صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۵۵ - در شرح حال خود و رجوع به قتال آن شاه ذوالجلال
... مرحبا ای غم که دمساز منی
روز و شب همراه و همراز منی
گر نبودی تو دگر یارم که بود ...
... گشته نزدیک آنکه این اشیاء همه
بر عدم گیرند راه از واهمه
گرچه قهرش داد اشیاء را امان ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۵۸ - رجوع به مطلب و بیان عدل و سرّ صراط در ضمن آن
... وآن معادت در یقین قوس صعود
این صراط عدل ای جان راه توست
وآن سلوکت عود سوی شاه توست ...
... شاید ار خوانی صراط مستقیم
این صراط راست باشد راه ما
کو بود از وصف عدل شاه ما ...
... وصف توحید است تا دانی بگو
راه ما چون یافت وصف اعتدال
یافت بر توحید پس عدل اتصال ...
... بر صراط عدل از حق رهنماست
خلق را دعوت کند بر راه راست
در غدیر خم به ره زآن خلق را ...
... خلق را خواند به عدل و صادق است
راه حق عدل است و عادل احمد است
وز صراط عدل ظالم مرتد است ...
... نکته خیر الامور اوسط شنو
تا به راه راست در قوس صعود
مبدأت گردد معاد ای با شهود ...
... قایم بالقسط مطلق مرتضاست ع
عدل او گه تیغ کج گه راه راست
راستی مر تیغ را اندر کجی است ...
... ور تو خواهی گویمت این حرف بکر
ذکر باشد آن سلوک و راه ما
هست این فتوای پیر رهنما
راه ما هم آن صراط عدل ماست
نقطه راه عدل ما را منتهاست
بر فنا سالک رسد از راه ذکر
گردد اندر نقطه محو شاه فکر ...
... در امامت بر صراط او رهنماست
در مقام عدل راه است او تو را
در امامت رهنما و رهبرا ...
... هم امامش نیست در مذهب دخیل
زآنکه تا ثابت نگردد راه ما
در چه ما را رهبر آید رهنما ...
... گشته ای آگاه از توحید تو
چون رسی بر مقصد از راه رشاد
می شود توحید تو عین معاد ...
... لاجرم جعفرع که حق ناطق است
راستی راه بر وی صادق است
راه را زو راستی معلوم شد
مذهب جعفر از آن موسوم شد
آنچه بد افراط و تفریط ای پناه
هشت و بنمود از میان هر دو راه
اختیار و جبر را بگذاشت او ...
... ای خوش آن کو مذهب جعفر گرفت
گفت راه ماست در حد وسط
مگذر ار حق مذهبی زین راست خط ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۶۰ - رجوع آن جناب به خیمه گاه در وداع آخر
... همچو لوح معتدل دامان شاه
کسرها ر ا داد اندر خویش راه
گشت از آن پروانگان خسته جان ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۶۳ - در تحقیق وجود مطلق
... کیست صوفی صاحب تاج ملوک
رهبر و راه خلایق در سلوک
وآن قلندر کیست آن کو سرکش است ...
... چونکه مطلق گشت باری دم مزن
در تقید راه مقصود است او
گاه عابد گاه معبود است او ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۶۴ - خطاب به نفس ناطقه درویش مجذوب
... شب بسی تاریک و وادی پر خطر
رفته راه از دست پنداری دگر
می زنی در خواب با یاران تو حرف ...
... هر که نبود با صفی شد غرق آب
تا که همراه منی ره را مپا
هل توهم را ممان برجا بیا
از چه می ترسی صفیت همره است
از تمام راه و منزل آگه است
همرهم من تو قلاووزی مکن ...
... تو درآ از خوف کو دریا دل است
تا تو در راهی صفی ره دان بود
یم چو آید پیش کشتیبان بود ...
... ورنه من در بند بی ذوقان نی ام
این بود راه فنا نیکو نگر
هست افزون اندر این وادی خطر
من تو را اول خبر کردم ز راه
گفتمت جانها در این ره شد تباه ...
