چو بشنید فرخنده عید پیمبر
که روزه ز گیتی برون برد لشکر
یکی تاختن کرد تا در شریعت
کند تازه آیین و رسم پیمبر
بیفتاد در تاختن نعل اسبش
پدید آمد از روی چرخ مدور
مگر عید فرخنده از خاور آمد
که تابد همی نعل اسبس ز خاور
چو از عید شب را خبر داد گردون
شب از شادمانی برافشاند گوهر
تو گفتی به عَمدا کسی درّ مَکنون
پراکند بر روی دریای اخضر
اگر چند شبهای خوش دیدهام من
ندیدم شبی از شبِ عید خوشتر
از آن پیش کالله اکبر شنیدم
بدیدم مه و گفتم الله اکبر
جهانی ز تکلیف سی روز روزه
برستند تا یازده ماه دیگر
بدل شد دگرباره مسجد به مجلس
موذن به قوال و مصحف به ساغر
وطنها شد از روی ساقی مزین
قدحها شد از نور باده منور
چه عذر آرم اکنون که باده نگیرم
من و باده و بزم شاه مظفر
معز دول، رکن دین، برکیارق
مبارک جهاندار فرخنده اختر
جوان بخت شاهی که پیر و جوان را
از ایزد گذشته چو او نیست داور
سرانند اسلاف او تا به آدم
شهانند اعقاب او تا به محشر
فزون آمد اندر جهان فر و فتحش
ز فرِِِّ فریدون و فتح سکندر
حوادث چو باد است و گیتی چو دریا
خلایق چو کشتی و عدلش چو لنگر
جهان آفرین آفرینگوید او را
چو گویند نامش خطیبان به منبر
خرد در سر از بهر آن جای سازد
که هر دم نهد پیش او بر زمین سر
ملک سایهٔ ایزدی خواند او را
که پیداست بر روی او ایزدی فرّ
ببین صورت و چشم او گر ندیدی
شجاعت مجسم سعادت مصور
ایا فیلسوفی که هر چند گاهی
ز بهر منافع شوی کیمیاگر
منافع از اقبال سلطان طلب کن
مبر رنج در کیمیای مزّور
که از کیمیا خوار و درویش گردی
وز اقبال سلطان عزیز و توانگر
ایا پادشاهی که بسته است گردون
ز مدح تو بر گردن دهر زیور
کس از پادشاهان تو را نیست همتا
که اصل تو هست از دو جانب مطهر
جهان را تو از خسروان یادگاری
که بودند در ملکِ سلجوق گوهر
پس از عهد ایشان تو را بود روزی
لوای جهانداری و تخت و افسر
تو را هست در ابتدای جوانی
همه رسم با رسم ایشان برابر
چو طغرل بک اندر سفر سر فرازی
چو جغری بک اندر هنر ملک پرور
چو الب ارسلان بر عدو کامکاری
چو سلطان ملک بر جهان عدلگستر
سرای تو کعبه است و شاهان و میران
چو حاجی زده دست در حلقهٔ در
نگاریده عهد تو بر جان و بر دل
چو ضَرّاب نام تو بر سیم و بر زر
کجا عزم و حزم تو گردد مهیا
کجا عفو و خشم تو گردد مقرر
ز سِندان کنی موم وز موم سندان
زآذر کنی آب وزآب آذر
هوایی کجا بوی خلق تو یابد
نسیمش بود تا قیامت معطر
زمینی کجا عکس تیغ تو بیند
نباتش بود تا قیامت مُعَصفَر
به روم و به هندوستان گر فرستی
دو نامه به دست دو پیک از مُعَسکر
فرستند هر سال حمل و خراجت
ز هندوستان رآی وز روم قیصر
به عهد تو قومی که گشتند منکر
از ایزد مکافات دیدند منکر
گر از خَمر کین تو کردند مستی
خمارش کشیدند و بردند کیفر
سر از چنبر تو ببردند لیکن
رسنوار سرشان برآمد به چنبر
جهانی پر از شور و شر بود از ایشان
تهی شد به اقبالت از شور و از شر
ز اقبال تو هر چه بنمود گردون
همه عبرت است و شگفتی سراسر
چه گویم که این حال روشنتر آمد
ز خورشید رخشنده بر هفت کشور
شگفتی تر از داستان تو شاها
