سوال کردم از اقبال دوش وقت سحر
چهار چیز که نیکوترست یک ز دگر
نخست گفتم کان بیکرانه دریا چیست
که آب او همه جودست و موج او همه زر
رسیده منفعت آب او به شرق و غرب
رسیده مشعلهٔ موج او به بحر و به بر
از آب او شده در ملک باغ دولت سبز
ز موج او شده بر چرخ اوج کیوان تر
به بیخ شاخ شده آب او که هر شاخی
ز بس بزرگی بیساحت است و بیمعبر
فرات و دجله و جیحون و نیل و سیحون است
بهگاه بخشش او بیخ شاخ را چاکر
در او براند ملاح طبع هر روزی
هزار کشتی بیبادبان و بیلنگر
ز گنج فضل گرانبار گشت هر کشتی
به گونهگونه یواقیت وگونهگونه گهر
مسافران جهان در جهان یکی دریا
ندیدهاند و نبینند از او شگفتی تر
گهی بدو در مرغابیان رنگین تن
گهی شگفت و عجب ماهیان زرینبر
جواب داد که آن دست راد دستور است
گه گاه کلک همیگیرد و گهی ساغر
سوال کردم کان جشمهٔ مبارک چیست
به لون و شکل چو خورشید و چون دو هفته قمر
نمود فضل خدای آن خجسته چشمه به خلق
چنانکه چشمهٔ حیوان به خضر پیغمبر
به جای تازه گیاه اندر او در و گوهر
بهجای آب زلال اندر او نَد و عنبر
عیان او ز ضیاء و نهان او ز ظَلَم
برون او ز صفا و درون او ز کَدَر
چو طاعتی که گناه اندرو بود مدغم
چو آتشی که دخان اندرو بود مضمر
نهاده چون ملکان بر سر افسر زرین
شریفوار فرو بسته گیسوان از بر
نه از ملوک نسب دارد و نه از اشراف
بود همیشه خداوند گیسو و افسر
چو اخترست فروهشه ظاهرش لیکن
سیاه چون شب تاری است باطنش یکسر
فروغ اختر دیدم بسی میانهٔ شب
شب سیاه ندیدم میانهٔ اختر
جواب داد که هست آن دوات صدر عجم
که مینهد گه توقیع پیش خویش اندر
سؤال کردم کان زرد چهرِ لاغر چیست
که گاه عامل نفع است و گاه فاعل ضر
گهی میانهٔ صحرای سیم غالیه بار
گهی میانهٔ دریای قیر غالیه خور
سَخی بساط و سَخا کسوت و اَدیم حصار
شهابرنگ و سنانشکل و خیزرانپیکر
به فرق اَسوَد و روز هنر از او ابیض
بهگونه اَصفَر و روی کرم از او احمر
بدو معالی بینا و چشم او اَعمی
بدو معانی فربی و جسم او لاغر
زمین به دست هوا راست کرده قامت او
هوا به دست زمین بر میانش بستهکمر
به سان مرغی زرین که نوک منقارش
به مشک ناب نگارد همیشه سیمین بر
صریر او برساند به لفظ معنی را
چو قدرت ملکالعرش روح را به صور
چو شب بود علم مصریان کند پیدا
به روز رایت عباسیان نشان و اثر
به ابر ماند و بر برگ سوسن و نسرین
به رنگ قطران بارد همیشه ز ابر مطر
چو کوثرست و بزاید ازو همی قطران
وگرچه قطران هرگز نخیزد ازکوثر
جواب داد که کلک وزیر شاه است آن
به حَلّ و عَقد جهان نایب قضا و قدر
سوال کردم کان عقدهای گوهر چیست
ز فخرگردن ایام را شده زیور
ضمیر سفته به الماس عقد هر گهری
ز دست طبع مر او را به رشته کرده هنر
نموده هر گهر آثار نعمت فردوس
گشاده هر هنر آثار حکمت داور
نه منعقد شده در سنگها ز گردش چرخ
نه رنگ یافته درکانها ز تابش خَور
همه نتیجه و پروردهٔ دماغ و دل است
همه نهاده و اَلفغده ی ضمیر و فکر
