عشق آن سنگین دل سیمینبر زرینکمر
سنگ من برد و سرشکم سیمکرد و روی زر
من شدم در عاشقی زرین رخ و سیمین سرشک
او شد اندر دلبری سیمینبر و زرینکمر
گر ندیدستی ز لولو قفل بر یاقوت سرخ
ور ندیدی شب شده زنجیر بر طرف قمر
نیک بنگر بر لب و دندان آن زیبا صنم
تیز بنگر دررخ و زلفین آن شیرین پسر
ز آتش و مشک و شکر بینی رخ و زلف و لبش
رنگو بوی و طعم هر سه بر دل و جان و جگر
گر نسوزد زلف و نگدازد لبش دارم شگفت
زانکه بر آتش بسوزد مشک و بگدازد شکر
نسبتی دارد همانا زلف او با چشم من
بیعتی رفته استگویی هر دو را با یکدگر
چشم من غَوّاص شد تا زلف او شد بادبان
زلف او طرفه است لیکن چشم من زو طرفهتر
زلف او شمشادِ تر بیرون کشیدست از سمن
چشم من زآتش برآوردست مروارید تر
تا ندیدم تیر مژگانش ندانستم که هست
تیغ عشق و تیر هجرش در دل و جانکارگر
زین دو تیر کارگر پیوسته باشد بیگزند
هرکه از جاه وزیر دادگر سازد سپر
صدر عالم بوعلی آرایش دین هدی
قبلهٔ احسان حسن خورشید نسلبوالبشر
آن خداوندی که زیر بیرق ااِفضالا اوست
رایت اقبال و مجد و آیت فتح و ظفر
گر همای رایتش روزی گشاید بال خویش
شرق گیرد زیر بال و غرب گیرد زیر پر
آفرین و مدح او گویند اگر ایزد کند
آسمان را ناطق و سیارگان را جانور
جبرئیل از عالم علوی ز بهر خدمتش
بازگرداند همی ارواح را سوی صور
آسمان زان کس شرف جوید کزو جوید شرف
مشتری زان کس ظفر خواهد کزو خواهد ظفر
هرکه از دولت خبر یابد بود پیروز بخت
بخت پیروز آن کسی دارد کز او دارد خبر
هرکه بیند روزِ بخشیدن مبارک دست او
بحر زرین موج بیند ابر یاقوتین مطر
جود و حلمش عرضه کردستند بر دریا و کوه
زین قبل خیزد همی ازکوه و از دریا گهر
از طواف و بوسهٔ نامآوران روزگار
درگهش مانند کعبه است و بساطش چون حجر
دور باش از آتشکینشکه دارد روز و شب
بدسگالان را اجل در دود و مرگ اندر شرر
هرکه باشد زیردست او نهد بر چرخ پای
ورکسی جوید زبردستی شود زیر و زبر
وین عجب آن است کاندر حَلّ و عَقد او دمی
بیقضا و بیقدر هرگز نباشد خیر و شر
خیر او بودست و شر دشمن اندر عصر او
هر چه رفته است از قضا و هر چه بودست از قدر
طاعت او زانکه بیش است ازگناه کافران
هشت در دارد بهشت و هفت در دارد سقر
گرگناه کافران بودی به قدر طاعتش
در سقر بودی به جای هفت در هفتاد در
ملک سلطان را سعادت باغ دولت نامکرد
باغ دولت زو بهشت آیین شد و طوبی شجر
زین بهشت و زین شجر تا جاودان ماند همی
از شهنشاهی نسیم و از جهانداری ثمر
قوتی دارد ز رایش زان بلند آمد فلک
نسبتی دارد به لفظش زان عزیز آمد گهر
همتش در راستی گویی دلیل است از قضا
قدرتش در چیرگی گویی وکیل است از قدر
با لقای او بصر تفضیل دارد بر زبان
با ثنای او زبان ترجیح دارد بر بصر
آب دریا قطره قطره لؤلؤ مکنون شدی
گر به دریا بر خیال همتش کردی گذر
باغ را هرگز نبودی آفت از باد خزان
گر ز ابر جود او بر باغ باریدی مطر
ای پسندیده چو نعمت ای ستوده چون خرد
ایگرانمایه جو نیکی ایگرامی چون هنر
ای به مشرق در چو در مغرب عزیز و نامدار
ای به توران در چو در ایران بزرگ و نامور
ای کرم در طبع تو مشکل گشای شرق و غرب
وی قلم در دست تو معجز نمای بر و بحر
ای ز تصنیفات عقل تو همه عالم نکت
وی ز توقیعاتکلک تو همهگیتی غرر