یکی داستان نیست در هیچ دفتر
وگر داستانی برین گونه بودی
نکردی کس آن را ز گوینده باور
تو را هست پیروزی آسمانی
که داری زمین و زمان را مسخر
همه ساله شکر از زمین آفرین کن
که هست او تو را در همه کار یاور
به تیغ سیاست سر خصم بِدرو
به چشم عنایت سوی خلق بنگر
به هر وقت چوگان دولت همی زن
ز هر دشمنی گوی دولت همی بر
همه نعمت این جهانی تو داری
به رادی همی ده به شادی همی خور
به پیروزی و فرخی با سعادت
چنین عید صد عید بگذار و بگذر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر به وصف روز عید و شادی ناشی از آن میپردازد و به برکتهایی که این روز به ارمغان میآورد، اشاره میکند. حضور پیامبر (ص) و شریعت او به عنوان نماد امید و تازگی در آئینها معرفی میشود. عید به عنوان فرصتی برای جشن و شادی توصیف میشود که فضایی از نور و سرور را به ارمغان میآورد. شاعر همچنین بر ویژگیهای مثبت پادشاهان بزرگ و عظمت سلطنت و قدرت الهی تأکید میکند. او به کردارهای خوب این پادشاهان و تأثیرات مثبت آنها در جهان اشاره کرده و از آنها به عنوان نماد عدالت و پیروزی یاد میکند. در نهایت، شاعر جشن و سرور را با نعمتهای الهی مرتبط میسازد و توصیه میکند که باید از این برکات بهرهبرداری کرد و با شادی و خوشحالی از آنها استقبال کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که فرخنده عید پیامبر را شنید، فهمید که گروهی از روزهداران در روز جشن به دنیا آمدهاند و در این روز لشکری از خوشحالی خارج شده است.
هوش مصنوعی: یک نفر به سوی جلو حرکت کرد تا به قانون و آیین پیامبر روحی تازه بدهد و آن را احیاء کند.
هوش مصنوعی: در حین حرکت، نشانهای از نعل اسب بر روی زمین ظاهر شد.
هوش مصنوعی: آیا عید خوشی از سمت شرق نیامده که نور آن بر نعل اسب میتابد؟
هوش مصنوعی: وقتی آسمان از عید شب خبر داد، شب به خاطر شادی این خبر، گوهرهای زیبایی را پخش کرد.
هوش مصنوعی: تو فرمودی که کسی به عمد، گوهر گرانبهایی را بر روی دریای سبز بپراکند.
هوش مصنوعی: من در زندگی شبهای خوشی را تجربه کردهام، اما هیچ شبی را خوشتر از شب عید ندیدهام.
هوش مصنوعی: قبل از این، نام بزرگ خدا را شنیدم و وقتی به ماه نگاه کردم، با خودم گفتم که خدا بزرگتر است.
هوش مصنوعی: جهان از بار مسئولیت سی روز روزهداری خلاص شد و حالا یازده ماه دیگر باقی مانده است.
هوش مصنوعی: مسجد دوباره به مکانی برای سرگرمی تبدیل شده، مؤذن به قوال و کتاب مقدس به ظرف شراب تغییر یافتهاند.
هوش مصنوعی: کشورهای مختلف به خاطر حضور ساقی زیبا و فریبنده، زینت یافتهاند و لیوانها هم به خاطر نور باده، درخشان و پرنور شدهاند.
هوش مصنوعی: اکنون چه توجیهی میتوانم بیاورم که از نوشیدن شراب و شرکت در محفل شاد شاه مظفر خودداری کنم؟
هوش مصنوعی: معز دول، یا معز الدوله، شخصیتی برجسته و مهم در دین و سیاست است که برای مردم خوش یمن و فرخنده به حساب میآید. او یک پادشاه یا رهبری است که دارای ویژگیهای خاص و مثبتی بوده و سرنوشت خوبی بر مردم و دولت حاکم کرده است.