خزانه را عوض است آن ز تاج نوشروان
زمانه را بدل است آن ز باج اسکندر
سفینههای خرد را فَواکه است و نُکَت
صحیفههای ادب را نوادرست و غُرَر
چنانکه گوهر در دست هیچ بازرگان
ندیده دیده ی گوهرفروش و گوهرخر
جواب داد که توقیعهای خواجه بود
به نامهها بر مانند عقدهای گهر
وزیر عالم عادل عمید ملک ملک
مجیر دولت ابوالفتح اصل فتح و ظفر
علی کجا پدر او حسین بود به علم
چنان علی است که او را حسین بود پسر
چهار یار نبی داشتند سیرت خوب
گرفت سیرت ایشان وزیر خوب سیر
شجاع چون علی است و بهشرم چون عثمان
کریم طبع چو بوبکر و داد ده چو عمر
کجا ز همت و احسان او حدیث کنند
حدیث حاتم و جعفر هبا شناس و هدر
ز بهر آنکه به یک ساعت آن چه او بدهد
به عمر خویش ندادند حاتم و جعفر
عجب نباشد با همت چنین دستور
اگر ملوک ملک را شوند خدمتگر
به هند آنبهٔ پیل او برد چیپال
به روم غاشیهٔ اسب او کشد قیصر
ز بوعلی و علی خرماند در دو جهان
دو پادشاه یکی غایب و یکی ایدر
از آن به عقبی نازد همی ملک سلطان
وزین به دنیا نازد همی ملک سنجر
بهر دو جای نخواهند دور شد هرگز
علی رئیس پسر بوعلی رئیس پدر
ایا مبشر آزادگان نخواهد خاست
ز نسل بوالبشر اندر زمانه چون تو بشر
بود هزار یکی آنکه از تو بیند چشم
فضیلتی که ز تو گوش بشنود به خبر
چو دفع سازد و تأخیر در سخاوت مرد
بهانه یک ز مگر سازد و یکی ز اگر
سخاوت تو ز تاخیر و دفع دور بود
از آنکجا نه اگر باشد اندرو نه مگر
ز بیم تیغ غلامانت هر دو ادر تَعَباندا
جوان و پیر هم از باختر هم از خاور
بود ز سمع بصر را گه ثنای تو رشک
چنانکه گاه لقای تو سمع را ز بصر
ز بیم تیغ غلامانت بر فلک خورشید
بهروی درکشد از ماهگاه گاه سپر
بدید در ازل آتش نهیب خشم تو را
از آن نهیب نهان گشت در میان حجر
بدان زمین که تو لشکرکشی و روی نهی
تو را خدای فرستد ز آسمان لشکر
کسی که منکر گردد تو را به اول کار
رسد به عاقبت او را عقوبتی مُنکَر
خطر ز دشمنی و کین تو کسی جوید
که خانمان کند او عرضه بر هلاک و خطر
اگرچه خصم تو اسباب حزم ساخته بود
وگرچه کُتْب حذر جمله کرده بود از بر
کتابهٔ علمت چون بدید روز نبرد
از آن کتابه فراموش کرد کُتبِ حذر
فلک نمود بدو محشری که در دل او
بماند تا گه محشر نهیب آن محشر
مبارک آمد فتح تو در میان فتوح
چنانکه سورهٔ الفتح در میان سور
نه ممکن است معالیت را قیاس و شمار
که هست عاجز از آن فکرت ستاره شمر
قیاس برگ درختان کجا شود ممکن
شمار قطرهٔ باران که را بود باور
اگر ز همت و حلم تو بهرهای یابد
گه سرشک و شرر هم سحاب و هم آذر
شرار آن سوی پستی گرایدی چو سرشک
سرشک این سوی بالا شتابدی جو شرر
اگر سخا و ثنا را شرایط است تویی
جهانفروز و جوانیفزای و جان پرور
رسید موسم اثار رحمت یزدان
یکی به چشم شگفتی به رحمتش بنگر
نمود خواهد در خانهٔ شرف خورشید
صناعتی که چو بستان جهان شود از سر
ز بهر راحت ارواح خلق روحالامین
بهشت را سوی دنیا گشاد خواهد در
