گنجور

 
۱۹۴۱

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۵

 

... میی در ساغر دل دارم از شوق سیه مستی

که موج از گرمی آن چون خس و خاشاک می سوزد

حدیث خوبی او از من حیران چه می پرسی ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۴۲

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۷

 

... کی تواند صرفه ای از قتل ما قاتل برد

چشم همراهی مدار از کی که موج از جوش بحر

کی تواند کشتی خود را سوی ساحل برد ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۴۳

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۳

 

... رخصت گریه مرا نیست وگرنه مژه ام

خنده موج گره بر لب دریا می کرد

آنچه در حوصله گنجد به طلب گر موسی ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۴۴

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۰

 

... عشق گوید با تو دارم کارها در وقت مرگ

موج دریا وعده ما را بر سر پل می دهد

صورت چین است پنداری نگار ما سلیم ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۴۵

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۴

 

... ازان بر هر طرف افتند در معموره عشقت

که موج سیل بر پای در و دیوار می پیچد

شکر را خنده شیرین او هرگه به یاد آید

فغانش در نیستان همچو موسیقار می پیچد

ز عکس ماه و موج آب در شب ها به جوش آیم

که پندارم بت من چیره زرتار می پیچد ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۴۶

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴

 

... خانه زاد عشقم از آشوب دورانم چه باک

موج را کشتی کی از آسیب طوفان بشکند

عشق تأثیری ندارد در تو ای راحت پرست ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۴۷

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۶

 

... گر نسیمی بر بساط عشرت ما بگذرد

شیشه ها بر یکدگر چون موج دریا می خورد

می شوم مست از در میخانه هرگه بگذرم ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۴۸

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۷

 

... گدای عشق خون دل چو در پیمانه می ریزد

ز موج رشک می در ساغر جمشید می لرزد

شکوهی ناتوانان را به چشم خصم می باشد ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۴۹

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۸

 

... جز به دریابار چشم من نشیمن کی کند

بال موج از هر کجا مرغابی طوفان گشود

آسمان و اخترانش بین ولی از کار من ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۵۰

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۹

 

... همچو تخم گل به تحفه تخم بلبل می برد

موج نگذارد کسی نزدیک این دریا رود

ابر اگر آبی برد از چشمه پل می برد ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۵۱

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۶

 

... مرا لب تشنه مردن در ره آوارگی خوشتر

که موج آب حیوان نقشی از طول امل دارد

می دولت همه از ساقی ایام می گیرند ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۵۲

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۸

 

... بر کشتی شکسته ام از بس تپانچه زد

انگشت موج در کف دریا کبود شد

کاری نکرد کوشش و تدبیر ما سلیم ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۵۳

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۹

 

... پرویز خود گذشت اگر تیشه بگذرد

در عشق موج گریه ام از آسمان گذشت

چون باده جوش زد ز سر شیشه بگذرد ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۵۴

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۷

 

... دام صحبت تشنگان افکنده اند آنجا ولی

موج چون مرغابی آزاد از سر پل می پرد

زحمت خود می دهد هرکس دل آزاری کند ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۵۵

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۲

 

... دلنشین باشد حدیث عشق در وارستگی

موج دریا چند ای یاران ز ساحل خوش کنید

هر ادایی در حقیقت ره به جایی می برد ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۵۶

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۹

 

... ناخدایان تا که را در آب می رانند باز

کز سفینه بادپای موج را زین کرده اند

از بتان هند بر تحقیق بردم ره سلیم ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۵۷

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۷

 

... درین محیط سلیم از خطر کناره مکن

که همچو موج خطر از تو برکناره شود

سلیم تهرانی
 
۱۹۵۸

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۱

 

... نشاط سیل زند شانه از دم ماهی

به زلف موج که عید غدیر می آید

قدح به خم زن و زود ای حریف بر سرکش ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۵۹

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۱

 

... هر نفس در صحبت احباب عید دیگر است

موج ازان هردم بغل گیری به دریا می کند

زین طرف عجز و نیاز و زان طرف دشنام و ناز ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۶۰

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۸

 

... هرجا که ناخنی چو مه عید شد بلند

موج شراب دام تذرو سعادت است

از فیض جام پایه ی جمشید شد بلند ...

سلیم تهرانی
 
 
۱
۹۶
۹۷
۹۸
۹۹
۱۰۰
۲۶۳