گنجور

 
۱۲۴۱

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۶۹

 

... تا زنده آن پدرکه مر او را تویی پسر

با همت تو چرخ بسیط است چون ثری

با خاطر تو بحر محیط است چون شمر ...

امیر معزی
 
۱۲۴۲

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۷۰

 

... ای روز رزم و موکب بر دشمنان مظفر

چرخی مگر که هستی تابنده و توانا

بحری مگر که هستی بخشنده و توانگر ...

... فرق و دل مخالف پر خاک زآب و آذر

هفت اختر درخشان بر اوج چرخ گردان

پیمانت را متابع فرمانت را مسخر ...

امیر معزی
 
۱۲۴۳

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۷۳

 

... بدسگالان را اجل در دود و مرگ اندر شرر

هرکه باشد زیردست او نهد بر چرخ پای

ورکسی جوید زبردستی شود زیر و زبر ...

امیر معزی
 
۱۲۴۴

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۷۴

 

... زیرا که زین دو چیز مهیاست خواب و خور

ماند به چرخ اول و رابع دل و کفش

کاندر میان هر دو مهیاست کام و گر ...

... این عهد و مهد را به سعادت بود نثار

از چرخها ستاره و از بحرها گهر

تا کار مهد و شغل ولی عهد پادشاه ...

امیر معزی
 
۱۲۴۵

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۷۷

 

... آسمان این را همی گوید که کلا لاوزر

از مدار چرخ و حکم زهره و بهرام و تیر

با تو باد این شانزده هم در حضر هم در سفر ...

امیر معزی
 
۱۲۴۶

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۷۸

 

... پست است دهر و همت عالیت سرفراز

زیرست چرخ و دولت عالیت بر زبر

گر نیست بی قضا و قدر نیکی و بدی ...

امیر معزی
 
۱۲۴۷

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۸۰

 

چه گویی اندرین چرخ مدور

کزو تابد همی مهر منور ...

... اگر یاقوت احمر خاست از کان

ز تأثیر مدار چرخ اخضر

مدار چرخ اخضر گشت کلکش

کزو خیزد همی یاقوت احمر ...

امیر معزی
 
۱۲۴۸

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۸۱

 

... بیفتاد در تاختن نعل اسبش

پدید آمد از روی چرخ مدور

مگر عید فرخنده از خاور آمد ...

امیر معزی
 
۱۲۴۹

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۸۲

 

... جبرییل امروز بر بزم وزیر شاه شرق

اختران کرد از بروج چرخ پنداری نثار

تا در ایوان نو آیین پیش خسرو صف زدند ...

امیر معزی
 
۱۲۵۰

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۸۴

 

... در هوای همتش گر ذر ه ها را بشمرند

ذره صغری بود زان ذره ها چرخ اثیر

چرخ را گفتم که داری گاه کوشش تاب او

چرخ گفتا نی کجا هست او عظیم و من حقیر

بحر را گفتم توانی بود در بخشش چنو ...

امیر معزی
 
۱۲۵۱

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۸۵

 

... بر تن فرزند او از ضربت سکین ضرر

از بلای چرخ گردان وز جفای روزگار

مجلس تو اهل دین را تا به یوم الدین مفر

امیر معزی
 
۱۲۵۲

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۸۶

 

... دوستان و عاشقان را از پس هجران صعب

چرخ گردان شاد گرداند ز وصل یکدگر

تنگم اندر برگرفت و در دل من برفروخت ...

امیر معزی
 
۱۲۵۳

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۸۷

 

... تو چون مهری و میزبان پیش تختت

چو ماه است تابان ز چرخ مدور

گرفته است روی زمین روشنایی ...

امیر معزی
 
۱۲۵۴

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۸۹

 

... گفتا بکن تمام سخن گشت مختصر

گفتم که تا نتیجه چرخ است سعد و نحس

گفتا که تا ذخیره دهرست نفع و ضر

گفتم که چرخ پست همی باد و او بلند

گفتا که دهر زیر همی باد و او زبر ...

امیر معزی
 
۱۲۵۵

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۹۱

 

... از آب او شده در ملک باغ دولت سبز

ز موج او شده بر چرخ اوج کیوان تر

به بیخ شاخ شده آب او که هر شاخی ...

... گشاده هر هنر آثار حکمت داور

نه منعقد شده در سنگها ز گردش چرخ

نه رنگ یافته درکانها ز تابش خور ...

امیر معزی
 
۱۲۵۶

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۹۲

 

... همچو کلک تاج ملک شهریار دادگر

صدر دنیا بوالغنایم کز سعادتهای چرخ

سوی درگاهش غنیمت های فتح است و ظفر ...

امیر معزی
 
۱۲۵۷

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۹۳

 

... دهر پر تنبل به جیحون با پدر شد قهر ورز

چرخ پر دستان به دجله با پسر شد کینه ور

از وفات هر دو خسرو بر کنار هر دو آب ...

... خاک را بر آب رشک آمد ازین معنی مگر

چاکر او چرخ گردون بار شد تا او گرفت

در شاهنشه صدف کردار او در گوش و بر ...

امیر معزی
 
۱۲۵۸

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۹۶

 

... صنعت بافنده دیبای روم و شوشتر

بینی آن بالا که تا او را بلندی داد چرخ

پست شد سرو سهی در کشمر و در غاتفر ...

امیر معزی
 
۱۲۵۹

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۹۹

 

... گر پار خواست گرد سپاهت ز قندهار

بر جان آن کسی نخورد زینهار چرخ

کوبنده وار پیش تو آید به زینهار ...

... تا عقل بی حجاب بود مغز بی خمار

تا در مدار باشد همواره هفت چرخ

تا زیر هفت چرخ طبایع بود چهار

پیوسته بر مراد و هوای دل تو باد ...

امیر معزی
 
۱۲۶۰

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۰۰

 

... باد صبا به باغ بسوزد همی بخور

باد خزان به چرخ برآرد همی بخار

زاغ سیاه یافت به میراث بوستان ...

... روز درنگ تو نبود خاک را سکون

روز شتاب تو نبود چرخ را مدار

کار هنر به همت تو گیرد استواء ...

امیر معزی
 
 
۱
۶۱
۶۲
۶۳
۶۴
۶۵
۴۹۲