گهر فرستد رضوان به دست باد صبا
زگوش و گردن حوران به شاخههای شجر
قِنینه سجده برد پیش گل چو بلبل مست
خطیب گردد و از شاخ گل کند منبر
کنند کبکان برکوه لاله را بالین
کنندگوران بر دشت سبزه را بستر
گهی تَذَروان شادی کنند گرد چمن
گهی گوزنان بازی کنند گرد شَمَر
سیاه پوشان از بوستان شوند نفور
سفیدپوشان بر بوستان رسند نفر
بنفشه در دل لاله ز داغ رشک نهد
چو سوی لاله به شوخی کند نگه عبهر
چوگل بخندد و از مهر روی بنماید
زند ز عشق به رخ بر تپانچه نیلوفر
چو ابر بگسلد اندر هوا تو گویی هست
به روی آینه بر جای جای خاکستر
گهی چو تیغ تو تابد میان ابر درخش
گهی چو کوس تو آواز برکشد تندر
زگل دعای تو گویند بلبلان همه شب
ز سرو فاخته آمین کند به وقت سحر
بلند بختا بختم جوان شد از نظرت
نظیر تو نشناسم کسی به حسن نظر
اگرچه مدح بسی گفتهام بزرگان را
همی نویسم مدح تو بر سر دفتر
همی فزون شود از شکر نعمت تو مرا
سه قوت بدن اندر دل و دِماغ و جگر
ز نی شکر بود اندر جهان خلایق را
مرا ز کلک تو شُکرست و شُکر به ز شَکَر
چو ساز و آلت و برگ سفر ندارم من
روا بود که معافم کنی ز رنج سفر
همیشه تا صفت خرمی بود ز جنان
چنان کجا صفت ناخوشی بود ز سقر
ز خرمی چو جنان بر ولیت باد جهان
ز ناخوشی چو سقر باد بر عدوت مقر
همیشه تا نبود خامه همچو خنجر تیز
بود دو شاخ یکی و بود دو روی دگر
دو شاخ باد چو خامه دل و زبان کسی
که در وفای تو باشد دو روی چون خنجر
جناب تو علما را ز نائبات پناه
جوار تو حکما را ز حادثات مفر
تو در پناه ملک در زمانه فرمان ده
به همّت تو ملک را زمانه فرمان بر
تو را و او را روزی به جشن نوروزی
هم آسمانی اقبال و هم الهی فر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به گفتگو با اقبال و پرسش درباره چهار چیز نیکو میپردازد. او ابتدا درباره دریا سؤال میکند و ویژگیهای آن را توصیف میکند، از جمله اینکه دریای عظیم منافعش به شرق و غرب میرسد. پس از آن به چشمهای مبارک اشاره میکند که فضایش مانند خورشید و قمر است و به شگفتیهای آن میپردازد.
سپس درباره رنگ زرد و لاغر میپرسد که به شکل و حالت خاصی اشاره دارد و در نهایت به مسائلی چون عقدهای گوهر و نقش وزیر در قضا و قدر جهان میپردازد.
شاعر از صفات عالی علی (ع) و یاران نبی صحبت میکند و به شجاعت و سخاوت آنان اشاره مینماید، همچنین اهمیت آنها در تاریخ و فرهنگ را گوشزد میکند.
در پایان، شاعر دعا میکند که رحمت یزدان شامل حال انسانها شود و زیباییهای جهان را وصف میکند. او از اقبال و ویژگیهای خوبی که از آنها به یاد میآورد، مینویسد و خود را مورد لطف اقبال قرار داده و امید به آیندهای بهتر دارد.
هوش مصنوعی: در یک زمان صبحگاهی از اقبال پرسیدم که چه چهار چیز وجود دارد که بهتر از دیگری است.
هوش مصنوعی: در ابتدا پرسیدم که آن دریای بیپایان چیست، که آب آن سرشار از نعمت است و موجهایش به مانند زر میدرخشند.
