گنجور

 
ابن یمین

هر که ما را در هوای او ملامت میکند

راستی خود را سزاوار غرامت می کند

شرم ناید سرو و گل را پیش بالا و رخش

کین همی لافد بقد او یاد قامت می کند

گر دلم شد بسته زنجیر زلفش باک نیست

دل خود این آشفته کاری بی ندامت می کند

من سر آشوب دارم میل زلفش چون کنم

نیست عاشق هر که او یاد از سلامت می کند

گر نماید رجعتی آنماه شب در منزلم

اختر سر گشته میل استقامت می کند

از دلم بار سفر بر بست صبر بی ثبات

چون همی بنید که غم در وی اقامت می کند

من بمهر و او بکین مایل و زین مشگلتر آنک

سر گرانی آن سبکروح از سئآمت می کند

گو بچشم پر نم ابن یمین رویش ببین

هر که ما را در هوای او ملامت میکند

 
 
 
خیالی بخارایی

راستی را شیوه‌ای کآن سرو قامت می‌کند

گر به قصد سرکشی نبوَد قیامت می‌کند

دوش فکر ماه می‌کردم که جانان رخ نمود

روشنم شد این که اظهار کرامت می‌کند

ناصح ما از هنر بویی ندارد غیر از این

[...]

فرخی یزدی

بهر آزادی هر آن کس استقامت می‌کند

چاره این ارتجاع پر وخامت می‌کند

گو سپر افکن در این شمشیربازی از نخست

هرکسی کاندیشه از تیر ملامت می‌کند

باید از اول بشوید دست از حق حیات

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه