گفتم به عقل دوش که یا اَحسَنالصُّور
گفتا چگونه یافتی از حسن من خبر
گفتم مرا نظر همه وقتی بهسوی توست
گفتا همی به چشم حقیقت کنی نظر
گفتم که هر چه از توبپرسم دهی جواب
گفتا جواب پرسش تو کردهام ز بر
گفتم میان روح و میان تو فرق چیست
گفتا که او بدیعتر و من رفیعتر
گفتم چگونه گیرد روح از تو روشنی
گفتا چنان که آینه گیرد ز نور خور
گفتم که چیست کار شما اندرین جهان
گفتا صلاح خلق به تدبیر یکدگر
گفتم رسید در تن هر جانور به هم
گفتا رسیم در تن بعضی ز جانور
گفتم به عَون کیست شما را موافقت
گفتا به عون ایزد دارای دادگر
گفتم که آفریدهٔ اول مگر تویی
گفتا درین حدیث چه باید همی مگر
گفتم دماغها فلک است و تو کوکبی
گفتا روانها صدف است و منم گهر
گفتم بود سزای ملامت حریف تو
گفتا حریف من ز ملامتکند حذر
گفتم دلم به بحرکمال تو عبره کرد
گفتا که عبره کرد و خبر یافت از عبر
گفتم که بر حریف تو خنجر کشد شراب
گفتا شود حمایت من پیش او سپر
گفتم که در سخن فکر من قوی شدست
گفتا قوی به تقویت من شود فکر
گفتم ستوده شد هنر من به نظم تو
گفتا به نظم شعر ستوده شود هنر
گفتم ضمیر من شَجَر باغ حکمت است
گفتا شدست باغ مزین بدین شجر
گفتمکه این شجر همه ساله ثمر دهد
گفتا مدایح شرفالدین دهد ثمر
گفتم وجیه ملک پسندیدهٔ ملوک
گفتا که فخر دولت و پیرایهٔ بشر
گفتم سپهر سعد و عُلو سعدبنْعلی
گفتا سر سعادت و سرمایهٔ ظفر
گفتم شرف گرفت بدو گوهر سلف
گفتا خطر گرفت بدو دودهٔ پدر
گفتمکه رفته نیست سلف با چنو خلف
گفتاکه مرده نیست پدر با چنو پسر
گفتم مقدم است بر احرار روزگار
گفتا چنانکه سورهٔ الحمد بر سُوَر
گفتم که اوست پیشرو مهتران عصر
گفت او مُحَرّم است و دگر مهتران صَفَر
گفتم که جای همّت او جز مَجَرّه نیست
گفتا که بر مَجَرّه کشد مرد را مَجَر
گفتم که هست با سَفَره در سَفَر عدیل
گفتا که در حظیرهٔ قدس است در حضر
گفتم ز بخت بد بهنفیرند دشمنانش
گفتا که نیک بخت نفورست زان نفر
گفتم اثیر در همه عالم اثر کند
گفتا که در اثر کند خشم او اثر
گفتم قرار دولت عالیش تا کی است؟
گفتا که تا مدار سپهرست بر مدر
گفتم سعادت دو جهانی بهم که یافت
گفتا کسی که کرد به درگاه او گذر
گفتم جهان تن است و خراسان بر او سرست
گفتا سرست و امرو وراا همچو چشم سر
گفتم که از بصر نبود چشم بینیاز
گفتا که هست طلعت او چشم را بصر
گفتم رسید نامهٔ فضلش به شرق و غرب
گفتا رسید سایهٔ عدلش به بحر و بر
گفتم بود کتابت او یک به یک درست
گفتا بود عبارت او سر به سر غُرر
گفتم قلم ز آرزوی خدمتش چه کرد
گفتا که بست چون رهیان بر میانکمر
گفتم که چیست آن قلم اندر بنان او
گفتا عَطارُدست قِران کرده با قمر
گفتم بنان او قَدَرست و قلم قضا
گفتا بود همیشه قضا همبر قدر
گفتم کند محبت او از سقر جنان
گفتا کند عداوت او از جنان سقر
گفتم شب است روز همه حاسدان او