هوش مصنوعی: آب او به تمام نقاط شرق و غرب بهره رسانده و شعلهٔ موجهایش به دریا و سواحل نیز رسیده است.
هوش مصنوعی: از آب او به باغی سرسبز در سرزمین دولت تبدیل شده و به واسطهی نیروی او، در آسمان به اوج خود رسیده است.
هوش مصنوعی: آب به ریشهی درختی رسیده که هر شاخهاش به دلیل بزرگی، از محدوده و مسیر خود خارج شده است.
هوش مصنوعی: در زمان بخشش و رحمت او، رودهای بزرگ مانند فرات، دجله، جیحون، نیل و سیحون در انتظار هستند و به نوعی آمادهاند تا برکت و نعمت را به سرزمینها و مردم برسانند.
هوش مصنوعی: در او، ویژگیهای طبیعی هر روز ناخواسته در حال حرکت است و مانند کشتیهایی هستند که نه بادبان دارند و نه لنگر، یعنی در بحر و شرایط مختلف بدون هدایت و ثبات در حال رفت و آمدند.
هوش مصنوعی: از گنجینهی دانش و فضیلت، هر کشتی پر از جواهرات و سنگهای قیمتی با اشکال و رنگهای مختلف شد.
هوش مصنوعی: مسافران زندگی، در سفرهای خود، هیچ دریایی را بهتر و شگفتانگیزتر از دریای وجود نمیبینند و حتی نخواهند دید.
هوش مصنوعی: گاهی او را در میان مرغابیهای رنگارنگ میبینی و گاهی با شگفتی و حیرت به ماهیهای زرد و زرین برخورد میکنی.
هوش مصنوعی: او گفت که آن دست، دستِ قدرت و فرماندهی است که گاهی با ترفندهایی میخواهد بر حریف غلبه کند و گاهی نیز به خوشی و لذت میپردازد.
هوش مصنوعی: پرسیدم آن چشمهٔ خوشبختی چیست که رنگ و ظاهرش مانند خورشید و همچون دو هفتهٔ ماه است.
هوش مصنوعی: خداوند از فضل و رحمت خود به گونهای بر مردم نمایان کرد که همانند چشمهای است که برای خضر پیامبر زندگیبخش و مبارک بوده است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و ارزشهای طبیعی پرداخته است. او میگوید که در دل این موجود، به جای گیاهان تازه، دُر و جواهراتی وجود دارد و به جای آب زلال، نَد و عطر خوشی مانند عنبر حاکم است. این توصیف نشاندهنده عمق زیبایی و غنای درونی این موجود است.
هوش مصنوعی: وجود او چون نور آفتاب است و در خفا همچون تاریکی، نمایان او به روشنی و باطن او از آلودگی خالی است.
هوش مصنوعی: اگر طاعتی در آن گناهی وجود داشته باشد، مانند آتشی است که دود آن درونش پنهان باشد.
هوش مصنوعی: شخصی مانند پادشاهان، تاجی زرین بر سر گذاشته و موهای خود را به شیوهای شیک و مرتب پوشانده است.
هوش مصنوعی: او نه نسبتی با پادشاهان دارد و نه از خانوادههای اشرافی است، اما همیشه خداوندی است که زیبایی و شکوه دارد.
هوش مصنوعی: ظاهر این فرد مانند یک ستاره درخشان به نظر میرسد، اما باطن او مانند شب تاریک و سیاه است.
هوش مصنوعی: در تاریکی شب، نوری درخشان و زیبا را دیدم، اما هرگز در این شب سیاه، هیچ ستارهای را در وسط آن تاریکی مشاهده نکردم.
هوش مصنوعی: او جواب داد که آن دوات مشهور در سرزمین عجم وجود دارد که همیشه پیش از خود قرار میدهد.