هوش مصنوعی: جوانی که سرنوشتش شبیه یک پادشاه است، نیکوکار و دادگر است و در میان پیران و جوانان، کسی مانند او وجود ندارد که به خوبی از جانب خداوند در حق آنان قضاوت کند.
هوش مصنوعی: سلاطین و پیشینیان او تا آدم در تاریخ وجود دارند و نسلهای بعدی او تا روز قیامت ادامه خواهند داشت.
هوش مصنوعی: پیروزی و عظمت او در جهان بیشتر شده است و این شرایط به اندازهای است که میتوان آن را به شکوه پیروزی فریدون و فتح سکندر مقایسه کرد.
هوش مصنوعی: حوادث و اتفاقات مانند باد هستند که به سرعت تغییر میکنند. دنیای ما مانند دریا است که گستردگی و عمق دارد. مردم مانند کشتیهایی هستند که در این دریا حرکت میکنند و عدالت مانند لنگری است که آنها را در برابر طوفانها و بینظمیها حفظ میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که نام خداوند را بر زبان میآورند، خطیبان در بالای منبر، به تسبیح و ستایش او مشغول میشوند.
هوش مصنوعی: عقل و اندیشه به همین دلیل در سر انسان قرار دارد که هر لحظه به او یادآوری کند که باید تواضع کند و به زمین بیفتد.
هوش مصنوعی: مَلک به او گفت که واضح است که بر چهرهاش نشانههایی از خدای خدایی دیده میشود.
هوش مصنوعی: اگر صورت و چهره او را ندیدهای، شجاعت و خوشبختی حقیقی را نمیتوانی ببینی.
هوش مصنوعی: آیا فیلسوفی که گاهی برای منافع خود به علم میپردازد، مانند کیمیاگر نیست؟
هوش مصنوعی: از خوشبختی و محبت پادشاه، بهرههای خود را بگیر و در جستجوی چیزهای بیارزش و دروغین، خود را به زحمت نینداز.
هوش مصنوعی: اگر از کیمیاگران و درویشان بگذری و به ثروت و خوشبختی سلطان بزرگ و قدرتمند برسید، چه میشوید؟
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که ستارههای آسمان برای ستایش تو بر گردن زمان زینت بخشیدهاند.
هوش مصنوعی: هیچکس از پادشاهان به پای تو نمیرسد، زیرا وجود تو از دو سوی پاک و مقدس سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: دنیا را از پادشاهان یادگارهایی به یاد ماندنی است که در سرزمین سلجوق زندگی میکردند و ارزشهای با ارزشی داشتند.
هوش مصنوعی: پس از دوره آنها، روزی برای تو فراهم میشود که پرچم فرمانروایی و تخت و تاج را در اختیار خواهی داشت.
هوش مصنوعی: در آغاز جوانی، تو هم مانند دیگران با آداب و رفتارهای آنها آشنا هستی و از آنها پیروی میکنی.
هوش مصنوعی: وقتی طغرل در سفر است، به اوج موفقیت میرسد و مانند جغدی که در هنر و استعداد رشد کرده، به اوج هنر و پرورش ملک میرسد.
هوش مصنوعی: همانطور که الب ارسلان بر دشمنان خود پیروز میشود، مانند اینکه سلطان ملک بر دنیا حکومت میکند و عدالت را گسترش میدهد.
هوش مصنوعی: خانهٔ تو مانند کعبه است و بزرگان و سران ملت همچون حاجیانی هستند که دست خود را به گردن در میاندازند.
هوش مصنوعی: عهد و محبت تو در قلب و جانم نقش بسته است، مانند نامی که بر روی نقره و طلا حک شده باشد.
هوش مصنوعی: کجا اراده و تصمیم تو آماده میشود و کجا بخشش و خشم تو مشخص میشود؟
هوش مصنوعی: با تکیه بر قدرت و ابزار از چیزهای مختلف میتوان استفاده کرد؛ از موم برای شکلدهی و از آتش برای ایجاد گرما و انرژی. هر چیزی در دستان ما قابلیت تبدیل به چیز دیگری را دارد.