گفتا شبیکه روز شمارش بود سحر
گفتم اگر مخالفت او کند عقاب
گفتا عقاب را بکندکبک بال و پر
گفتم اگر رسوم خلافش رسد به ابر
گفتا سرشک ابر شود در هوا شرر
گفتم که دعوت زکریا و نوح چیست
گفتا دو آیت است علامات خیر و شر
گفتم که هست ربِّ رضینا سزای او
گفتا سزای دشمن او رب لا تذر
گفتم که هست پیش دلش بدر چون سها
گفتاکه بحر باکف او هست چون شمر
گفتم که بدر با دل او چون سُها شناس
گفتا که بحر با کف او چون شمر شمر
گفتم بس است حشمت او شرع را پناه
گفتا بس است حضرت او خلق را مفر
گفتم همیشه هست گشاده در دلش
گفتا گشادهدل نبود جزگشاده در
گفتم که نفع منتظرست از سخای او
گفتا ز آفتاب بود نور منتظر
گفتم بود ز مدحت او قیمت سخن
گفتا بلی به روح بود قیمت صور
گفتم کز او شدند همه شاعران خطیر
گفتا بدو گرفت همه شعرها خطر
گفتم سزد ستایش او مهر جان و دل
گفتا چنانکه نام ملک مهر سیم و زر
گفتم که خوش بود شکر اندر دهان خلق
گفتا که شکر نعمت او خوشتر از شکر
گفتم دلیل من به سفر بود دولتش
گفتا بدین دلیل مبارک بود سفر
گفتم ز هجر اوست دهانم همیشه خشک
گفتا ز شکر اوست زبانت همیشه تر
گفتم چگونه بوسه دهم بر رکاب او
گفتا به اعتقاد چو حجاج بر حجر
گفتم که چاره نیست مرا از عنایتش
گفتا که کِشت را نبود چاره از مطر
گفتم هنوز کار معاشم تمام نیست
گفتا بکن تمام سخن گشت مختصر
گفتم که تا نتیجهٔ چرخ است سعد و نحس
گفتا که تا ذخیرهٔ دهرست نفع و ضَرّ
گفتم که چرخ پست همی باد و او بلند
گفتا که دهر زیر همی باد و او زبر
گفتم ز سعد ناصح او باد بهرهمند
گفتا ز نحس حاسد او باد بهرهور
گفتم عنایت ملکش باد سازگار
گفتا هدایت ملکش باد راهبر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن که به صورت گفتگویی بین عقل و شاعر است، شاعر به سوالاتی درباره زیبایی، وجود روح، هدف زندگی و مقام الهی میپردازد. عقل در پاسخ به این سوالات، به بیان ویژگیهای خود و روح، و نقش آنها در جهان میپردازد. شاعر در ادامه مطالبی از قبیل برتری صفتها، زیباییهای آفرینش، تأثیرات عاطفی و معنوی، و ویژگیهای قضا و قدر را بررسی میکند. این گفتگو بیانگر جستجوی عمیق انسانی برای فهم و درک حقیقت و ارتباط معنوی با الهی است. در پایان، نکات اخلاقی و حکمتها در خصوص زندگی و سرنوشت نیز مطرح میشود.
هوش مصنوعی: به عقل گفتم که زیباترین شکل را تو چگونه میشناسی، او جواب داد که چگونه از زیبایی من اطلاع داری؟
هوش مصنوعی: گفتم همه به من توجه دارند وقتی به سمت تو مینگرند. او گفت: تو باید با چشم حقیقت به چیزها نگاه کنی.
هوش مصنوعی: گفتم هر بار که از تو سوالی بپرسم، جواب میدهی. او گفت: من جواب سوالات تو را قبلاً از حفظ کردهام.
هوش مصنوعی: گفتم فرق بین روح و تو چیست؟ او پاسخ داد که روح نوتر و تازهتر است، در حالی که من بلندتر و برتر هستم.