هوش مصنوعی: من از کسی پرسیدم که آن چهره زرد و لاغر چه چیزی است که گاهی سود آور و گاهی زیانبار به نظر میرسد؟
هوش مصنوعی: گاهی انسان در موقعیتهای خوب و خوشایند قرار میگیرد و لذت میبرد، و گاهی در شرایط دشوار و سختی به سر میبرد. زندگی همواره پر از تغییر و نوسان است.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف فردی بخشنده و با بزرگواری میپردازد که در جمع دوستان و نزدیکان خود با دستودل بازی و مهربانی رفتار میکند. او نه تنها در ارائه خدمات و کمک به دیگران پیشقدم است، بلکه در ظاهر و لباس خود نیز تجلیگر این بخشندگی و حسن نیت است. این شخص دیواری از صفات نیکو دارد و مانند یک اختر درخشیده، با ویژگیهایی منحصر به فرد و ظاهری جذاب و دوستداشتنی خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در میان رنگها، سیاه و سفیدی که هنر میآفریند، همچون زردی و قرمزی که بر چهرهی زیبایی میتابد، تفاوتی عمیق وجود دارد.
هوش مصنوعی: او دارای معانی بلند و دیدی روشن است، اما کسانی که به او نگاه میکنند، نمیتوانند عمق معناهایش را درک کنند. بدین ترتیب، ویژگیهای روحی و معنوی او پر بار است، در حالی که جسم او ممکن است ضعيف و لاغر به نظر برسد.
هوش مصنوعی: زمین با کمک هوا قامتش را راست کرده و هوا هم با کمک زمین کمرش را برای او محکم کرده است.
هوش مصنوعی: مانند پرندهای طلایی که نوک منقارش همیشه با عطر خوش بوی مشک آراسته است و درخشش نقرهای دارد.
هوش مصنوعی: صدای او مفهوم را به کلام میآورد، همانطور که قدرت خداوند روح را به شکل خاصی نمایان میکند.
هوش مصنوعی: وقتی شب به پایان میرسد، نشانههای قدرت و حکومت مصریان نمایان میشود و در روز، پرچم عباسیان علامت و نشانهای از وجودشان را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: این جمله به تصویر کشیدن بارانی است که مانند ابر بر روی برگهای گلهای سوسن و نسرین میافتد. باران همچون قطران تیره و سیاه از آسمان میبارد و همیشه از ابر میریزد.
هوش مصنوعی: همچون کوثر، که از آن قطران به وجود میآید، هرچند که قطران هرگز از کوثر برنمیخیزد.
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که این نقشه کار وزیر شاه است و بر اساس قانون و سرنوشت، نماینده تصمیمات الهی در جهان است.
هوش مصنوعی: از کسی پرسیدم که این زنجیرهای گرانبها چیست که به عنوان زینتی بر گردن روزگار آویخته شده است.
هوش مصنوعی: ضمیر به جوهری گرانبها همانند الماس است که هر لحظه توسط استعداد و فطرت فرد به شکل هنری در میآید و به رشتهای شگفت در میافکند.
هوش مصنوعی: هر گوهری نشانهای از نعمت بهشت را به نمایش میگذارد و هر هنری نمایانگر نشانهای از حکمت و عدالت است.
هوش مصنوعی: نه از جابجایی در دل سنگها شکل گرفته، نه از تابش خورشید در معادن رنگ گرفته است.
هوش مصنوعی: همهٔ آنچه که به دست میآید نتیجهٔ اندیشه و احساس انسان است و تمام جزئیات و نکات درونی تفکر و ذهن او قرار دارد.
هوش مصنوعی: در این بیت به مفهوم تغییر ارزشها و تفاوتهای تاریخی اشاره شده است. خزانه و ثروت متعلق به نوشروان (پادشاه معروف ایرانی) به نوعی با ارزشها و ثروتهای زمانه تغییر کرده و دیگر باج و خراج اسکندر (پادشاه مقدونی) را نمیتوان بهعنوان معیاری برای سنجش ثروت و قدرت در نظر گرفت. به عبارتی، ارزشهای اقتصادی و سیاسی در طول زمان دستخوش تغییر شده و هر زمان تعریفی متفاوت از ثروت و قدرت دارد.
