تا به کی آن آهوی وحشی نگردد رام ما
ز انتظار او غبار آورد چشم دام ما
عمر رفت و روزگار هجر او آخر نشد
انتظار صبح محشر می کشد این شام ما
در محبت بیش ازین خواری نمی باشد که دل
می کند پهلو تهی همچون نگین از نام ما
جسم زار ما ز بس بالید از غم های او
شد لباس زندگانی تنگ بر اندام ما
آسمان از سبحه ی پروین، دمی صد بار بیش
استخاره می کند تا می دهد یک کام ما
داد ما لب تشنگان را جرعه ای کی می دهد
چون حباب از آب دریا پر نگردد جام ما
عشق او مشهور عالم کرد ما را چون سلیم
شد بلند از گفتگوی قامت او نام ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باده می ریزند صافی دم بدم در جام ما
تا چه خواهد شد ز جام یار ما انجام ما؟
ما همه مستیم از آن دولت که بنمودی جمال
همچو دولت ناگهان مست آمدی بر بام ما
چون سر از خاک لحد در حشر بردارم ز خواب
[...]
از نصیحت خامتر گردد دل خودکام ما
از نمک سنگین شود خواب کباب خام ما
هر که دولت یافت، شست از لوح خاطر نام ما
اوج دولت طاق نسیان است در ایام ما
قسمت ما زین شکارستان به جز افسوس نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.