ای بر مراد رأی تو ایام رامضا
بسته میان بطاعت فرمان تو قضا
از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف
وز فر تو فزوده وزارت بسی بها
خلق خدای را برعایت تویی پناه
دین رسول را بهدایت تویی ضیا
هستت عراق نام، ولیکن به مکرمت
درجمله عراق و خراسان چو تو کجا؟
افروختهست ملک باقبال تو جمال
و افراختست شرع بتأیید تو لوا
کرده جهان بر امر تو و نهی تو قرار
داده فلک بحل تو و عقد تو رضا
زنده به حلّ و عقد تو احکام کردگار
تازه به امر و نهی تو آثار مصطفی
تو کبریای محضی و منّت خدای را
کاندر شمایل تو نه کبرست و نه ریا
آرایش جهانی و آسایش بشر
سرمایه حیاتی و پیرایه حیا
جسته هنر بطبع شریف تو اتصال
کرده ظفر برأی رفیع تو اقتدا
خاک جناب و گرد براق تو خلق را
در دست کیمیا شد و در دیده توتیا
ای منبع وزارت و ای معدن شرف
ای قالب کفایت و ای صورت دها
ای تیر فتنه را کنف جاه تو سپر
وی درد فاقه را کرم دست تو دوا
چون برق لامعست بیان تو در سخن
چون ابر ماطرست بنان تو در سخا
خود را هنوز دست تو معذور نشمرد
گر صد هزار گنج ببخشد به یک عطا
دوزخ ز تفِّ خشم تو یابد همی لهیب
کوثر ز آب لطف تو گیرد همی صفا
تو آشنای عدلی و بیگانه ای ز ظلم
وندر ظلال عدل تو بیگانه آشنا
موسی نه ای ، و لیک نمایی به کلک خویش
هر معجزه که موسی بنمود از عصا
فرزانگان زمدح تو جویند افتخار
و آزادگان بصدر تو یابند انتما
بی حلم تو خفیف بود ، چون هوا ، زمین
بی لطف تو کثیف بود ، چون زمین ، هوا
ای گشته از شهامت، گنجور مملکت
وی گشته از کفایت، دستور پادشا
آنی که از نوایب، ارباب فضل را
امروز نیست جز به حریم تو التجا
معلوم رأی تست که : بر اهل روزگار
در نظم و نثر نیست بجز بنده پیشوا
آنم که هست فکرت من آیت صواب
آنم که هست خاطر من مایه ذکا
دریای عقل ساخته از لفظ من گهر
بستان فضل یافته از طبع من نما
نظم منست چون گل و لاله عزیر و من
نزدیک خلق خوارم چون خار و چون گیا
یکتاست اعتقاد من اندر هوای تو
گرچه شدست پشت من از رنج ها دوتا
من بینوا ، و لیک بباغ مدیح تو
چون عندلیب هر نفسی نو زنم نوا
نی نی ، که از جفای فلک خاطرم برفت
خاطر چگونه ماند با صدمت جفا ؟
با من جهان سفله بدیها همی کند
گرچه به هیچ بد نبود مثل من سزا
مالی که سال سال بدست آیدم همی
از نان روز روز نیاید بسر مرا
وین نان روز روز بمن هم نمیرسد
تا لحظه لحظه هم نشود زان پر از عنا
گه پیش لطمه های لئیمان برم جگر
گه پیش دره های سفیهان برم قفا
غبنی بود تمام که از بهر این حطام
عرض عزیز و عمر گرامی شود هبا
عهدیست بس دراز که بنده بروز و شب
عهد وزارت تو همی خواست در دعا
امیدش آنکه ناقد فضلی ، مگر بفضل
گردد ببارگاه تو بازار او روا
در دامن تو دست زند ، تا کنی بجاه
دست حوادث فلک از دامنش جدا
اکنون بدانچه خواست همی بنده پیش فضل
منت خدایی را که رسانید مر ترا
وقتست ، ای نشانهٔ امید اهل فضل
کامید بنده را کند افضال تو روا
امروز نیست ، جز بعنایات صدر تو