هوش مصنوعی: هر گاه که نسیم در آن فضا بوزد، بوی خوش تو به مشام میرسد و این عطر تا ابد باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: زمین کجا میتواند تصویری از تیغ تو را ببیند، در حالی که تا ابد گیاهش زرد و پژمرده است؟
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به روم و هندوستان دو نامه بفرستی، میتوانی این کار را با کمک دو پیک انجام دهی که از سوی معسکر آمدهاند.
هوش مصنوعی: هر سال از هندوستان، کالا و مالیات تو را به همراه میآورند و همچنین از روم، هدیهای از طرف قیصر برایت میآید.
هوش مصنوعی: برخی از مردم که از وعده و پیمان تو سرپیچی کردند، عذاب و punishment ناشی از انکار خداوند را تجربه کردند.
هوش مصنوعی: اگر از می و شراب تو مستی حاصل شده باشد، در عوض، زخم و تنبیهی که به خاطر آن مستی میخورند، نیز بر دوش آنها خواهد بود.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه از نگاه تو آزاد شدند، اما همچنان به نحوی به دایرهی تو وابستهاند و سرنوشتشان از تو جدا نمیشود.
هوش مصنوعی: دنیایی که پر از هیجان و مشکل بود، اکنون از وجود آنها خالی شده و به خاطر خوشاقبالی تو، از هیجان و مسئلهها رهایی یافته است.
هوش مصنوعی: سرنوشت تو هر آنچه که در زندگی به نمایش گذاشت، تمامی آنها درسآموز و حیرتانگیز است.
هوش مصنوعی: حالت من به قدری واضح و روشن است که میتوان آن را از درخشش خورشید که بر روی هفت سرزمین میتابد، بهتر درک کرد.
هوش مصنوعی: هیچ داستانی در هیچ کتابی به اندازه داستان تو، ای شاه، حیرتانگیز نیست.
هوش مصنوعی: اگر داستانی به این شکل وجود داشت، هیچکس آن را از گوینده قبول نمیکرد.
هوش مصنوعی: تو موفقیتی آسمانی داری که میتوانی زمین و زمان را به تسخیر خود درآوری.
هوش مصنوعی: هر سال با تلاش و کوشش، نعمتهایی را که زمین به تو میدهد ستایش کن، زیرا او همیشه در تمام کارها به تو کمک میکند.
هوش مصنوعی: با استفاده از قدرت سیاست، دشمن را از پا درآور و در عوض به مردم با چشم لطف و مهربانی بنگر.
هوش مصنوعی: در هر زمانی که در میدان چگونگی و موفقیت قرار داری، باید با قدرت و استقامت بر هر دشواری غلبه کنی و پیروزی را به دست آوری.
هوش مصنوعی: تمام نعمتهای این دنیا را تو داری، پس با خوشحالی ببخش و شاد باش.
هوش مصنوعی: به جشن و شادی و خوشبختی در چنین عید بزرگی، صد بار شاد باش و از آن لذت ببر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی را که باشد به دل مهر حیدر
شود سرخ رو در دو گیتی به آور
ایا سروبن، در تک و پوی آنم
که: فرغند آسا بپیچم به توبر
چه چیزست رخساره و زلف دلبر
گل مشگبوی و شب روز پرور
گل اندر شده زیر نور سته سنبل
شب اندر شده زیر خورشید انور
همانا که خورشید رنگ لبش را
[...]
بفرخنده فال و بفرخنده اختر
به نو باغ بنشست شاه مظفر
بروز مبارک، ببخت همایون
به عزم موافق، به رای منور
بباغی خرامید خسرو که او را
[...]
قوی قلعه او که خاکش به پاکی
چو قلعی ولیکن از او عاجز آذر
پر از زرکانی و تیغ یمانی
پر از شیر جنگی و ببر دلاور
ز ماهی فروترش بنیاد لیکن
[...]
یکی خانه کردند بس خوب و دلبر
درو همچنو خانه بیحد و بیمر
به خانهٔ مهین درنشاندند جفتان
به یک جا دو خواهر زن و دو برادر
دو زن خفتهاند و دو مرد ایستاده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.