گنجور

 
بلند اقبال

الهی سزاوار ناریم ما

ولی از تو امیدواریم ما

دو چشمی که بینای انوار توست

کجا کی سزوار او نار توست

زبانی که از تو شده شکر گو

کجا باشد آتش سزاوار او

جبینی نباشد سزوار نار

که بس سجده ات کرده لیل ونهار

به سوی تو دستی که گردد دراز

روا نیست کافتد به سوز وگداز

به راه تو پائی که رفته است راه

نشاید به دوزخ کند جایگاه

کسی کو به یاد تو باشد دلش

روا نیست دوزخ کند جایگاه

کسی کو به یاد تو باشد دلش

روا نیست دوزخ شود منزلش

تنی کو به عشقت کند سرکشی

روا نیست او را در آذر کشی

الهی همه ما اسیر توایم

ز پا رفته ودست گیر توایم

همه بندگان و ذلیل توایم

ذلیل وعلیل ودخیل توایم

به ما رحم کن ما ضعیفیم وزار

بزرگی بزرگی کن ای کردگار