ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۴۳ - جنگ تن به تن قارن و کوش و گرفتار شدن کوش
... در روشنی بر جهان باز کرد
بیاورد گنجور ساز نبرد
بر کوش بنهاد و برگشت مرد ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۵۰ - رسیدن کوش بنزد فریدون و بند کردن او در دماوند
... پرستنده یکسر سوی گنج برد
یکایک به گنجور خسرو سپرد
دگر هرچه زآن خواسته ماند باز ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۷۱ - نامه ی کوش پیل دندان به نزدیک فریدون
... همه کاخ و ایوان بهم بر زدم
ز گنج آنچه در خورد گنجور شاه
گزیدم فرستادم اینک به راه ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۷۷ - ساختن چند شهر در کوه طارق
... زن و بچه و گنح در کوه برد
به دستور و گنجور و خسرو سپرد
سپاهش همه کدخدایی و رخت ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۵۰ - دیدن کاخی آباد و گفتگوی کوش آفریننده ی جهان با پیری فرزانه
... چنین داد پاسخ که دستور هست
دبیران بسیار و گنجور هست
که روزی به مردم رساند فراخ ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۵۷ - بازگشت کوش به مرز و بوم خود
... گرفتن نیارست باز ایچ باز
ز پذرفتن باژ گنجور اوی
همه ساله دستور رنجور اوی ...
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۰ - این قصیدهٔ را هم هنگام اقامت در سرخس سروده
... زیرکان با تو نیارند زد از بیم نفس
کز گران سنگی گنجور سپهر آمد کوه
وز سبکساری بازیچه باد آمد خس ...
سنایی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - ترکیب بند در مدح ایرانشاه
... خویشتن را در دو گیتی چون خرد مشهور کرد
شاعران گنجور و مدحش دست و مالش گنج او
گنج خود را پای رنج دست هر گنجور کرد
پس چو چونین ست بهر نام نیکش خلق را ...
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۴۵ - التمثّل فیالرؤیاء و تعبیره و هو ثمانون رؤیا عجیبة
... باد اگر گرم یا که سرد بود
هردو گنجور رنج و درد بود
باد اگر هست معتدل در پوست ...
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۱ - ذکر نفس الکلی نذیر ناصح و اهماله غرور فاضح
... بنما از خلیفتی برهان
باش گنجور در نشیمن خاک
ورنه بگذر از انجم و افلاک
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱۵ - در عدل پادشاه و صفت آن
... سرنگون از دعای پیرزنان
ای بسا تیرهای گنجوران
شاخ شاخ از دعای رنجوران ...
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱ - در مدح وزیر ضیاءالدین عراق بن جعفر
... بی لطف تو کثیف بود چون زمین هوا
ای گشته از شهامت گنجور مملکت
وی گشته از کفایت دستور پادشا ...
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۰۳ - در مدح اتسز
... طبع من بحر فضل را غواص
دل من گنج علم را گنجور
مرد مردم بشدت و برخا ...
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۰۴ - نیز در مدح ملک اتسز گوید
... رفیع همت او فرق ملک را افسر
شریف خاطر او گنج فضل را گنجور
نهان چرخ همه پیش علم او مکشوف ...
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۵۵ - در حق شمس الدین
... ای درت کعبه عوام و خواص
رأی تو گنج عقل را گنجور
طبع تو بحر فضل را غواص ...
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در مدح ابوالفتح ناصرالدین طاهر
... هرکجا گنجی نهد در کان و دریا آفتاب
مه که بیت المال او دارد ترا گنجور باد
گر به جز کام تو زاید شب که آبستن بود ...
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۴ - در مدح صاحب ناصرالملة والدین ابوالفتح طاهر
... کلک تو شرع ملک را مفتی
دست تو گنج رزق را گنجور
سد حزم ترا متانت قاف ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در مدح صدر منصور خواجه قوام الدین
... ذهن او در بحر علم و فضل غواصی شدست
طبع او بر گنج عقل و شرع گنجور آمدست
پیش خشم او اجل ترسان و لرزان بگذر ...
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۷ - در وصف قاضی القضاة رکن الدین
... از سخای کیسه پردازت سپهر لاجورد
کان که او گنجور خورشیدست عاطل یافته
جمله ارزاق و فتاوی خلق را روشن شود ...
فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - قصیده
... تو را هست از جلال و جاه و اقبال و شرف دایم
هنر گنجور و دین خازن خرد دستور و حق رهبر
الا تا در محیط آفرینش خلق را باشد ...