ای فلک وار از فتوحت دفتر ما پر نجوم
وی صدفوار از مدیحت خاطر ما پر درر
تا همی از محنت و خوف و رجا باشد امان
تا همی از نعمت و نفع و ضرر باشد اثر
دشمنانت را ز محنت باد خوف بی رجا
دوستانت را ز نعمت باد نفع بیضرر
آسمانت بنده باد و آفتابت زیر دست
روزگارت رام باد و کردگارت راهبر
در زمین ملک نعمت قِسم هر روزیت باد
وز درخت بخت هر روزیت بادا برگ و بر
کار دین و کار دنیا هر دو بادت بر مراد
تا به پیروزی هزاران عید بگذاری دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق عمیق و زیبایی است که در آن شاعر به توصیف محبوبش میپردازد. او محبوب را همچون مروارید و یاقوت میداند و زیباییهای او را به دقت توصیف میکند. چشم و موی محبوب به دنبال همدیگر میگردند و شاعر از تاثیر عمیق عشق و جاذبه محبوب بر دل و جانش میگوید. همچنین، شاعر به مقام و جایگاه بزرگ شخصی که محبوبش مورد ستایش قرار میدهد، اشاره کرده و از فضل و کرامت او سخن میگوید. در نهایت، شاعر برای بخت و سعادت خود آرزو میکند و از دوستان و دشمنان و تاثیر عشق بر زندگی میگوید.
هوش مصنوعی: عشق کسی را که دل سرد و سنگینی دارد، به راحتی میتواند تحت تأثیر قرار دهد. او کسی را که زیبایی و وقار دارد، به پاهایش میافکند و احساساتش را برمیانگیزد، در حالی که خود را با ارزش و زیبا نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در عشق، من به زیباییهایی دست یافتم که مانند طلا و نقره میدرخشیدند. او نیز با زیباییهای خود، دل هر کسی را میبرد و همچون نقرهای در چهره و طلایی در کمرش جلوهگری میکرد.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی مثالی از لولو را نمیدیدی که بر روی یاقوت قرمز قفل شده است، یا اگر شب را نمیدیدی که زنجیری بر طرف ماه افتاده است.
هوش مصنوعی: بهتراست که به لبها و دندانهای آن زیبای خوشاندام خوب دقت کنی، همچنین به چهره و موهای آن پسر دلربا.
هوش مصنوعی: چهره و مو و لب او به زیبایی و عطر و طعمی شبیه آتش، مشک و شکر است که اثر دلانگیز آن بر جان و احساسات انسان را به خوبی نشان میدهد.
هوش مصنوعی: اگر زلفش نسوزد و لبش ذوب نشود، برایم شگفتانگیز است، چون بر آتش، مشک میسوزد و شکر ذوب میشود.
هوش مصنوعی: زلف او با چشم من ارتباطی خاص دارد، گویی بین ما توافقی برقرار شده است که هر دو به هم وابستهایم.
هوش مصنوعی: چشم من مانند غواصی است که در عمق زلف او غوطهور شده است. زلف او مانند بادبانی زیباست، اما چشم من از زلف او هم زیباتر و جذابتر است.
هوش مصنوعی: زلف او مانند شمشاد تازهای است که از درخت سمن بیرون آمده و چشم من را به خاطر آتش عشق، مرواریدهای تازهای زاده است.
هوش مصنوعی: وقتی تیر مژگان او را ندیدم، متوجه نشدم که عشق او چقدر قوی و تاثیرگذار است و جداییاش چطور در دل و جان انسان تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: هر که با قدرت و موقعیت خود حمایت کند، همیشه در امان خواهد بود و هیچ آسیبی به او نمیرسد.
هوش مصنوعی: بوعلی سینا، بزرگترین عالم و فیلسوف، به عنوان راهنمای دین و مظهر احسان محسوب میشود. او در حقیقت نور و روشنایی بخش نسل انسانها و انسانساز اصلی است.
