخوت دود چراغ افزون ز دود مشعل است

چون فلک یک چشم دارد در هنر سنجی حسود

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 
 
۱
۲
۳
۷
 
تعداد کل نتایج: ۱۳۵