چون شود سردی فزون کار می و ساغر کنم
چون فزونتر گشت، می در ساغر افزونتر کنم
فصل دی چون با حریفان شورش از سرما کند
من بجام و ساغر می شورش دیگر کنم
چون همه صحن چمن در زیر برف آمد نهان
حجره را صد بار از صحن چمن بهتر کنم
چون شعاع خسر و خاور بما گرمی نداد
طعنه ها با جام می بر خسرو خاور کنم
چون بیک محضر فتد سودای من با شیخ شهر
او ز من تسخر کند من نیز از او تسخر کنم
میخرد نقد مرا با وعده فردای حشر
من سفیهم گر چنین بیعی در این محضر کنم
شیخ میگوید که باشد وعده غفران دروغ
کافرم گر این سخن را من از او باور کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی ارتباط میان سردی و شراب و بازیهای اجتماعی میپردازد. شاعر بیان میکند که در روزهای سرد زمستان، وقتی دوستانش از سرما به شور و شوق میپردازند، او نیز با نوشیدن شراب در ساغرش دلیلی برای شادی پیدا میکند. او به زیبایی فصل زمستان اشاره میکند و میگوید که گرچه باغ در زیر برف پنهان است، اما او فضای خود را به کمک شراب گرمتر میکند. همچنین شاعر به موضوع ایمان و تسخر میپردازد، جایی که او و شیخ شهر به یکدیگر میخندند و بازیهای کلامی دارند. در پایان، او به وعدههای غفران شیخ و تردیدش نسبت به آنها اشاره میکند و نشان میدهد که او به این وعدهها اعتماد ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی که سردی و بیمزگی زیاد شود، من شراب و جام را آماده میکنم و هرچه سردی بیشتر شود، میزان شراب در جام را نیز بیشتر میکنم.
هوش مصنوعی: در فصل زمستان که همراهان از سرما به شور و هیجان میآیند، من با نوشیدن از جام و ساغر، حرارت دیگری به خود میبخشم و حال و هوای تازهای ایجاد میکنم.
هوش مصنوعی: وقتی تمام فضای چمن زیر برف پنهان شد، من بارها و بارها حجرهام را از آن فضای چمن زیباتر میسازم.
هوش مصنوعی: اگر نور خورشید و شرق به من گرما ندهد، پس من با جام می، به خسرو شرق طعنه میزنم.
هوش مصنوعی: وقتی که فکر و خیال من در کنار یک عالم بزرگ قرار میگیرد، او به من میخندد و من هم به او میخرندم.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد در این دنیا به من پول بدهد و وعدهی فردای قیامت را به من بدهد، او را احمق میدانم، اگر من چنین معاملهای را در این جا انجام دهم.
هوش مصنوعی: شیخ میگوید که اگر چنین وعدهای از سوی او برای آمرزش و بخشش بیان شده باشد، من به عنوان یک کافر، دروغ بودن این سخن را میپذیرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من نه آن رندم که تَرکِ شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
من که عیبِ توبهکاران کرده باشم بارها
توبه از مِی وقتِ گُل دیوانه باشم گر کنم
عشق دردانهست و من غَوّاص و دریا میکده
[...]
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من کاری چنین کمتر کنم
ایخوش آنساعت که صوفی موجزن در بر کنم
فخر بر جمله قدک پوشان بحرو برکنم
چند ازین رو جامه گردانم بدان روی دگر
[...]
در خرابات ار شبی میل قدح کمتر کنم
عذر آن را روزها اندر سر ساغر کنم
خواهم از داغ جفا وز زخم گردون لالهوار
خاک و خون بر سر کنم وز خاک و خون سر بر کنم
تا که در آتشگه دیر مغانم شعلهسان
[...]
چند در دل آرزو را خاک غم بر سر کنم
آتشی را تا به کی در زیر خاکستر کنم
چند بینم خواری و در سینه دزدم تیر آه
شعله را تا کی نگهبانی به بال و پر کنم
زاریم گویا اثر دارد که امشب بر درش
[...]
کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کنم
چون نظر هرجا شوم گم، سر ز مژگان بر کنم
حال دل خاطرنشان او کنم روز وصال
گر دهد نظارهام فرصت که چشمی تر کنم
چون خیال عافیت بندم، بسوزم خویش را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.