هر کس که بکام از سر کوی تو گذر کرد
از ساده دلی روی ز جنت بسقر کرد
و آنکو بکمان گوشه ابروی تو دل داد
بر رهگذر تیر بلا سینه سپر کرد
گفتم که ز دست غم تو جان نبرد دل
آنروز که چشمم بجمال تو نظر کرد
هر فتنه که چشم خوشت افکند در آفاق
شد روشنم از روی تو کان دور قمر کرد
گل از رخ زیبای تو میداد نشانی
زین مژده صبا در دهنش خرده زر کرد
باد از شکن زلف تو بوئی بختا برد
آهو ز حسد نافه پر از خون جگر کرد
در یاب کنون ابن یمین را که به ناگاه
پرسی که کجا رفت بگویند سفر کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تفسیر احساسات و تجربیات عاشقانه خود میپردازد. او بیان میکند که هر کسی که از کنار معشوقش میگذرد، به دلیل سادگی، خود را در عذاب و رنج میبیند. کسی که دل به زیبایی معشوق میدهد، خود را در برابر تیر بلا محافظت میکند. شاعر میگوید که روزی که به جمال معشوق خیره شده، دیگر قادر به تحمل غم نبوده است. هر گناه و فتنهای که از زیبایی چشم معشوق بوجود میآید، او را روشن و واضح میسازد. همچنین شاعر به زیبایی و عطری که از معشوقش پراکنده میشود اشاره میکند، و در پایان از حال خود میگوید که به ناگاه به جایی رفته و به نوعی به مسافرت رفته است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به طور سادهدلانه از کنار محل تو عبور کرد، در واقع به راحتی به بهشت را ترک کرده و به جهنم رفته است.
هوش مصنوعی: آن کسی که به دلخوشی و محبت تو دل باخته، در راهی که به سوی تیر بلا میرفت، سینهاش را مثل سپر برای محافظت از خود آماده کرده است.
هوش مصنوعی: گفتم وقتی که به خاطر غم تو جانم را از دست دادم، آن روزی بود که چشمانم به زیبایی تو افتاد.
هوش مصنوعی: هر مشکلی که زیباییهای تو در دنیا به وجود آورد، باعث روشنایی من شده است. زیبایی تو مانند دور قمر درخشان است.
هوش مصنوعی: گل به خاطر زیبایی تو نشانهای از خود به جا میگذارد، و نسیم صبحگاهی در او جواهراتی کوچک به ودیعه گذاشته است.
هوش مصنوعی: باد از زلفهای تو بویی میآورد که شانس زود میرود. آهو به خاطر حسد، نافهای پر از خون جگر میکند.
هوش مصنوعی: اکنون به ابن یمین توجه کن، چرا که ناگهان میپرسد کجا رفته است و پاسخ میدهند که سفر کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هجران تو بر جان من از رنج حشر کرد
خون جگرم باز ز دو دیده بدر کرد
از دیده برون رفت و ز رخسار گذر کرد
گفتم که مگر به کند این کار بتر کرد
انصاف فلک بین که درینمدت اندک
چه شور برانگیخت ز بیداد و چه شر کرد
اسباب مرا داد بتاراج و پس آنگه
سد رمق قوت حواله بجگر کرد
گردون چه بود چیست ستاره چه بود چرخ
[...]
بر صفحه رخسار تو آنکس که نظر کرد
خط تو چو اعراب دلش زیر و زبر کرد
آنرا که دمی دیده دل گشت گشاده
چشم از همه در بست و بروی تو نظر کرد
ما را کمر تو ز میان تو نشان داد
[...]
گر تیغ زند یار نخواهیم حذر کرد
کز دوست به تیغی نتوان قطع نظر کرد
هر تیر بلایی که رسید از طرف یار
جان پیش ستاد و همه را سینه سپر کرد
گر یارِ مرا باز هوای دگری نیست
[...]
زآن دیده خود سنگ، پر از اشک شرر کرد
کاین آتش محنت به دل سنگ اثر کرد
درکان نه عقیق است، که از غصه یمن را
بی آبی آن تشنه لبان، خون به جگر کرد
تا صورت این واقعه را دید، ندانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.