تو با لب نمکین از چه قند گفتاری
بگو یکی زنمک، قند چون همی باری
تو شکرین لب و شیرین سخن، هزار افسوس
که تندخوی و ترش روی و تلخ گفتاری
تو ماه روی و سمن بوی و مشک مو، صد حیف
که جنگجوی و جفا خوی و مردم آزاری
شنیده ام ز کسان سرو میوه مینارد
تو سرو قد ز چه رو میوه نیشکرداری
بنازم آن نگه شوخ و چشم مست ترا
که شیوه اش همه مخموری است و خماری
تو خوب رو بچمن پا منه که می ترسم
که چشم بد رسد از نرگست بعیاری
نگاه شوخ ترا نرگس از که آموزد
گرفتم آنکه چه چشمت شود به بیماری
حبیب دفتر تو کاروان بنگاله است
کزو بجای سخن، بار بار قند آری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف و تمجید از زیباییها و جذابیتهای محبوب خود میپردازد. او با استفاده از تشبیههای گوناگون، زیبایی چهره، لب و سخنان شیرین او را ستایش میکند، اما در عین حال، به خصایل منفی مانند تندخویی و ناسازگاری اشاره میکند. شاعر همچنین به نگرانی از تأثیر زیبایی محبوب بر دیگران و احتمال گزندگاههایی که ممکن است به او برسانند، اشاره دارد. در نهایت، او به این نکته میرسد که زیبایی و محبت او بهتر است با روحیهای نرم و دلنشین همراه باشد.
هوش مصنوعی: تو با لبی شیرین و خوشمزه، از چه سخنهای شیرینی میگویی؟ همچون قندی که وقتی برمیداری، سرشار از طلاست.
هوش مصنوعی: تو از نظر ظاهری بسیار خوشبرخورد و سخنانت شیرین است، اما ای کاش که خلق و خوی تو نیز همینقدر دلنشین بود. افسوس که تو عصبانی و بدخلق هستی و در گفتارت تلخی وجود دارد.
هوش مصنوعی: تو مثل ماهی و عطر سمن و بوی مشک موهایت را داری، اما افسوس که به خاطر جنگجویی و رفتار ظالمانهات، مردم را آزار میدهی.
هوش مصنوعی: شنیدهام که افرادی میگویند تو مثل سروی هستی که میوهای شیرین دارد، اما از کجاست که تو مانند آن سرو، میوهای با طعم تلخ داری؟
هوش مصنوعی: من به زیبایی و جذابیت نگاه دلربای تو افتخار میکنم، زیرا این نگاه تمام ویژگیهای مستی و سرخوشی را در خود دارد.
هوش مصنوعی: عزیزم، به چشمانت به خوبی نگاه نکن، چون نگرانم که حسادت یا نگاه بدی به تو بیفتد.
هوش مصنوعی: نگاه دلربای تو را هیچکس یاد نداده است؛ من فقط آن کسی را شناختم که چشمانش به بیماری عشق دچار میشود.
هوش مصنوعی: دوست من، کتاب تو مثل کاروانی از بنگاله است که به جای صحبت کردن، مدام شیرینی و لذت را به ارمغان میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به ناله و زاری همیبیازاری
جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری
تو را به جان و تن خویشتن خریدارم
مرا به قول بداندیش میبیازاری
به جان شیرین مهر تو را خریدارم
[...]
نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
[...]
ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری
بسی کشید تن مستمند من خواری
مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان
چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری
بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی
[...]
در آی جانا با من به کار اگر یاری
وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری
نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو
تو را سلامت بادا مرا نگوساری
مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار
[...]
اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا
وگر نگویمت از من همی بیازاری
اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم
چه عادتست که تو میرخواره زن داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.