هوش مصنوعی: گفتم چگونه روح از تو روشن میشود؟ گفت همانطور که آینه از نور خورشید نور میگیرد.
هوش مصنوعی: گفتم کار شما در این دنیا چیست؟ او پاسخ داد: خوب بودن و اصلاح حال مردم به همکاری و تدبیر یکدیگر است.
هوش مصنوعی: گفتم که در بدن هر موجودی روحی وجود دارد. او پاسخ داد که ما در بدن برخی از موجودات به روح نزدیک شدهایم.
هوش مصنوعی: گفتم که چه کسی در کنار شماست و از شما حمایت میکند، او پاسخ داد: "خداوندی که دادگر است و همیشه کمک میکند."
هوش مصنوعی: در گفتگویی گفتم که آیا تو انسانی هستی که نخستین بار خلق شدهای؟ او پاسخ داد که در این موضوع چه باید بگویم.
هوش مصنوعی: من گفتم که سرها به آسمان تعلق دارد و تو همانند یک ستاره هستی. او پاسخ داد که روحها مانند صدف هستند و من درون آنها گوهری هستم.
هوش مصنوعی: گفتم که ملامت کردن شایسته است، اما او پاسخ داد که رقیب من از ملامت و سرزنش دوری میکند.
هوش مصنوعی: گفتم که دلم به زیباییهای تو اشک ریخت. او گفت که اشک ریخت و از راه اشکها به حقایق پی برد.
هوش مصنوعی: گفتم که شراب بر حریف تو مانند خنجر عمل میکند. او پاسخ داد که این شراب میتواند به عنوان سپری برای من در برابر او عمل کند.
هوش مصنوعی: گفتم که در گفتارم فکر من قوی شده است، او پاسخ داد که فکر من با تقویت تو قویتر میشود.
هوش مصنوعی: گفتم هنر من به خاطر نظم تو مورد تحسین قرار گرفت. او پاسخ داد که تنها به وسیله نظم شعر است که هنر میتواند ستوده شود.
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از آن است که وقتی کسی از خود و درونش صحبت میکند، به درختان و گلهای باغی اشاره دارد که معرفت و حکمت را در خود جای داده است. او به این نکته اشاره میکند که آن باغ به خاطر این درختان و داناییاش زیبایی خاصی یافته است.
هوش مصنوعی: گفتم که این درخت هر سال میوه میدهد، گفت که ثمرهاش ستودن شرفالدین است.
هوش مصنوعی: به او گفتم که تو چهرهای زیبا و موردتوجه پادشاهان داری. او در پاسخ گفت که من افتخار حکومت و زینت بشریت هستم.
هوش مصنوعی: گفتم که آسمان خوشبختی و مقام بلند سعد بن علی چیست؟ او پاسخ داد که سرنوشت خوب و دارایی پیروزی در اینجا نهفته است.
هوش مصنوعی: گفتم که ارزش و مقام تو به خاطر اصالت و نیکنامیات بیشتر شده است، او پاسخ داد که این زیبایی و ارزش به خاطر خطراتی است که از نیاکان من به ارث رسیده است.
هوش مصنوعی: گفتم که گذشته و پیشینیان با این نسل ارتباطی ندارند. جواب داد که پدر و فرزند همیشه ارتباطی دارند، حتی اگر یکی از آنها از دنیا رفته باشد.
هوش مصنوعی: من گفتم که آزادی بر افراد در زمانه ما مقدم است، او پاسخ داد که مانند این است که سوره حمد بر دیگر سورهها برتری دارد.
هوش مصنوعی: من گفتم او در میان بزرگترها و ریشسفیدان زمانه پیشرو است، ولی او پاسخ داد که او ویژهی ماه محرم است و دیگر بزرگترها از ماه صفر هستند.
هوش مصنوعی: گفتم که نمیشود او به جایی جز کرانه رود برسد، او گفت که مرد، میتواند بر کرانه رود هم حرکت کند.
هوش مصنوعی: گفتم که در سفر با دیگران هستم، اما او پاسخ داد که در مکان مقدس و آرامشبخش قرار دارد، حتی زمانی که در شهر هستم.