آن رفته را تلافی و آن خسته را شفا
بودست در تو نیک همه وقت ظن من
ای مایهٔ صواب ، نکن ظن من خطا
سعیی بکن ، که یابم از این قهرها خلاص
لطفی بکن ، که گردم از این رنجها رها
بفزای حرمتم ، که در آن باشدت ثواب
بگشای خاطرم که از آن خیزدت ثنا
تا در مسیر اختر و دور سپهر هست
قسم یکی سعادت و قسم یکی شقا
بادند ناسخان تو در روضهٔ حیات
بادند حاسدان تو در قبضهٔ فنا
پذرفته باد ماه صیام از تو و بخیر
بادت هزار ماه صیام دگر بقا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شامل یک شعر دعایی و مدحی است که به ستایش و توصیف شخصیتی با نام و مقام بلندی میپردازد. شاعر از فضایل این شخص، مانند دانش، قضاوت عادلانه، و مدیریت کارآمد سخن میگوید و او را منبع بیپایان خیر و رحمت میداند.
شاعر به ویژگیهای شخصی او اشاره میکند، همچون تواضع و دوری از ریا. او را منبع آرامش و آسایش مردم توصیف کرده و به انعکاس خوبیهایش در جامعه تأکید میکند. این فرد نه تنها در حکمرانی بلکه در هدایت دینی نیز نقش کلیدی دارد. در ادامه، شاعر از حال خود میگوید و از سختیهایی که تحمل کرده، ولی همچنان به امید و دعا برای بهبود اوضاع میباشد.
اشعار سرشار از تعابیر زیبا و نمادین است که نشاندهندهای اعتقاد عمیق شاعر به فضل و کرامت این شخصیت است و درخواستها و آرزوهای شاعر برای بهبود اوضاع عمومی و شخصی را به تصویر میکشد. در نهایت، شاعر از درگاه خداوند طلب رحمت و فضل برای این شخصیت مینماید.
هوش مصنوعی: ای فرمان تو، روزها را به خواست خود تنظیم کردهای و قضا و قدر را به اطاعت دستوراتت درآوردهای.
هوش مصنوعی: از مقام و بزرگی تو، شرافت بسیاری به دست آمده است و از قدرت و نفوذ تو، ارزش و اعتبار وزارت بسیار افزایش یافته است.
هوش مصنوعی: آفرینش خدا به خاطر تو سرپناهی یافته است و دین پیامبر نیز به راهنمایی تو روشنایی مییابد.
هوش مصنوعی: نام تو عراق است، اما در فضیلت و بزرگی، مانند تو را نمیتوان در جمله عراق و خراسان پیدا کرد.
هوش مصنوعی: سرزمین با رویکرد تو، به زیبایی درخشیده است و با حمایت تو، پرچم حق برافراشته شده است.
هوش مصنوعی: جهان بر اساس دستورات و نهیهای تو شکل گرفته و آسمان نیز با رضایت تو در پیوند و گسست مسائل است.
هوش مصنوعی: احکام خداوند به واسطهی قدرت و تدبیر تو برقرار است و آثار و نشانههای پیامبر نیز به دستور و فرمان تو تجلّی مییابد.
هوش مصنوعی: تو خود عظمت و بزرگی خالصی و شکر خدا را به جا میآوری، زیرا در ویژگیها و خصوصیات تو نه غرور وجود دارد و نه ظاهرنمایی.
هوش مصنوعی: زیبایی و نظم جهان و راحتی انسان، سرمایهای ارزشمند و نشانهای از حیا و عفت است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هنری که از ذات شریف تو نشأت میگیرد، باعث شده است که موفقیتها و دستاوردهای بزرگ به تو وابسته و مشابه شوند. به عبارتی، خصلتهای عالی و هنرمندی تو باعث شده است که دیگران در پیروی از تو و کسب موفقیت تلاش کنند.