... مرد ره از جان و سر یکجا گذشت
رهرو این راه را پیش قدم
هست یکسان سنگ و خار و کوه و یم ...
... گو به گل مان بار مرد رهسپار
سالک این راه پر خوف ای پناه
کی ز بانگ شیر و ببر افتد ز راه
بل صدایی گوش جانش نشنود ...
... مرد گر رفت آتش سوزان به خواب
راهبین را خواب گر ناگاه برد
رهروان را غول نفس از راه برد
نه از قلاووزی است این بیداریم ...
... نک قلاووزی نمی دانم که چیست
غرق عشقم راه پندارم که نیست
راه گر نا امن و گر امن ای فقیر
رو تو خود من حال غرقم در عصیر
این زمان از من قلاووزی مخواه
که نه بند رهروام نه بند راه
باش تا آیم به حال خود تمام
با تو گویم ره کدام و چه کدام
حرف راه و چاه تا دیوانه ام
می نماید باطل و افسانه ام ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۶۵ - آمدن آن جوانمرد پاک فطرت حق پرست عیسوی ملت به قتلگاه
... تخته می خواندش به حق لیک از برون
حق به خود زد بانگش از راه درون
راه بیرون تا به حق فرسنگ هاست
واندرونی راه یک مو تا خداست
بانگ بیرون بهر اهل حس بود ...
... تا نباشد این جوان همکیش من
بر من ای هادی تو بنما راه راست
کن شناسای وی ام گر ز اولیاست ...
... آن نصارا چونکه از رب اله
گشت از روی یقین جویای راه
حق تعالی راه را بر وی نمود
صد هزارش در به روی دل گشود
یک قدم برداشت او در راه دین
برد حقش تا به منزلگاه دین ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۶۶ - در معنی و لوشاء لهدیکم اجمعین
... کآن بود بعد از سلوک ای با رشد
حق تعالی کرد ظاهر راه راست
تا نگوید هیچ کس کآن ره کجاست
گر هدایت بهر بعضی خواست او
می نمود اینسان نه راه راست او
راه را واضح نمی کرد آن اله
هرکه را می خواست می بردش به راه
پس یقین فیض هدایت هست عام
جمله را خواهد به راه او لاکلام
لیک در این هم کسی مجبور نیست ...
... بیهده حق را کسی پس ره نیافت
شمس حق بر جان گمراهان نتافت
آفتاب جذبه حق بی شکوک
هست پنهان زیر آن ابر سلوک
نه قدم در راه و بر حق کن ایاب
منکشف تا گردد از ابر آفتاب ...
... وآن خیال جنگت اندر کین کشد
فکر گمراهی کنی ره سد شود
چون خیال شهوت آری بد شود ...
... من نیم عیسی ولی او حاضر است
چونکه چشم دل گشود آن مرد راه
دید عیسی را ستاده پیش شاه ...
... خلق را از وی نبی و صادقم
ای نصارا گر به راهش جان دهی
دست و جان بر وی پی پیمان دهی ...
... سرفرازم در میان انبیا
می توان دادن به راه حق سری
که شود زو مفتخر پیغمبری ...
... حاضرند اینک تمام مرسلین
تا که را بینند مرد راه دین
احمد مرسل که شاهنشاه ماست
از نخستین تا ابد همراه ماست
حاضر است و می کند بشنو ندا ...
... که فزون دیدند از امت ستم
رهبری را بر سر راه آمدند
بر ظهور عشق این شاه آمدند ...
... دولت حق عشق شاهنشاه ماست
رهرو بی عشق غول راه ماست
انبیاء را شرع های صادقه ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۶۷ - در نصیحت صورت پرستان بیشریعت که به اسم شرع اکتفاء نموده و از معنی بیخبرند
... شرع بی عشق است وهم نفس غول
برده غول نفس از راهت به خواب
دیده را بگشای و بر ره کن ایاب ...
... لاجرم نام رسول اللهشان
بود ورد و غول می زد راهشان
تو مشو زآن قوم کاین نادانی است ...