هوش مصنوعی: کشتیهای کوچک فکر میتوانند میوههای خوبی بیاورند و نکتههای نوشتههای ادبی، جواهرات و چیزهای نایاب هستند.
هوش مصنوعی: هیچ بازرگانی نمیتواند گوهر را بهخوبی و زیبایی که یک گوهرشناس یا خریدار گوهر میبیند، ببیند.
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که امضاهای خواجه بر روی نامهها مانند گواهینامههای باارزش است.
هوش مصنوعی: وزیر با فضیلت و عادل، پشتیبان ملک و حامی دولت ابوالفتح است. او اصل پیروزی و کامیابی را نمایان میسازد.
هوش مصنوعی: علی کجا و پدر او حسین کجا؟ علی به اندازهای در علم برتر است که حسین، پسر او نیز از آن علم بیبهره نیست.
هوش مصنوعی: چهار دوست نزدیک پیامبر ویژگیهای نیکو و اخلاقی عالی داشتند. این صفات خوب آنها باعث شد که در میان دیگران برجسته و محترم باشند.
هوش مصنوعی: شجاعت علی را دارد، شرم و عفت عثمان را، سخاوت ابوبکر را و عدالت عمر را.
هوش مصنوعی: در کجا میتوانند دربارهی کارهای بزرگمردانی مانند حاتم و جعفر صحبت کنند، در حالی که او با همت و نیکیاش، از آنها فراتر رفته است؟
هوش مصنوعی: آنچه او در یک لحظه به کسی میدهد، حاتم طائی و جعفر طیار در تمام عمر خود نتوانستهاند بدهند.
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد که با وجود چنین مدیریتی، اگر پادشاهان خود را خدمتگزار مردم بدانند.
هوش مصنوعی: او به هند، تاجی از فیل خود میبرد و در روم، سپاهش را به رهبری اسبش میکشد.
هوش مصنوعی: در دو جهان، دو پادشاه وجود دارند که یکی از آنها غایب و دیگری در میان ماست. بوعلی و علی نمایانگر آنها هستند و به شادابی و سرزندگی اشاره دارند.
هوش مصنوعی: از گذشتههای دور، پادشاهی همچون سلطان وزین به دنیا افتخار میکند و خود را برتر از دیگران میداند، اما در عین حال از یاد نمیبرد که کامیابیهای او به خاطر تلاشها و دستاوردهای گذشته است.
هوش مصنوعی: هر دو به هیچ وجه از جایگاه خود خارج نخواهند شد، علی که در مقام رهبری جای دارد و پسر بوعلی نیز که مقام پدری را دارد.
هوش مصنوعی: آیا در این زمان، کسی از نسل آدم (انسان) چون تو، مژده دهنده آزادگان نخواهد بود؟
هوش مصنوعی: هزاران نفر وجود دارند، اما تنها یک نفر است که از تو فضیلتها را میبیند و با گوش خود خبرهایت را میشنود.
هوش مصنوعی: وقتی که انسان در بخشندگی و سخاوت تأخیر میکند، این تأخیر بهانهای نمیشود برای او؛ بلکه باید به عمل و بخشش خود ادامه دهد و از خیالات و احتمالها دوری کند.
هوش مصنوعی: بخشش و generosity تو به دوری و تأخیر نرفته و دور از این نیست که اگر کسی در آنجا نباشد، باز هم اثر تو وجود دارد.
هوش مصنوعی: از ترس تیغ و شمشیر غلامانت، هر دو گروه، چه جوان و چه پیر، در حال نگران و مضطرب هستند؛ هم از سمت غرب و هم از سمت شرق.
هوش مصنوعی: چشم و گوش من گاهی به شگفتی از زیباییهای تو مشغول میشوند، به گونهای که انگار حضور تو باعث میشود گوش به صحبتهای تو بدهد و چشم به تماشای تو.
هوش مصنوعی: از ترس شمشیرهایتان، خورشید بهجای ماه در آسمان بالا میآید و در هر لحظه سپر دفاعی خود را بهکار میگیرد.
هوش مصنوعی: در آغاز وجود، چشمی به آتش خشم تو دوخته شد و بر اثر آن خشم، چیزی پنهان و نهان در دل سنگ جای گرفت.
