چو نادیده جایی ز کشور نماند
سپه را سوی کوه طارق بخواند
بدید آن همه کوهها را که چون
که گفتی شده ست آسمان را ستون
ز دریا برافراخته هفت کوه
که از دیدنش دیده گردد ستوه
پس آخر یکی راه دشوار تنگ
نه آرام شیر و نه جای پلنگ
گرفته بر او جایگاه آدمی
ز بس چشمه و میوه و خرّمی
به پرواز اگر باز برتر شدی
همانا به یک روز بر سر شدی
سرآورده درهم چو انگشت دست
گشاده میانها به پرتاب شست
گذر کرده یک نیمه بر میغ بر
کلنگ آشیان کرده بر تیغ بر
چنان از بلندی سخن راندند
که کوه کلنگان همی خواندند
برآن کوهها کان ارزیز یافت
همان کان مسّ و دگر چیز یافت
چنین گفت با دل که ایدر نشست
بسازیم و دلها از اندیشه رَست
چو ایدر بیاریم فرزند و گنج
کی اندیشه زین هر دو یابیم و رنج
به گیتی از آن پس نداریم باک
ز شاهان، وز لشکر سهمناک
بفرمود تا موبدان هفت کوه
ببخشند بر مهتران و گروه
سپه اندر او جای خود ساختند
سر سال هفتم بپرداختند
برآورد شهری نه پهن و نه تنگ
همه باره ی شهر ارزیز و سنگ
به ایوان و طارم بیاراستش
به باغ و به گلشن بپیراستش
برآورد سی گنبد زرنگار
همان بیست ایوان گوهر نگار
برابر دو ایوان ز رخشان بلور
ز گوهر نگارش همه شیر و گور
ز صندل همه تختها در خورش
به گوهر بیاراسته پیکرش
همه فرش دیبای زربفت چین
که کس را نبود از بزرگان چنین
بیاراست و آن گه شبستانها
ببستند آذین در ایوانها
زن و بچّه و گنح در کوه برد
به دستور و گنجور و خسرو سپرد
سپاهش همه کدخدایی و رخت
کشیدند یکسر بدان کوه سخت
ز هر پیشه ای مردم آورد نیز
ببخشیدشانن ساز و هرگونه چیز
به مردم بیاراست بازارگاه
دو دروازه بر شهر بگشاد شاه
یکی سوی دریا، یکی سوی شهر
به هر دو، شب و روز مردم گذر
برآن هر دو زآهن دو در برنهاد
که هرگز ندارد چنان کس به یاد
وزآن پس دگر شهرها کرد چند
نهادش بزرگ و حصارش بلند
به هر شهر بر سیصد و شصت ده
که دِه به از شهرها بود و مه
پس آن کوهها خوشتر از راغ شد
دِه اندر دِه و باغ در باغ شد
پر از مردم و چارپای و گله
همه بی نگهبان کرده یله
برآن کوه چون مردم آرام کرد
مر آن آب را ناحهه نام کرد
دو سال اندر این شهر بنشست کوش
به کام دل و رامش و نای و نوش
خرامان گهی سوی نخچیر و دشت
یکی بر ره کوه و دریا گذشت
سپه را گهی سوی صحرا کشید
گهی سوی تاری و دریا کشید
یکی بی گمان وادی از سنگلاخ
کز آن خیزد آن رود پهن و فراخ
ز مرزی که نامش ستیر است رود
ز هر سو بدین وادی آرد فرود
کنون شهر و دهها و دریا و کوه
بجای است و بینند یکسر گروه
همانا عرب گشت از آن شادکام
که شهر بنی سالمش کرد نام
همی بیست سال اندر آن رنج برد
ز بهر زن و بچّه او گنج برد
بپرداخت و ایمن شد از روزگار
وز این آگهی شد سوی شهریار
ز تاح فریدون صد و بیست سال
گذر کرده بود و شده بی همال
دگرگونه گفتند کارآگهان
که هنگام جمشید شاه جهان
خلیل آمد از راه پیغمبری
درستی ندارد چنین داوری
کز او تا به پیغمبر مارکش
بود چار صد سال و سی سال و شش
همی داند آن کس بر او مهر بود
که موسی به گاه منوچهر بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستانی از دوران کهن روایت میشود که نادیدهگرفتن دنیای بیرون و دعوت سربازان به کوه طارق را به تصویر میکشد. پس از مشاهده کوهها و زیباییهای دلانگیز طبیعت، شخصیت اصلی در فکر ساختن جامعهای جدید برمیآید. او با دلگرمی و شجاعت، تصمیم به ساخت شهری مناسب و پررونق میگیرد و به مردم دستور میدهد تا در این کوهها سکونت گزینند. او با برپایی باغها، ایوانها و بازارهایی زیبا، فضایی امن و آرام برای خانوادهها ایجاد میکند. پس از مدتها تلاش، این شهر به نام «بنی سالم» شناخته میشود و مردم در آن جا مسکن میگزینند. داستان همچنین اشارهای به گذر زمان و پادشاهان مختلف دارد و به دوستی و همبستگی میان مردم تأکید میکند. در نهایت، متن بر اوضاع جدیدی که پس از زحمات بسیار به وجود آمده، تمرکز دارد و از رضایت و خوشحالی مردم در نتیجه تلاشهایشان سخن میگوید.