... چه اکتفاء کردند بر شرع فقط
راهشان در گام اول شد غلط
زآنکه آن اسلام پاک مستطاب ...
... ور ندارد معنی او بی حاصل است
مصطفی ص کو خلق را در راه خواست
دامن آمال را کوتاه خواست
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۶۸ - در معنی کریمه و ثیابک فطهر
... با تو در ایاک نعبد نستعین
نستعین یعنی چه در راه آمدم
در سلوک از حق اعانت بایدم ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۷۱ - در بیان شهادت عبدﷲ بن الحسین علیه السلام
... سوی مطلب رو که عبدﷲ عشق
هشته جان بر کف به راه شاه عشق
مانده بود از همرهان ممتحن ...
... نسبت هفتش به سیر سالک است
تا که داند حد خود را مرد راه
گاه بیند نور سرخ و گه سیاه ...
... هین چه گویی رهنما موی من است
راهبر گاهی و گاهی رهزن است
هر که را خواهم کشم در راه عشق
چون به میدان جان عبدﷲ عشق ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۷۴ - در بیان آمدن مرید شقیق بلخی به زیارت سلطان العارفین بایزید بسطامی و جرح فرمودن آن مقتدای اهل یقین صفت توکل را که شقیق گرفتار آن حالت شده بود نکته کمال التوحید نفی الصفات را اینجا دریاب
... هم زیارت کن شه آگاه را
بایزید آن پیشوای راه را
چون به بسطام آمد از ره آن فقیر ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۷۵ - در تمامی شهادت جناب عبدﷲ علیه السلام
... تا بیاموزند ارباب سلوک
رسم و راه بندگی را از ملوک
نیست پس از قتل عبدﷲ گزیر ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۷۶ - حکایت
... گفت هشتم زیر پا اعمال خویش
هم نبردم راه بر اعمال خویش
گفت سر را هم به زیر پا گذار ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » ضمائم » مثنوی عقل و عشق
... عقل محتاط آید اندر اهتزاز
کآردش در راه فرق و امتیاز
گوید او را عشق بر خود کامی است ...
... چون روان گردید بر میدان عشق
عقل آمد راه او را سخت بست
عشق آمد از دو کونش رخت بست ...
... عشق مستی کرد و استقلال یافت
عقل راهش از ره قانون گرفت
عشق کامش بر نشان خون گرفت ...
... عقل گفتا زین رهت مقصود چیست
عشق گفت این راه را مقصود نیست
عقل گفتا تخم ناکامی مپاش ...
... عشق گفت از وقت وصل و عیش خوش
عقل گفت از اهل بیت و راه شام
عشق گفت از صبح وصل و دور جام ...
... عقل گفتا رو برون زین کارزار
عشق گفتا راه ها را بست یار
عقل گفتا صلح کن با این سپاه ...
... جزء جزیت آیت اثبات اوست
بر تن اندر جنگ پیراهن مپوش
در مقام وصل از ما تن مپوش ...
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » ضمائم » نسبنامهٔ اقطاب نامدار
... دگر نوح نبی ﷲ و دیگر
خلیل و حضرت ابراهیم آذر
دگر بر موسی ع صاحب فتوحش ...
... چو شمس از مشرق توحید بنمود
شهید راه حق او بوالفتوح است
که صاحب خرقه و فرزانه روح است ...
... وز آن پس یافت خرقه نعمت ﷲ
که باشد رهنمای کل در این راه
کسی کابطال این نام و نسب کرد ...
... پدر را در طریقت جانشین است
محب الدین حبیب ﷲ در این راه
هم آمد یادگار نعمت ﷲ ...
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۱- سوره الفاتحه » ۲- آیات ۲ تا ۷
الحمد للٰه رب العٰالمین ۲ الرحمٰن الرحیم ۳ مٰالک یوم الدین ۴ إیٰاک نعبد و إیٰاک نستعین ۵ اهدنا الصرٰاط المستقیم ۶ صرٰاط الذین أنعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضٰالین ۷
ستایش مر خدای راست پروردگار جهانیان ۲ بخشایندۀ مهربان ۳ پادشاه روز جزا ۴ ترا می پرستم و از تو طلب یاری می کنم ۵ هدایت کن ما را براه راست ۶ راه آنان که انعام کرده ای بر ایشان نه راه آنان که خشم گرفته بر ایشان و نه گمراهان ۷
از فیوض عام و خاصش در نمود ...