هوش مصنوعی: خدایی که تحت پرچم لطف و مرحمت اوست، نشانه پیروزی و عزت و علامت فتح و کامیابی است.
هوش مصنوعی: اگر پرندهای بزرگ روزی بالهایش را باز کند، شرق را زیر بال خود خواهد گرفت و غرب را زیر پر خود.
هوش مصنوعی: اگر خداوند آسمان را به سخن درآورد و سیارات را مانند موجودات زنده معرفی کند، آنگاه سزاوار است که در مورد او ستایش و تمجید شود.
هوش مصنوعی: روحهای پاک را جبرئیل از عالم بالا به دنبال خدمتش به سوی صور برمیگرداند.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر کسی تلاش میکند که او باعث افتخار مشتری (سیارهٔ نیکو) است. از اوست که پیروزی به دست میآید و اوست که موجب کامیابی میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که از موفقیت و شانس دیگران باخبر شود، شخصی با بخت خوب است. اما در واقع، بخت خوب متعلق به کسی است که اطلاعاتی دربارهٔ او در دسترس است و دیگران از او خبر دارند.
هوش مصنوعی: هر کسی که روز بخشندگی را ببیند، دستانش مانند دریاهای زرین و شبنم های یاقوتی باران را تجربه خواهد کرد.
هوش مصنوعی: نیکوکاری و بردباری او را به دریای وسیع و کوه مرتفع تشبیه کردهاند، زیرا از این دو سرچشمه، گوهرهای ارزشمندی برمیخیزد.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عظمتی اشاره دارد که در نزد افراد مشهور و نامآور وجود دارد. گویی جایگاه آنها شبیه به کعبه است که مردم برای دیدن و قربت به آن میروند، و اطراف آن نیز مانند سنگهای مقدس حجاری است که به این مکان ویژگی خاصی میبخشد. بهعبارتی، ارتباط میان افراد بزرگ و ارزشمندی که در زندگی ما وجود دارند، و جاذبهای که آنها برای پیروان و دوستدارانشان دارند، به تصویر کشیده شده است.
هوش مصنوعی: از دشمنی او دوری کن، چرا که در هر روز و شب، بدخواهانش به نابودی و مرگ نزدیک میشوند.
هوش مصنوعی: هر کس که زیر دست دیگری باشد، باید خود را با شرایط او سازگار کند و در تلاش باشد که بالا بیاید. اما اگر کسی بخواهد به زور و با جستجوی برتری به دیگران آسیب بزند، خود را در معرض آسیب و پریشانی قرار میدهد.
هوش مصنوعی: این عجیب است که در مسائل پیچیده و ساده زندگی، هیچ چیزی بدون تقدیر و قضا وجود ندارد و همیشه خیر و شر در آنها وجود دارد.
هوش مصنوعی: خیر و خوبی در زمان او از آنِ او بوده و بدیها و دشوارها به دست دشمنانش بوده است. هر چه در زندگیاش پیش آمده نتیجه قضا و قدر بوده و همه چیز مطابق مقدر پیش رفته است.
هوش مصنوعی: طاعت خدا از گناهانی که کافران مرتکب میشوند بیشتر است. بهشت دارای هشت در است و دوزخ هفت در دارد.
هوش مصنوعی: اگر گناه کافران به اندازه عبادت و طاعتشان در آتش جهنم بود، عذاب آنها به جای هفت در هفتاد در میبود.
هوش مصنوعی: سرزمین خوشبختی و دارایی برای پادشاه نامیده شده، و این سرزمین به مانند بهشتی زیبا گشته است که در آن درخت طوبا نیز رشد کرده است.
هوش مصنوعی: از این بهشت و این درخت، باد از شاهی و میوه از دنیاداری همیشه باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: قدرت و نیرو از زیبایی او ناشی میشود، به همین خاطر آسمان به خاطر او بلند شده است. نسبت به سخن او ارزشی پیدا کرده و گوهری عزیز از وجود او پدید آمده است.
هوش مصنوعی: عزم و ارادهاش در راستگویی، نشانهای است از نیرویی که دارد؛ زیرا تواناییاش در تسلط بر دیگران، او را شبیه وکیلی قدرتمند میکند.
