نظرکن به هر صبح بر کهتران
که تا خویش را بینی از مهتران
چو دیدی چنین ازخدا شکر گو
مکن کوتهی یکدم از شکر او
گر افتدنگاه تو بر شخص کور
بگو شک کت در دوچشم است نور
ببنی کس ار لنگ باشد به راه
توبخرام وشو شکر گواز اله
چو بینی کسی خسته از علت است
همی شکر گوچون تورا صحت است
چوسوی توآرد کسی احتیاج
بگوشکر کو ازتوخواهد علاج
چو بینی نداردکسی سیم وزر
بگوشکر داری توچون بی شمر
کسی را ببینی چو بدبخت وعور
بگوشکر پوشی چوخز وسمور
کسی از تو خواهد چو چیز ای عزیز
بگوشکر کز او نخواهی توچیز
خری را ببینی چو در زیر بار
بگومتصل شکر پروردگار
که در روی دنیا تو را خر نکرد
چو خر زیر بارت ز هر سر نکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.