میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰
... گر بود صد کاروان اندوهت اندر جان و دل
بار بندد چون به بینی در رخ دلجوی خویش
خیل غم چون یافت در کوی تو ره جانا مگر ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳
بدستم افتد اگر باز زلف پر شکنش
پریش تر کنم از کار و بار خویشتنش
بخایم آن لب و دندان چون شکر چندان ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۶
... نسپارم بدرد و غم دل خویش
نروم زیر بار منت خلق
هر که هست از توانگر و درویش ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵
... طوطی هند است اگر شکر شکن
ما از او صد بار بهتر بشکنیم
گر دو رویی میکند با ما قلم ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷
... این زمین شوره را از بیخ و از بن بر کنم
بار دیگر بوستان لاله و ریحان کنم
گر بر این دشمن ظفر جستم بعون کردگار ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶
... باور مکن که دست ز دامن بدارمت
تا صد هزار بارت از خود بتر کنم
نام تو را که گشته بمهر و وفا سمر ...
... دل برکنم ز روی تو با جمع بیدلان
یک باره بار بسته ز کویت سفر کنم
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۳
... چون همه صحن چمن در زیر برف آمد نهان
حجره را صد بار از صحن چمن بهتر کنم
چون شعاع خسر و خاور بما گرمی نداد ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹
... گو زنخ کم زن از این وعده که باور نکنم
با تو صد بار سخن گفتم و مغلوب شدی
شرط کردم که دگر باره مکرر نکنم
دل من آینه صاف بود آینه را ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰
بار دیگر یارجویان بر در دیار آمدیم
با دو صد خواری بدین فرخنده در بار آمدیم
از کمال شرمساری با دو صد عجز و نیاز ...
... ما بسی درمانده و درویش و ناچار آمدیم
بارها با جرم افزون گر بر اندیمان ز در
باز با جرم فزونتر ما دگر بار آمدیم
کام ما ز اندیشه و اندوه شد بسیار تلخ
بر امید لطف آن لعل شکر بار آمدیم
هم سزاوار تو باشد عفو و اغماض و گذشت ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳
... بجست و جوی این گوهر بر آییم
فتاده بار ما در گل بده دست
کز این گل یکقدم آنسوتر آییم ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹
... هم زاده خیرم من و هم زاده شرم
ای بار خدا باز نما راه بد و نیک
بر من که ندانم که چه نفع است و چه ضرم
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۷
ای بار خدا ره بسوی خویش نمایم
راهی بدر خانه درویش نمایم
ای بارخدا راه پس و پیش ندانم
از لطف یکی راه پس و پیش نمایم ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۹
... ز فرق سر زنمت بوسه تا بحقه ناف
هزار بار و دگر باره اش ز سر گیرم
چه جام جان بلب آرم تهی کنم قالب ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳
... با قامت افراخته آمد بسر من
یکباره بزد رخت حریفان و بدر برد
آن دزد که نشناخته آمد بسر من ...
... صد جامه تقوی و دو صد جامه زناموس
یکباره بپرداخته آمد بسر من
آشفته و مستانه بناگاه سحرگاه
با زلف نگون ساخته آمد بسر من
در محفل یاران دغل بار بمستی
صد نردهوس باخته آمد بسرمن
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۰
... جز انده و اندیشه بسیار چه داری
گیرم تو خری علم چه باریست بدوشت
در گل چو فتاد این خر و این بار چه داری
تکرار کنی روز و شب این درس مزور
یکبار بگو زین همه تکرار چه داری
تسبیح تو چون رشته و دستار تو افسار ...
... عمریست که داری بدر مدرسه مشکوی
باری خبر خانه خمار چه داری
ما رند خرابیم و بتو کار نداریم ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۴
... تو باغ گل و لاله و سرو و چمن استی
ای خاتم جم شکر که افتاده دگر بار
در دست سلیمان ز کف اهرمن استی ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۰
... تو اگر راه کعبه برداری
ما مسلمان شویم دیگر بار
تو باسلام میل اگر داری ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۴
تو با لب نمکین از چه قند گفتاری
بگو یکی زنمک قند چون همی باری
تو شکرین لب و شیرین سخن هزار افسوس ...
... حبیب دفتر تو کاروان بنگاله است
کزو بجای سخن بار بار قند آری
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۶ - ترکیب بند
... بودند علی و ذات احمد
یکنور ببارگاه سرمد
چون عهد وجود گشت معهود ...
... خواهی رخ دلفریب من دید
صد بار بلب رسید جانم
در حسرت این خیال و امید ...
... او چون درو ماهوی خزف بود
بر چهره اش از حیا غباری
چون بدر که بر رخش کلف بود ...
... گیسو بگشا ز چین و تابش
رخساره بشوی از غبارش
بر گیر ز خواب صبحگاهان ...
... نعلی ز سمند تو مه نو
از حزم تو شد زمین گرانبار
وز عزم تو شد فلک سبک رو ...
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۷ - ترکیب بند
... از دم عیسی بجز این دم نبود
نخلفه مریم نشدی بار ور
سایه اش ار بر سر مریم نبود ...