... گمرهی ها باز باشد مختلف
آن یک از راه است گامی منحرف
رفته رفته گمرهی افزون بود ...
... می برافتد پرده از رخسار جان
رهرو از گمراه یابد امتیاز
باب رحمتها شود بر بنده باز ...
... تاج بدهد یابد از محبوب سر
تا نجوید بد دلی این راه را
هم نبیند چشم غیری شاه را ...
... کوست از ما راست تا ذات قدیم
هست ما را تا به حق راهی دقیق
عارفان خوانند آن ره را طریق ...
... هست یک خط مستوی و مستقیم
خواند او را مر محقق راه راست
راستی باید ز حق در راه خواست
راستی ثابت در این ره بودن است ...
... اندر انعمت علیهم داخلند
راه پیمودن به وفق عقل و شرع
حفظ آداب و سنن در اصل و فرع ...
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲- سوره بقره » ۱- آیات ۱ تا ۴
... الم ۱ ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین ۲ الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاة و مما رزقناهم ینفقون ۳ و الذین یؤمنون بما أنزل إلیک و ما أنزل من قبلک و بالآخرة هم یوقنون ۴
باین است کتابی که نیست شکی در آن راهنماست مر پرهیزکاران را ۲ آنان که می گروند به پنهانی و بپا می دارند نماز را و از آنچه روزی کردیم ایشان را نفقه می کنند ۳ و آنان که می گروند بآنچه فرو فرستاده شد بسوی تو و آنچه فرو فرستاده شد پیش از تو و به آخرت ایشانند یقین دارندگان ۴
هستی مطلق ز غیب ذات خویش ...
... از الف کرد ابتداء وز لام و میم
تا ز حادث راه یابی بر قدیم
این اشارت بر سه رتبه است از وجود ...
... رزق خود انفاق بر مسکین کنند
ترک جان در راه شرع و دین کنند
در ره حق نی به تنها نان دهند ...
... ناله ها از دل کشد بس دردناک
فارغ است از ریب و شک در راه دین
داخل اندر زمرة اهل یقین ...
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲- سوره بقره » ۴- آیات ۱۱ تا ۱۶
و إذٰا قیل لهم لاٰ تفسدوا فی الأرض قٰالوا إنمٰا نحن مصلحون ۱۱ ألاٰ إنهم هم المفسدون و لٰکن لاٰ یشعرون ۱۲ و إذٰا قیل لهم آمنوا کمٰا آمن النٰاس قٰالوا أ نؤمن کمٰا آمن السفهٰاء ألاٰ إنهم هم السفهٰاء و لٰکن لاٰ یعلمون ۱۳ و إذٰا لقوا الذین آمنوا قٰالوا آمنٰا و إذٰا خلوا إلیٰ شیٰاطینهم قٰالوا إنٰا معکم إنمٰا نحن مستهزؤن ۱۴ اللٰه یستهزی بهم و یمدهم فی طغیٰانهم یعمهون ۱۵ أولٰیک الذین اشتروا الضلاٰلة بالهدیٰ فمٰا ربحت تجٰارتهم و مٰا کٰانوا مهتدین ۱۶
و چون گفته شود مر ایشان را که تباهی نکنید در زمین گفتند جز این نیست که ما به اصلاح آورندگانیم ۱۱ آگاه باشید که ایشان فساد کننده اند و لیکن نمی دانند ۱۲ و چون گفته شود مر ایشان را که بگروید چنان که گرویدند مردمان گفتند آیا بگرویم چنان که بگرویدند بیخردان آگاه باش که ایشانند بیخردان و لیکن نمی دانند ۱۳ و چون ملاقات کنند آنان که ایمان آوردند گفتند گرویدیم و چون داخل شوند بسوی شیطانهاشان گفتند بدرستی که ما با شماییم جز این نیست که ما استهزا کنندگانیم ۱۴ خدا استهزا می کند بایشان و وا می گذارد ایشان را در زیاده رویشان کور و حیرانند ۱۵ آنها کسانی اند که خریدند گمراهی را به هدایت پس سود نکرد تجارتشان و نبودند راه یافتگان۱۶
گفته شد بر آن گروه بی مراد ...