هوش مصنوعی: دیدن روی او بر ستایش زبان برتری دارد و در برابر زیبایی او، زبان در توصیف او از دیدن بهتر است.
هوش مصنوعی: اگر اراده کنی و تلاش کنی، میتوانی از آب دریا، که حاوی لؤلؤهای گرانبهاست، بهرهمند شوی. این به این معناست که اگر به دریا (یعنی هدف بزرگ و ارزشمند) نزدیک شوی و همت و عزم خود را به کار بگیری، میتوانی به گنجینههای پنهان آن دستیابی پیدا کنی.
هوش مصنوعی: هرگز درختان باغ با وزش بادهای خزان آسیب نمیبینند، اگر بارانی از رحمت و نعمت او بر باغ ببارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که چون نعمت مورد پسند هستی، ای کسی که به خوبی مشابهت با خرد داری، ای گرانقدر و با ارزش که نیکویی را جستجو میکنی، ای گرامی و عزیز همانند هنر.
هوش مصنوعی: ای کسی که در مشرق درخشان و محترم هستی، و همچنین در مغرب هم عزیز و شناختهشدهای؛ تو در سرزمین توران نیز همانند سرزمین بزرگ و مشهور ایران مطرح و معتبر هستی.
هوش مصنوعی: ای مهربان، با سلیقهات مشکلات شرق و غرب را حل میکنی. و ای قلم در دست تو، معجزهای به وجود میآورد که بر روی زمین و در دریا نمایان است.
هوش مصنوعی: ای خِرَد تو که همهی هستی را با نغمهها و آثار خود به زیبایی آراستهای، همچون نگینهای درخشان که در طبیعت پراکندهاند.
هوش مصنوعی: ای آسمان، به خاطر پیروزیهایت، دفتر زندگی ما پر از ستارهها شده است و مانند صدف، به خاطر مدیحت، دل ما پر از مروارید گردیده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که از مشکلات و ترس و امید دوری نکنیم، امنیت نداریم و تا زمانی که از نعمتها و سود و زیان آگاه نباشیم، تأثیر واقعی را نخواهیم دید.
هوش مصنوعی: دشمنان تو از سختیها نترسند و دوستانت از نعمتها بدون هیچ ضرری بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: آسمانت به باد وابسته باشد و خورشیدت در دست روزگار آرام بماند. خدایت نیز تو را هدایت کند.
هوش مصنوعی: در این دنیا، روزی و نعمت تو از زمین باشد و هر روز از برکت درخت بختت بهرهمند شوی و روزها با خوششانسی و موفقیت سپری شود.
هوش مصنوعی: کارهای دینی و دنیوی تو باید به خواستهات برسد، تا بتوانی در زندگیات جشنهای پیروزی زیادی را جشن بگیری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عارضش را جامه پوشیدست نیکویی و فر
جامه ای کش ابره از مشکت وز آتش آستر
طرفه باشد مشک پیوسته بآتش ماه و سال
و آتشی کو مشک را هرگز نسوزد طرفه تر
چون تواند دل برون آمد ز بند حلقه هاش
[...]
بر گرفت از روی دریا ابر فروردین سفر
ز آسمان بر بوستان بارید مروارید تر
گه بروی بوستان اندر کشد پیروزه لوح
گه به روی آسمان اندر کشد سیمین سپر
هر زمانی بوستان را خلعتی پوشد جدا
[...]
اصل نفع و ضر و مایهٔ خوب و زشت و خیر و شر
نیست سوی مرد دانا در دو عالم جز بشر
اصل شر است این حشر کز بوالبشر زاد و فساد
جز فساد و شر هرگز کی بود کار حشر؟
خیر و شر آن جهان از بهر او شد ساخته
[...]
ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر
دود سیماب از کمر ناگاه بنماید اثر
ور ز سرما آبدان قارورۀ شامی شدست
باز بگدازد همی قاروره را قاروره گر
ور سیاه و خشک شد بادام تر ، بیباک نیست
[...]
مابَقی فی النّاسِ حُرٌّ
لاٰوَلاٰفی الْجِنّ حُرٌّ
قَدْمَضیٰحُرُّ الْفَریَقیْنِ
فُحُلْو اُلْعَیْشِ مُرٌّ
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.