هوش مصنوعی: وقتی که هیچ مکانی در کشور برای سپاه نماند، فرمانده آنها را به سوی کوه طارق فرا میخواند.
هوش مصنوعی: ببین آن همه کوهها را که به مانند ستونی برای آسمان قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: از دریا هفت کوه سر به فلک کشیدهاند که دیدن آنها انسان را خسته میکند.
هوش مصنوعی: در نهایت، تنها یک مسیر سخت و باریک وجود دارد که نه مکان آرامشبخش شیر است و نه جایگاه پلنگ.
هوش مصنوعی: به خاطر وجود فراوان چشمهها و میوهها و شادیها، آنجا به خوبی برای زندگی انسان مناسب شده است.
هوش مصنوعی: اگر دوباره به اوج پرواز رسیدی، بدان که در یک روز همه چیز به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: انگشتان به هم فشرده و دراز، مانند دستهای باز که نشاندهنده حالتی آرام و بیاختیاری است. این حالت انگار نشاندهندهی پرتابی است که ناگهان رخ میدهد و تنشها و فشارها را آزاد میکند.
هوش مصنوعی: در این جمله به تصویر یک پرندهای اشاره میشود که با زدن به زمین و پرواز کردن، بر روی یک تیغ نشسته و آشیانهای برای خود ساخته است. این بیان میتواند به مداومت و تلاش در سختیها اشاره داشته باشد و نشاندهندهی قدرت سازگاری و مبارزه در زندگی باشد.
هوش مصنوعی: چنان با شکوه و قدرت صحبت کردند که صدای آنان در دل کوهها نیز پیچید و به گوش رسید.
هوش مصنوعی: در آن کوهها، معدنهایی وجود دارد که مانند معدن مس و دیگر مواد ارزشمند، منابع قیمتی را در دل خود پنهان کردهاند.
هوش مصنوعی: دل به من گفت که در اینجا بنشینیم و با هم زندگی کنیم و از افکار و نگرانیهایمان رها شویم.
هوش مصنوعی: اگر فرزندی و ثروتی به دست آوریم، آیا نباید درباره این دو، که ممکن است دردسرساز باشند، فکر کنیم؟
هوش مصنوعی: از این پس در دنیا دیگر نگران شاهان و سپاه بزرگ آنها نخواهیم بود.
هوش مصنوعی: فرمان داد که موبدان هفت کوه را به بزرگان و گروهها تقدیم کنند.
هوش مصنوعی: در وسط میدان جنگ، نیروها در موقعیت خود مستقر شدند و پس از گذشت سال هفتم، به پرداخت مالیات و هزینهها پرداختند.
هوش مصنوعی: شهر از نظر وسعت نه خیلی بزرگ است و نه خیلی کوچک، بلکه متناسب و در اندازهای معقول قرار دارد و همه چیز در آن به خوبی ساماندهی شده است.
هوش مصنوعی: او با زیبایی و تزیینات به ایوان و طارمِ خانه سر و سامان داد و باغ و گلزار را با گلهای رنگارنگ آراست.
هوش مصنوعی: بناهای زیبا و با شکوهی برپا شدهاند که به اندازهای چشمنواز هستند که دهها ایوان با زیباییهای خاص خود را در کنار هم معرفی میکنند.
هوش مصنوعی: دو ایوان در برابر هم قرار گرفتهاند، یکی از بلور روشن و دیگری از گوهر. نوشتهای که بر این دو ایوان نقش بسته، هم شگفتانگیز و زیبا است و هم ترسناک و خطرناک.