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲- سوره بقره » ۵- آیات ۱۷ تا ۲۲
مثلهم کمثل الذی استوقد نٰارا فلمٰا أضٰاءت مٰا حوله ذهب اللٰه بنورهم و ترکهم فی ظلمٰات لاٰ یبصرون ۱۷ صم بکم عمی فهم لاٰ یرجعون ۱۸ أو کصیب من السمٰاء فیه ظلمٰات و رعد و برق یجعلون أصٰابعهم فی آذٰانهم من الصوٰاعق حذر الموت و اللٰه محیط بالکٰافرین ۱۹ یکٰاد البرق یخطف أبصٰارهم کلمٰا أضٰاء لهم مشوا فیه و إذٰا أظلم علیهم قٰاموا و لو شٰاء اللٰه لذهب بسمعهم و أبصٰارهم إن اللٰه علیٰ کل شی ء قدیر ۲۰ یٰا أیها النٰاس اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون ۲۱ الذی جعل لکم الأرض فرٰاشا و السمٰاء بنٰاء و أنزل من السمٰاء مٰاء فأخرج به من الثمرٰات رزقا لکم فلاٰ تجعلوا للٰه أندٰادا و أنتم تعلمون ۲۲
مثل ایشان مانند مثل کسی است که برافروخت آتش را پس چون روشن کرد آنچه پیرامنش بود برد خدا بروشناییشان و رها کرد ایشان را در تاریکی ها که نمی بینند ۱۷ کران اند گنگان اند کوران اند پس ایشان برنمیگردند ۱۸ یا چون بارانی از آسمان در آن تاریکیها و رعد و برق می گردانند انگشته ایشان را در گوشهاشان از آوازهای رعد از بیم مرگ و خدا احاطه کننده است بکافران ۱۹ نزدیک باشد که برق بر چشمه ایشان را هرگاه روشن کند بر ایشان راه روند در آن و چون تاریک سازد بر ایشان بایستند و اگر خواسته بود خدا برده بود بگوشهاشان و چشمهاشان بدرستی که خدا بر هر چیزی تواناست ۲۰ ای مردمان بپرستید پروردگار خود را که آفرید شما را و کسانی که پیش از شما بودند تا شاید شما پرهیزکار شوید ۲۱ آنکه گردانید برای شما زمین را بساطی و آسمان را بنایی و فرو فرستاد از آسمان آب را پس بیرون آورد بآن از میوه ها روزی را برای شما پس مگردانید از برای خدا همتایان را و شما می دانید ۲۲
همچو آن کز بهر نور افروخت نار ...
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲- سوره بقره » ۸- آیه ۲۶
إن اللٰه لاٰ یستحیی أن یضرب مثلا مٰا بعوضة فمٰا فوقهٰا فأما الذین آمنوا فیعلمون أنه الحق من ربهم و أما الذین کفروا فیقولون مٰا ذٰا أرٰاد اللٰه بهٰذٰا مثلا یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا و مٰا یضل به إلا الفٰاسقین ۲۶
بدرستی که خدا شرم نکند و باک نداد اینکه بزند داستان که باشد از پشه پس آنچه برتر باشد پس اما آنان که گرویدند پس می دانند که آن کلام حق است از پروردگارشان و اما آنان که کافر شدند پس می گویند که چه چیز خواسته خدا باین داستانی را که گمراه کند بآن بسیاری را و راه نماید بآن بسیاری را و گمراه نکند بآن مگر تبه کاران را ۲۶
زد به لا یستحیی آن شاه اجل ...