هوش مصنوعی: گفتم که دشمنانش به خاطر بدبختیاش به او حمله میکنند. او جواب داد که خوشبختی واقعی در ناپسندیدن و دوری از دشمنان است.
هوش مصنوعی: گفتم که تأثیر در تمام جهان وجود دارد، او گفت که تنها خشمش تأثیرگذار است.
هوش مصنوعی: از او پرسیدم که این خوشبختی و وضعیت خوب تو تا کی ادامه دارد؟ او پاسخ داد که این خوشبختی به دوام چرخ روزگار بستگی دارد.
هوش مصنوعی: گفتم کسی که به خوشبختی و آرامش دو جهان دست پیدا کرده، چه کسی است؟ او پاسخ داد: کسی که به درگاه خداوند مراجعه کند و از او یاری طلبد.
هوش مصنوعی: گفتم که جهان مانند یک بدن است و خراسان مانند سر آن بدن است. او گفت: بله، خراسان سر است و باقی جهان هم مانند چشم است که به آن نگاه میکند.
هوش مصنوعی: گفتم که بدون چشم هم میتوان دید، او پاسخ داد که زیبایی چهرهاش به چشمها بینایی میدهد.
هوش مصنوعی: گفتم که نامهٔ دانش و فضیلت او به همه جا رسیده است، پاسخ داد که سایهٔ عدل و انصاف او به دریا و خشکی هم کشیده شده است.
هوش مصنوعی: گفتم که آیا کتاب تو یکی یکی از مطالبش درست است؟ او پاسخ داد که همه عبارات او کامل و بینقص هستند.
هوش مصنوعی: گفتم قلم برای خدمت به او چه کرده است؟ جواب داد که مانند کسی که خود را از قید و بند رها کرده، بسته شده است.
هوش مصنوعی: گفتم آن چیزی که روی انگشتانش هست چیست؟ او گفت: این قلمی است که عطارد را با قمر (ماه) به هم ارتباط داده است.
هوش مصنوعی: من به او گفتم که قدرت و توان او در دست قلم قضاست، او پاسخ داد که قضا همیشه با قدرت و تقدیر همراه است.
هوش مصنوعی: گفتم آیا عشق او باعث جدایی از دوزخ میشود؟ پاسخ داد که دشمنی او از بهشت هم بدتر است.
هوش مصنوعی: گفتم که شب است و همه حسودان در انتظار روز هستند، او پاسخ داد: شبی که در آن روز شمارش انجام میشود، صبح خواهد بود.
هوش مصنوعی: گفتم اگر او با من دشمنی کند، عقاب پاسخ داد که من او را به مانند کبک بیبال و پر میکنم.
هوش مصنوعی: گفتم اگر به آسمان برسد، آیا میدانید چه میشود؟ او گفت که اشک ابر در آسمان تبدیل به جرقهای خواهد شد.
هوش مصنوعی: گفتم معنای دعوت زکریا و نوح چیست؟ او گفت: این دو دعوت نشانههای خوبی و بدی هستند.
هوش مصنوعی: گفتم که خداوندی هست که رضایت او را میطلبیم، او پاسخ داد که پاداش او برای دشمنانش، پروردگاری است که هیچ چیزی را رها نمیکند.
هوش مصنوعی: گفتم که دلش مانند دریا است، چون سهراب گفت: آیا دریا به کف او نیاز دارد؟
هوش مصنوعی: گفتم که چهره ی زیبا او مانند ماه روشن است. او پاسخ داد که عمق احساساتش مانند دریا است و کسی نمیتواند آن را به طور کامل درک کند.
هوش مصنوعی: گفتم که عظمت او برای دین کافی است، او پاسخ داد که وجود او به سادگی برای مردم پناهگاه است.
هوش مصنوعی: گفتم دلش همیشه باز است، او گفت کسی که دلش باز نیست، فقط در ظاهر دلش باز است.