هوش مصنوعی: خاک و گرد تو که بسیار باارزش و زیبا است، به خاطر وجود تو به طلا تبدیل میشود و در نگاه تو مانند دارویی شفابخش میماند.
هوش مصنوعی: ای منبع قدرت و منبع اصل و شخصیت، ای مظهر کفایت و ای نمود فضل و توجه.
هوش مصنوعی: ای تیر فتنه، به مانند سپر از مقام تو محافظت کن و درد فقر را با generosity و مهربانیات درمان کن.
هوش مصنوعی: بیان تو در سخن مانند درخشش برق است و انگشتانت در بخشش مانند ابرهایی هستند که باران میبارند.
هوش مصنوعی: هرگز خود را از عذرخواهی و پذیرش خطا در مقابل تو معاف نمیدانم، حتی اگر صد هزار گنج را به عنوان هدیه تقدیم کنند.
هوش مصنوعی: عقدههای خشم تو میتواند جهنم را پرآتش کند، اما محبت و محبت تو مانند آب زلالی است که به بهشت صفا میبخشد.
هوش مصنوعی: تو با عدالت آشنا هستی و از ظلم بیگانهای، اما در سایهی عدالت تو، بیگانهای آشنا شدهای.
هوش مصنوعی: تو مانند موسی نیستی، اما با قلم خود هر آیتی را که او با عصایش به نمایش گذاشت، نشان میدهی.
هوش مصنوعی: فرزانگان از ستایش تو به افتخار میرسند و آزادگان در آغوش تو احساس تعلق و هویت میکنند.
هوش مصنوعی: بدون صبر و شکیبایی تو، روح انسان بی ارزش و بیمعناست، مانند هوا. و اگر لطف و محبت تو نباشد، زمین به همان اندازه آلوده و کثیف میشود، مانند آلودگیهای موجود در هوا.
هوش مصنوعی: تو که به خاطر شجاعتت، گنجینهای برای سرزمین خود هستی و به خاطر کفايتت، حکومتی برای پادشاه.
هوش مصنوعی: آنچه امروز از نعمتها و برکات وجود اربابان فضیلت نصیب میشود، تنها با پناه بردن به وجود تو ممکن است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که نظر تو این است که در حوزه نظم و نثر، جز من که بنده توام، هیچکس برتری ندارد.
هوش مصنوعی: من همان کسی هستم که فکر و اندیشهام نشانهای از حقیقت است و آنچه در ذهن من وجود دارد، دلیل بر هوش و ذکاوت من است.
هوش مصنوعی: عقل من مانند دریایی است که با کلمات ساخته شده و از ویژگیهای ذاتی من، به فضیلتها دست یافته است.
هوش مصنوعی: نظم من شبیه گل و لاله است که زیبا و دوستداشتنی به نظر میرسد، اما من در برابر مردم مانند خار و گیاهانی بیارزش و بیمقدار به حساب میآیم.
هوش مصنوعی: ایمان من به تو تنها و بینظیر است، هرچند که بار رنجها بر دوشم سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: من درد و رنجی دارم، اما در باغ ستایش تو مانند بلبل در هر نفس نوایی تازه میزنم.
هوش مصنوعی: ای کاش، از ظلم و ستم سرنوشت، دلم آرامش خود را از دست داده است. چگونه میتواند دلی که چنین صدمهای دیده، همچنان به حیات خود ادامه دهد؟
هوش مصنوعی: دنیا با من که انسان نیکو هستم، بدرفتاری میکند، هرچند که هیچ یک از بدیها را شایستهی من نمیداند.
هوش مصنوعی: ماهی که سالها تلاش کردهام تا به دست آورم، تنها کافی نیست که هر روز نان مرا تأمین کند.
