گنجور

 
صفی علیشاه

مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ اَلَّذِی اِسْتَوْقَدَ نٰاراً فَلَمّٰا أَضٰاءَتْ مٰا حَوْلَهُ ذَهَبَ اَللّٰهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُمٰاتٍ لاٰ یُبْصِرُونَ (۱۷) صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاٰ یَرْجِعُونَ (۱۸) أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ اَلسَّمٰاءِ فِیهِ ظُلُمٰاتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصٰابِعَهُمْ فِی آذٰانِهِمْ مِنَ اَلصَّوٰاعِقِ حَذَرَ اَلْمَوْتِ وَ اَللّٰهُ مُحِیطٌ بِالْکٰافِرِینَ (۱۹) یَکٰادُ اَلْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصٰارَهُمْ کُلَّمٰا أَضٰاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذٰا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قٰامُوا وَ لَوْ شٰاءَ اَللّٰهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصٰارِهِمْ إِنَّ اَللّٰهَ عَلیٰ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (۲۰) یٰا أَیُّهَا اَلنّٰاسُ اُعْبُدُوا رَبَّکُمُ اَلَّذِی خَلَقَکُمْ وَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱) اَلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اَلْأَرْضَ فِرٰاشاً وَ اَلسَّمٰاءَ بِنٰاءً وَ أَنْزَلَ مِنَ اَلسَّمٰاءِ مٰاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ اَلثَّمَرٰاتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلاٰ تَجْعَلُوا لِلّٰهِ أَنْدٰاداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۲۲)

مثل ایشان مانند مثل کسی است که برافروخت آتش را پس چون روشن کرد آنچه پیرامنش بود برد خدا بروشنائیشان و رها کرد ایشان را در تاریکی‌ها که نمی‌بینند (۱۷) کران‌اند، گنگان‌اند، کوران‌اند پس ایشان برنمیگردند (۱۸) یا چون بارانی از آسمان در آن تاریکیها و رعد و برق می‌گردانند انگشته ایشان را در گوشهاشان از آوازهای رعد از بیم مرگ و خدا احاطه کننده است بکافران (۱۹) نزدیک باشد که برق بر چشمه ایشان را هرگاه روشن کند بر ایشان راه روند در آن و چون تاریک سازد بر ایشان بایستند و اگر خواسته بود خدا برده بود بگوشهاشان و چشمهاشان بدرستی که خدا بر هر چیزی تواناست (۲۰) ای مردمان بپرستید پروردگار خود را که آفرید شما را و کسانی که پیش از شما بودند تا شاید شما پرهیزکار شوید (۲۱) آنکه گردانید برای شما زمین را بساطی و آسمان را بنائی و فرو فرستاد از آسمان آب را پس بیرون آورد بآن از میوه‌ها روزی را برای شما پس مگردانید از برای خدا همتایان را و شما می‌دانید (۲۲)

همچو آن کز بهر نور افروخت نار

روشنایی برد زآن پروردگار

ترک ایشان کرد و در تاریکیند

زآن نمی بینند و دور از نیکیند

صُم و بُکْم و عُمی گشتند این حرون

گفت از این معنی فَهُم لَایَرْجِعُون

اَوکَصیَب منَ سمآء ظُلُمات فیه

رعد و برق افزون در آن تاریک تیه

میکنند انگشت در آذان که صوت

نشنوند از رعدها از بیم موت

بیخبر کز قدرت و علم بسیط

حق به جان کافران باشد محیط

بین یَکادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ تا چسان

می رساند آن بصرها را زیان

ره چو روشن شد بر ایشان می روند

بر ضلالت تا که دور از ره شوند

چون شود تاریک گردند از فتن

ثابت اندر گمرهیِ خویشتن

ور خدا خواهد برد سمع و بصر

زین گروه کج نهاد کور و کر

کو بود قادر به کل ممکنات

ماسوی را کرده محو بُرد و مات

اَیها الْناسُ اعبُدُواْ یعنی کنید

ز او پرستش که شما را آفرید

وآنکه بودند از شما خود پیشتر

اوست یعنی خالق نوع بشر

تا شما شاید ز عقل و اختیار

می بپرهیزید از پروردگار

چون بساط این ارض را گسترده است

وز سپهر اعلی بنائی کرده است

آب را از آسمان نازل نمود

هر ثمر روینده ز آب و گل نمود

این ثمرها زآن کشید از خاک سر

تا که باشد رزق این خیل بشر

فقر خود دانید و استغنای او

پس نگردانید کس همتای او