هوش مصنوعی: از چوب صندل همهجا در خوشبو کردن، تختها و فرشها زیبا شده و پیکرهاش با جواهر آراسته گشته است.
هوش مصنوعی: تمام فرشهای زیبای ابریشمی و زرین چین که هیچکس از بزرگان به این زیبایی نداشته است.
هوش مصنوعی: آن را تزئین کرد و سپس شبستانها را بستند و در ایوانها زینت گذاشتند.
هوش مصنوعی: زنی و فرزندانش و یک گنج در کوه پیدا کرد و به دستور یک شاهزاده و فرمانروای بزرگ سپرد.
هوش مصنوعی: سپاه آنها به رهبری یک کدخدا، تمام تجهیزات و وسایل خود را جمع کرده و به سمت کوه سخت حرکت کردند.
هوش مصنوعی: از هر شغل و حرفهای، انسانهایی را به وجود آورده و به آنها امکانات و ابزارهای مختلفی عطا کرده است.
هوش مصنوعی: شاه برای مردم، بازار بزرگی را فراهم کرد و دو دروازه به روی شهر باز کرد.
هوش مصنوعی: یک نفر به سمت دریا میرود و دیگری به سمت شهر. در هر دو مسیر، مردم شب و روز در حال عبور و مرور هستند.
هوش مصنوعی: این شعر به معنای این است که دو در با استحکام و قوت بر روی آن فرود آمدهاند، به گونهای که یادآوری چنین چیزی ممکن نیست. در واقع، این تصویر نشاندهندهٔ قوت و حراستی است که به دست آمده و به وضوح از آن یاد نمیشود.
هوش مصنوعی: سپس در آن شهرهای دیگر، تعدادی از آنها را ساخت و قلعهای بزرگ و دیواری بلند اطراف آن قرار داد.
هوش مصنوعی: در هر شهری، بیش از سیصد و شصت و ده روستا وجود دارد که از نظر کیفیت، از خود شهرها بهتر هستند.
هوش مصنوعی: پس آن کوهها زیباتر از مرغزار شدند و دهها به دههای دیگر پیوستند و باغها در کنار هم قرار گرفتند.
هوش مصنوعی: این صحنه مملو از انسانها، حیوانات و گلههاست و همه آنها در حالت آزاد و بدون نگهبان هستند.
هوش مصنوعی: بر روی آن کوه، وقتی مردم به آرامش رسیدند، آن آب را با نام «ناحهه» خطاب کردند.
هوش مصنوعی: دو سال در این شهر زندگی کرد، با شادمانی و لذت بردن از موسیقی و نوشیدنی.
هوش مصنوعی: با ناز و elegance به سمت چنگال و دشت میرود و یک بار هم از میان کوه و دریا عبور میکند.
هوش مصنوعی: سربازان را گاهی به سمت دشتها هدایت میکرد و گاهی به سوی تاریکی و دریا میبرد.
هوش مصنوعی: یکی به یقین، درهای وجود دارد پر از سنگها که از آن، رودخانهای بزرگ و وسیع جاری میشود.
هوش مصنوعی: از جایی که به ستیر معروف است، رودخانهای از هر طرف به این دره سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: اکنون شهرها، روستاها، دریاها و کوهها جایگاه مشخصی دارند و همه به این مکانها نگاه میکنند و آنها را مشاهده میکنند.
هوش مصنوعی: عرب به دلیل اینکه شهری به نام بنی سالم را برای خودش نامگذاری کرد، بسیار خوشحال شد.
هوش مصنوعی: او به مدت بیست سال سختی کشید تا برای زن و فرزندانش ثروتی جمعآوری کند.
هوش مصنوعی: او هزینهای را پرداخت کرد و از سختیهای زمانه در امان شد و این خبر به شاه رسید.
هوش مصنوعی: پس از گذشت صد و بیست سال از زمان فریدون، او به تنهایی و بدون رقیب شده بود.
هوش مصنوعی: کارشناسان به شیوهای دیگر از زمان پادشاهی جمشید، شاه بزرگ جهان سخن میگویند.
هوش مصنوعی: خلیل از راهی آمده که پیغمبر درستی او را تایید نکرده و این قضاوت درست نیست.
هوش مصنوعی: به خاطر او، از زمان پیامبر تا آن دوره، چهار صد و سی و شش سال گذشته است.
هوش مصنوعی: کسی که بر او محبت و دوستی داشته باشد، واقعاً میداند که چگونه باید به او وابسته باشد، همانطور که موسی در زمان منوچهر چنین بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.