هوش مصنوعی: من همیشه به نان روزم دسترسی ندارم و هر لحظه برایم پر از سختی و رنج است.
هوش مصنوعی: گاهی از آسیبهای انسانهای پست و ذلیل رنج میبرم و گاهی نیز با نادانی و بیخردیهای آنان روبرو میشوم.
هوش مصنوعی: اینجا میگوید که زیان بزرگی است اگر برای به دست آوردن چیزهای بیارزش و زودگذر، همچون مال و ثروت، عمر با ارزش و گرانبهای خود را هدر دهیم.
هوش مصنوعی: عهدی بسیار طولانی وجود دارد که من، به هنگام صبح و شب، در دعاهایم از تو خواستهام که وزیری را برای خود انتخاب کنم.
هوش مصنوعی: امید او این است که نقدی از فضیلت را به تو ارائه دهد، مگر اینکه به خاطر لطف تو در بارگاه تو، آن نقد ارزش و اعتبار پیدا کند.
هوش مصنوعی: در دامن تو دست کسی بچرخد تا اینکه تو آن را از دامن حوادث ناگوار زمان جدا کنی.
هوش مصنوعی: اکنون بدان که بنده با فضل خدا چه خواستهای داشته است، آن خدایی که تو را به این جا رسانده است.
هوش مصنوعی: زمانی است که ای نشانه امید اهل دانش، جود و بخشش تو بر من، بندهات رواست و به من لطف میکنی.
هوش مصنوعی: امروز تنها چیزی که اهمیت دارد و میتواند راهگشا باشد، لطف و محبت توست. آنچه که از دست رفته را میتوان با نیکویی جبران کرد و آن کسی که آسیبدیده را نیز میتوان نجات داد.
هوش مصنوعی: در تو همیشه برای من چیزهای نیکو وجود داشته است، ای دلیل درستکاری. نگذار که برداشت من از تو نادرست باشد.
هوش مصنوعی: تلاش کن تا از این دوری و قهرها نجات پیدا کنم. لطفی کن تا از این رنجها آزاد شوم.
هوش مصنوعی: از حرمت بیفزا، چون در آنجا با شدت پاداش میتوانی آرامشم را فراهم کنی، چرا که از آنجا ستایشت برمیخیزد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که ستارهها در آسمان و دوری آسمان وجود دارد، قسمتی از زندگی خوشبختی و قسمتی دیگر از آن بدبختی است.
هوش مصنوعی: دوستداران و طرفداران تو در بهشت زندگی میکنند، در حالی که حسودان تو در دام زوال و فنا گرفتارند.
هوش مصنوعی: ماه رمضان را از تو میپذیریم و برایت آرزوی خیر و برکت داریم که هزار ماه دیگر هم چنین روزههایی بر تو باقی بماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا داد باغ را سمن و گل بنونوا
بلبل همی سراید بر گل بنونوا
رود و سرود ساخته بر سرو فاخته
چون عاشقی که باشد معشوق او نوا
مشک و عبیر بارد بر گلستان شمال
[...]
چون نای بینوایم ازین نای بینوا
شادی ندید هیچ کس از نای بینوا
با کوه گویم آنچه ازو پر شود دلم
زیرا جواب گفته من نیست جز صدا
شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک
[...]
آمدگه وداع چو تاریک شد هوا
آن مه که هست جان و دلم را بدو هوا
گرمی گرفته از جگر گرم او زمین
سردی گرفته از نفس سرد من هوا
ماه تمام او شده چون آسمان کبود
[...]
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا
شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه
شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا
گشتهست باژگونه همه رسمهای خلق
[...]
ای جاه تو فراخته اعلام کبریا
صافیست اعتقاد تو از کبر و از ریا
در عقد ملک در جلال تو واسطه
در چشم فتح گرد براق تو توتیا
دست مبارک تو و طبع کریم تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.