گنجور

 
سلیم تهرانی

چو حسن پرده گشا از پی نظاره شود

ظهور صورت شیرین ز سنگ خاره شود

ز گریه هر نفس ای آفتاب بی تو مرا

چو صبح، چاک گریبان پر از ستاره شود

مرا به حلقه ی زنار، ننگ او افکند

که تار سبحه ی زاهد هزار پاره شود!

ز بس که در پی هر کار من پشیمانی ست

تمام عمر مرا صرف استخاره شود

درین محیط، سلیم از خطر کناره مکن

که همچو موج خطر از تو برکناره شود