هوش مصنوعی: گفتم که نتیجه و منفعت از generosity او انتظار میرود، او در پاسخ گفت که نور و روشنی که منتظر است، از آفتاب ناشی میشود.
هوش مصنوعی: گفتم از ستایش او، سخن ارزشمند است. پاسخ داد که بله، روح انسان به این ستایش بها میدهد، نه فقط ظاهر آن.
هوش مصنوعی: گفتم که همه شاعران بزرگ تحت تأثیر او قرار گرفتند. او پاسخ داد که تمام اشعار به خاطر او با خطر و چالش همراه شدند.
هوش مصنوعی: گفتم شایسته است که او را تحسین کنم، چون که مایهٔ زندگی و عشق من است. پاسخ داد که به همان اندازه که نام پادشاه باید با طلا و نقره همراه باشد.
هوش مصنوعی: گفتم که شیرینی شکر در دهان مردم خوشایند است، او پاسخ داد که خود نعمت خداوند از شیرینی شکر خوشنودتر است.
هوش مصنوعی: گفتم که سفر کردن به دلیلی از جانب من خوب بود، او پاسخ داد که سفر با این دلیل برای تو خوش یمن و خوشبخت است.
هوش مصنوعی: گفتم به خاطر دوری او همیشه دهانم خشک است، اما او پاسخ داد که به خاطر شیرینی او، زبانت همیشه نرم و تر است.
هوش مصنوعی: به او گفتم چگونه میتوانم بر رکاب تو بوسه بزنم؟ او پاسخ داد که مانند حاجیانی که بر سنگ حجر الأسود در کعبه بوسه میزنند، باید با اعتقاد و ایمان این کار را انجام دهم.
هوش مصنوعی: گفتم که برای نجات من از لطف او چارهای نیست. او جواب داد که برای زراعت، چارهای جز باران نیست.
هوش مصنوعی: گفتم که هنوز کار روزمرهام به پایان نرسیده است. او گفت که پس بهتر است کار را یکسره کنی و صحبت را کوتاه بکنی.
هوش مصنوعی: گفتم که سرنوشت انسان به چرخ فلک وابسته است و سعد و نحس از آن ناشی میشود. او پاسخ داد که این وابستگی به ذخیره و نتایج زمان بستگی دارد و نفع و ضرر از آن ناشی میشود.
هوش مصنوعی: گفتم که دوران و حال زندگی در حال تغییر و سقوط است، او پاسخ داد که زمان همیشه در حال چرخش است و در زیر، دگرگونیها و مشکلات وجود دارند، اما در بالا همواره امید و تعالی وجود دارد.
هوش مصنوعی: به کسی که مشاور خوبی است، گفتم تو از خوشبختی و سعادت برخورداری. او پاسخ داد که به خاطر حسادت و بدبختی دیگران، تو هم میتوانی بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: گفتم که خوشبختی و نعمت او به مساعدت و توافق بیابد، او پاسخ داد که هدایت و رهبری او موجب خوشبختی و نعمتش خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سروست و بت نگار من آن ماه جانور
ار سرو سنگ دل بود و بت حریر بر
باری ندانمت که چه خو داری ای پسر
تا نیستی مرا و ترا هیچ درد سر
همچون مه دو هفته برون آیی از وثاق
همچون مه گرفته درون آییم ز در
رغم مرا چو سرکه مکن چون بمن رسی
[...]
اخگر هم آتشست ولیکن نه چون چراغ
سوزن هم آهنست ولیکن نه چون تبر
کلکش چو مرغکیست دو دیده پر آب مشک
وز بهر خیر و شر زبانش دو شاخ وتر
آن سوسن سپید شکفته به باغ در
یک شاخ او ز سیم و دگر شاخ او ز زر
پیراهنیست گویی دیبا ز شوشتر
کز نیل ابره استش و از عاج آستر
تا بیشتر زند بدلم عشق نیشتر
باشد مرا بمهر بتان میل بیشتر
اندیشه یکی پسر اندر دلم فتاد
هرگز نیامده ببر من چنو پسر
تا عشق آن پسر بسرم بر نهاد رخ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.