گنجور

 
۱۳۶۱

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵٧ - وله ایضاً در مدح نظام الدین یحیی

 

... در رزم و بزم کشور آفاق و ملک ری

چون همتش بعالم علوی سفر کند

آرد بزیر پای ز رفعت سر جدی ...

ابن یمین
 
۱۳۶۲

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

... اگر چه در تک و پویم شکست پای طلب

سفر ز کوی تو ابن یمین چگونه کند

که باشد از رخ و زلف تو ماه در عقرب

ابن یمین
 
۱۳۶۳

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

... تا تو رفتی رمقی در تن من داشت مقام

او هم اندر عقبت بار سفر بست برفت

گفتم از عشق تو بی خویشتنم گفت بلی ...

ابن یمین
 
۱۳۶۴

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

... ز آن سرو ماه طلعت و آنماه سرو قامت

گفتم کنم ز کویت عزم سفر ولیکن

چون دیدمت نکردم جز نیت اقامت ...

ابن یمین
 
۱۳۶۵

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸

 

... جواب داد که با من کجات در گیرد

باختیار سفر از جناب حضرت او

کسی کند که دل از جان خویش بر گیرد ...

ابن یمین
 
۱۳۶۶

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶

 

... اختر سر گشته میل استقامت می کند

از دلم بار سفر بر بست صبر بی ثبات

چون همی بنید که غم در وی اقامت می کند ...

ابن یمین
 
۱۳۶۷

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

... در یاب کنون ابن یمین را که به ناگاه

پرسی که کجا رفت بگویند سفر کرد

ابن یمین
 
۱۳۶۸

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷

 

صبحدم باد صبا آمد و آورد خبر

که بصد ناز رسد آن مه تابان ز سفر

چون صبا مژده رسانید که دلدار رسید ...

ابن یمین
 
۱۳۶۹

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۴

 

... گفتم که حاصلم ز تو جانیست بر لبی

تا در سفر چه ها کشد ابن یمین چو دید

روز وداع ماه تو در قلب عقربی

ابن یمین
 
۱۳۷۰

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٩۶

 

... دل چرا داری چنین از صدمت گردون جریح

سوی درگاهش سفر کن کز سفر شد آنچنان

طارم پیروزه گردون وطنگاه مسیح ...

ابن یمین
 
۱۳۷۱

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٠۵

 

ای دل ار چند در سفر خطرست

کس سفر بیخطر کجا یابد

آنچه اندر سفر بدست آید

مرد آن در حضر کجا یابد ...

ابن یمین
 
۱۳۷۲

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴١٠

 

چونکه سفر جزم کرد خسرو جمشید فر

باد نگهبان خدا در سفرش از خطر

تاج ملوک جهان شاه بسیط زمین ...

... کامروا خسروا زود بود آنکه باز

بیندت ابن یمین آمده شاد از سفر

واو ز پی تهنیت هر نفسی ابر وار ...

ابن یمین
 
۱۳۷۳

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٢۴

 

... در مسکن خویش ار نه بکامست معاشت

بار سفر آنجا که دلت خواست فرو گیر

ز آنکس که دل غمزده ات شاد نگردد ...

ابن یمین
 
۱۳۷۴

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٢٨

 

زمستان و پیری و بیحاصلی

بدینصورت ار کرد باید سفر

ببینم بچشم آنچه گوشم شنید

که باشد سفر قطعه یی از سقر

ابن یمین
 
۱۳۷۵

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۴۵

 

... ضعیفی ناتوانی مرد کی پیر

سفر کردن نه کار اوست چون او

گرفت اکنون بسان کودکان شیر

ابن یمین
 
۱۳۷۶

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٧٨

 

این منم باز که در باغ بهشت افتادم

وز سفر کان بحقیقت سقرست آزادم

این بخوابست که میبینم اگر بیداری ...

ابن یمین
 
۱۳۷۷

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶١٧

 

... که ازین هر دوان کدام کنیم

در سفر آریم عمر بسر

یا به بنگاه خود مقام کنیم ...

ابن یمین
 
۱۳۷۸

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٣۵

 

... زانکه در غربت اگر شخص بمیرد به از آن

کز سفر با وطن خویش رود دشمن کام

ابن یمین
 
۱۳۷۹

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٧۵

 

... مسیح وار بخر بر نشستنم آیین

پیاده نیز نیارم که در سفر باشم

بهر کجا که روی همچو بخت با تو قرین ...

ابن یمین
 
۱۳۸۰

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٧٨

 

سفر نیکست بهر آنکه هر روز

چه خوش باشد بنو جایی رسیدن ...

ابن یمین
 
 
۱
۶۷
۶۸
۶۹
۷۰
۷۱
۱۸۱