هوش مصنوعی: بدان که اگر تو به زمین لشکرکشی کنی و در آنجا استقرار یابی، خداوند از آسمان نیروهایی را به یاری تو میفرستد.
هوش مصنوعی: کسی که به آغاز کار تو را انکار کند، در پایان به جزای سختی دچارش خواهد شد.
هوش مصنوعی: کسی که در پی دوستی و حمایت از تو باشد، به خطر دشمنی و کینه توجهی نمیکند و حتی حاضر است جان و خانهاش را در راه این دوستی به خطر بیندازد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دشمن تو تدابیر احتیاطی اندیشیده بود و کتابهای هشدار همه چیز را به خوبی بیان کرده بودند،
هوش مصنوعی: در روز نبرد، وقتی به کتاب دانشت نگاهی انداختی، تمام آنچه را که درباره احتیاط و مراقبت یاد گرفته بودی فراموش کردی.
هوش مصنوعی: آسمان به او نمایشی از عظمت و شگفتی نشان داد که اثر آن در دلش باقی ماند تا روز قیامت فرارسد و صدای آن آشفتگی را بشنود.
هوش مصنوعی: پیروزی تو در میان پیروزیها مبارک باشد، به گونهای که سوره الفتح در میان سورهها مقام ویژهای دارد.
هوش مصنوعی: امکان ندارد که قدرت و عظمت تو را با عدد و حساب اندازهگیری کنیم، زیرا عقل و تفکر ما حتی از شمارش ستارهها هم ناتوان است.
هوش مصنوعی: مقایسه تعداد برگهای درختان با شمارش قطرههای باران غیرممکن است، زیرا برکهای درختان تعداد بسیار زیادی دارند و کسی نمیتواند به درستی تعداد قطرات باران را بشمارد.
هوش مصنوعی: اگر اراده و بردباری تو تأثیری بگذارد، هم اشک و هم آتش به وجود میآید، هم ابر و هم شعله.
هوش مصنوعی: آتش و شور و حرارت آنطرف زمین تو را به خود جذب میکند، همانطور که اشک در این سمت افزایش مییابد و سریعتر به بالا میرود.
هوش مصنوعی: اگر برای بخشندگی و ستایش ویژگیهایی وجود دارد، تو هستی که جهان را روشن میکنی، جوانی را افزایش میدهی و جان را پرورش میدهی.
هوش مصنوعی: زمانی فرارسیده است که نشانههای رحمت خداوند نمایان شده است. به رحمت او با چشمانی حیرتزده نگاه کن.
هوش مصنوعی: خورشید مانند یک هنرمند در خانهای که شرافت دارد، آثاری را به نمایش خواهد گذاشت که جهان را مانند یک باغ زیبا میسازد.
هوش مصنوعی: برای راحتی و آسایش روحهای مردم، فرشتهای از بهشت به سوی دنیا خواهد آمد.
هوش مصنوعی: بهشت با نسیم ملایم صبحگاهی دریافتههای ارزشمندی را به دست میآورد و زیباییهای حوریان درخشانی که در اطراف هستند، بر روی شاخههای درختان جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: پرندهای از شوق و عشق در برابر گل سجده میکند، همانطور که بلبل با حالتی مست و شگفتانگیز به سخنرانی میپردازد و از شاخه گل، منبری برای خود میسازد.
هوش مصنوعی: کبکها بر روی کوهها، لالهها را به عنوان جای خواب خود انتخاب میکنند، و در دشتها، گوران سبز را به بستر خود تبدیل میکنند.
هوش مصنوعی: گاهی مردم شادی و خوشی میکنند و دور چمن جمع میشوند و گاهی نیز افرادی بیقرار و ناآرام در حال بازی و فعالیت هستند.
هوش مصنوعی: افرادی که لباسهای سیاه میپوشند از باغ بیرون میروند و کسانی که لباسهای سفید بر تن دارند به باغ میآیند و آنجا را ناپسند مییابند.
