بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۳۱ - حکایت
... بزد سنگ وپای سگی را شکست
که ناگه سواری بیامد ز راه
ز حیرت مرا بود براونگاه ...
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۳۷ - در صیدشدن فاخته
... که بر آسمان می رساند شرر
کس از راه دل آتش افروزدا
دل سنگ خارا از او سوزدا ...
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۱ - لک الحمد یا ذالعلا والکرم
... دهی در دل سنگ جا شیشه را
به دلها دهی راه اندیشه را
کنی مشک درناف آهو ز خون ...
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۷ - مناجات
... روا نیست کافتد به سوز وگداز
به راه تو پایی که رفته است راه
نشاید به دوزخ کند جایگاه ...
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۹ - غزل مثنوی
... حیرتی دارم از او گاه سخن
در دهانش زآنکه نی راه سخن
خاک ودل در پیش او یکسان بود ...
... با یکی چون من نباشد لیک یار
خلقی او راهمچو من گر مایلند
چون من ار شهری به دلبر مایلند ...
... رفته از دستی ز پا افتاده ای
بر سر راه طلب بنشسته ای
در ز شادی بررخ خودبسته ای ...
... این حکایت ها ندانم بهر چیست
این نه راه و رسم دانایی بود
باعث صد گونه رسوایی بود ...
... داد فرمان تا عنان داران خویش
راه ملک اصفهان گیرند پیش
از جفا وجوریار آن شهریار ...
... حسن واندامت نمیگویم بشرح
خود حکایت میکند پیراهنت
ای که سر تا پایت از گل خرمنی است ...
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۱۱ - در مرثیه حضرت شاهزاده علی اکبر
... خدای را بدم اذن رفتن میدان
که تا به راه تو سربازم و سپارم جان
پدر چو دید پسر عزم آخرت دارد ...
... ز پشت مرکب خود واصل جحیمش کرد
چو حمله کرد به آن قوم کافر گمراه
فکند شصت نفر را به روی خاک سیاه ...
... که هر نفس به رهت می نمودمی قربان
بگفت این سخن و جان به راه جانان داد
چگویم آه که آن نوجوان چه سان جان داد ...
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۱۶ - تذکر
... کسی را ز ما همره خود ببر
که در راه باشد بسی خیر وشر
بگو تا که را همره خود بری ...
... به دل گفتم آندم که بایست مرد
که را باید ای دل به همراه برد
بود پای ما لنگ و راه است دور
رفیقی در این راه باشد ضرور
که شاید مرا دستگیری کند ...
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۳۴ - درباره ریاکاران زاهدنما
گذارند داغی به ران ستور
که بشناسدش صاحب از راه دور
چرا داغ زاهدنهد بر جبین ...
... به وقت سجود آید اوخر سوار
که تا پس دهد نیست گر راهوار
نماز ار کند کس به عمر دراز ...
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۳۸ - فی التنبیه
... دگر آب رفته نیاید بهجو
به باغ وگلستان تو را راه نیست
رفیقی تو راجز غم وآه نیست ...
... بهناچار باید روی در سفر
به همراه خودتوشه ای هم ببر
رهی پرخطر هست ومنزل دراز ...
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۲ - نصایح
... تلخکامی در بر مهمان مکن
هر کسی راهم مشوخود میهمان
کاین به حال حشمتت دارد زیان ...
... گرچه میری پیر باشد یا سیاه
زنگرش بیندمده درخانه راه
با برادرها وفرزندان خویش ...
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۱۸ - در اطاعت پروردگار
... ز یاد خدا هیچ غافل مشو
به جز راه حق هیچ راهی مرو
اعانت از اوجوی در کار خود ...
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۲۲ - درمذمت دروغ
... که بتوانی آیی برون از رهش
نگویم بگولیکن از راه دور
نبیندکس آنجا که دارد عبور ...
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۲۹ - درشکرگذاری ورضا از خدای تعالی
... بگو شک کت در دوچشم است نور
ببنی کس ار لنگ باشد به راه
توبخرام وشو شکر گواز اله ...
بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷ - درجواب جناح حاج «شوریده شیرازی» فصیح الملک
... از جو وکاه نباشد دلش آگاه ولی
گاهی از راه نیارد کمی از صرصرکا
گر خوردکاه وجوی یا علف وبرگ موی ...
... با خیال است به تک نیک به یک لمبرکا
راهها راکه نرفته چنان است بلد
که توگویی ز پی دزد رود پی برکا ...
بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - قطعه
مرده ای را به راه می بردند
یادم آمد که مردنی هم هست ...
بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲ - قطعه
خدای داده ولی بنده سد راه شده
که آنچه داده خداوند ما به ما نرسد ...
بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۳ - قطعه
... هرکه توبینی بو رهیش به جایی
من به جز از کوی دوست راه ندارم
بلند اقبال » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱ - در مرثیه بر شهیدان کربلا
... طالع شد آفتاب ز هر سر به کربلا
مسدود بود راه نظر طایران تیر
از بس که می زدند همی پر به کربلا ...
بلند اقبال » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳
... بالش وبستر از پرندار نیست
خاک راهست بالش وبستر
گرت آتش نباشد اندر دل
آتش عشق بس تو را در بر
خرت ار نیست رو پیاده به راه
کآدمی خود نه کمتر است از خر ...
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۲ - در نعت پیامبر اکرم (ص)
... از پی نعت رسولم تا براق طبع زین شد
طایر عقلم دلیل راه چون روح الامین شد
گر نباشد جذبه یی در کار و عشقی در سر از وی ...