هوش مصنوعی: بنفشه که به رنگ و زیبایی لاله حسادت میبرد، با نگاهی بازیگوشانه به لاله نگاه میکند و از حسادت خود رنج میکشد.
هوش مصنوعی: وقتی گل بخندد و با محبت چهرهاش را نمایش دهد، عشق در چهرهاش مانند تپانچهای بر گل نیلوفر نمایان میشود.
هوش مصنوعی: وقتی ابر در آسمان پارهپاره میشود، گویی در آینه، خاکستر به جا مانده است.
هوش مصنوعی: وقتی که شمشیر تو در آسمان میان ابرها میدرخشد، گاه صدای ساز تو در میان رعد و برق طنینانداز میشود.
هوش مصنوعی: بلبلها در تمام شب از گل دعای تو را سر میدهند و در وقت سحر به سرو فاخته آمین میگویند.
هوش مصنوعی: خوشبختی من از زمانی آغاز شد که تو را دیدم، چون کسی را نمیشناسم که به زیبایی و خوبی تو باشد.
هوش مصنوعی: هر چند که من درباره بزرگانی بسیار تعریف و تمجید کردهام، اما اکنون مدح تو را بر سر دفتر مینویسم.
هوش مصنوعی: شکر نعمت تو در من باعث شده است که قوا و تواناییهای بیشتری در بدنم احساس کنم؛ این قوتها به قلب، مغز و جگر من مرتبط است.
هوش مصنوعی: از نی صدای دلانگیز در جهان به گوش میرسد و من از قلم تو طعم شیرینی را میچشم که بسیار برتر از شکر است.
هوش مصنوعی: اگر ساز و برگ سفر را ندارم، منطقی است که از رنج سفر معافم کنی.
هوش مصنوعی: همیشه تا زمانی که خوشی و سرسبزی از بهشت وجود دارد، به همان اندازه که احساس ناخوشی و رنج از جهنم وجود دارد.
هوش مصنوعی: از شادی و خوشحالی مانند بهشت بر تو باد، و دنیا از رنج و درد مانند جهنم بر دشمنانت باشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که قلم وجود نداشته، مانند شمشیر تیز، همیشه میتواند دو طرف داشته باشد و دو دیدگاه متفاوت را ارائه دهد.
هوش مصنوعی: دو شاخ باد مانند قلمی است که دل و زبان کسی را ترسیم میکند، کسی که در وفاداری تو باشد، دو چهرهای دارد همچون خنجری.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، از علما به عنوان نایبان خود حمایت کن و از حکما در برابر مشکلات مراقبت فرما.
هوش مصنوعی: در سایهی ملک، تو میتوانی در این دنیا به تلاش و کوشش خود فرمان دهی و در ازای آن، دنیا نیز به تو اعتبار و قدرت میدهد.
هوش مصنوعی: تو و او روزی به جشن نوروزی خواهید رسید که همزمان با خوششانسی و نعمتهای الهی خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چگونه برخورم از وصل آن بت دلبر
که سوخت آتش هجرش دل مرا در بر
طمع کند که ز معشوق برخورد عاشق
بدین جهان نبود کار ازین مخالفتر
از آنکه عاشق نبود کسی که دل ندهد
[...]
فسانه گشت و کهن شد حدیثِ اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر
فسانهٔ کهن و کارنامهٔ به دروغ
به کار ناید رو در دروغ رنج مبر
حدیثِ آنکه سکندر کجا رسید و چه کرد
[...]
بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر
ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن
بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
هوا نشاند ببرگ شکوفه در، یاقوت
[...]
پلی شناس جهانرا و نو رسیده براو
مکن عمارت و بگذار و خوش ازو بگذر
کرا شنیدی و دیدی که مرگ دادامان
ز خاص و عام و بدو نیک و از صغیر و کبر
اگر هزار بمانی و گر هزار هزار
[...]
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر
نشسته بودم یک شب بباغ وقت سحر
ز باختر شده پیدا سر طلایۀ روز
کشیده لشکر شب جوق جوق زس خاور
فلک چو بیضۀ عنبر نمود و انجم او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.