ای خواجه با تو من سخنی مختصر کنم
وز سر کار خویش دلت را خبر کنم
با دشمنان من چو تو پیوند میکنی
من نیز دوستی تو از دل بدر کنم
بازیچه میکنی سخنان مرا گمان
بازیچه ای برای تو ز این خوبتر کنم
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
تا صد هزار بارت از خود بتر کنم
نام تو را که گشته بمهر و وفا سمر
نزد جهان بجور و جنایت سمر کنم
روشن چو آفتاب، جفای تو را بخلق
از خاوران بگیرم تا باختر کنم
باخوب و زشت و دوست و دشمن بهر طرف
از بی صفا دل توهمی شکوه سر کنم
ایخواجه بیم کن که زدست جفا و جور
کار تو را حواله بحکم قدر کنم
مپسند کز جفای تو نزد خدا و خلق
چندین هزار مشغله و شور و شر کنم
آهی زنم چنانکه دل جرخ تیره را
چون خرمن وجود عدو پر شرر کنم
گنجشکیم که ملک سلیمان بزور خویش
می بر کنم بیکدم و زیر و زبر کنم
با من تو روی خویش چو شکل دگر کنی
من نیز روی خویش بشکل دگر کنم
تدبیر کار من بکن ای خواجه ورنه من
تدبیر کار خویش به آه سحر کنم
دل برکنم ز روی تو، با جمع بیدلان
یک باره بار بسته ز کویت سفر کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با یک خواجه صحبت میکند و از او میخواهد که به دوستیاش احترام بگذارد. او بیان میکند که اگر خواجه با دشمنان او پیوند برقرار کند، او نیز دوستیاش را پایان میدهد. شاعر به خواجه هشدار میدهد که نباید سخنانش را بازیچه بگیرد و هرگز از او دست نخواهد کشید، حتی اگر خواجه این کار را هزار بار تکرار کند. شاعر در ادامه به جفای خواجه اشاره میکند و میگوید که او میتواند ناپاکیها و جنایات خواجه را افشا کند و در این راه از حمایت دیگران بهره خواهد برد. او هشدار میدهد که جفای خواجه در دنیا و نزد خداوند عواقب سنگینی خواهد داشت. در نهایت، شاعر اعلام میکند که اگر خواجه تدبیری برای ارتباطشان نکند، او با دلسردی و ناامیدی از او فاصله خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: ای آقا، میخواهم بهطور خلاصه با تو صحبت کنم و از وضعیت خودم به تو بگویم.
هوش مصنوعی: اگر تو با دشمنان من رابطه برقرار کنی، من هم دوستیات را از دل بیرون میآورم.
هوش مصنوعی: تو به سخنان من بیتوجهی میکنی، گویی من هم برای تو فقط یک بازیچه هستم. اگر بخواهم چیزی بگویم که برایت بهتر باشد، چه باید بگویم؟
هوش مصنوعی: به این فکر نیفت که من به خاطر تو دست از درخواست و نیازم برمیدارم، زیرا بارها و بارها توانستهام خودم را از مشکلات و دردسرها رها کنم.
هوش مصنوعی: نام تو که نماد محبت و صداقت است، در دنیای پر از ظلم و فساد نمایان میشود.
هوش مصنوعی: من مثل آفتاب روشن میخواهم جفای تو را به مردم بچشانم، تا از شرق تا غرب منتشر شود.
هوش مصنوعی: من از دل ناپاک تو به هر سمت، چه خوب و چه بد، چه دوست و چه دشمن، شکایت میکنم.
هوش مصنوعی: ای آقای من، مراقب باش که از دست ستم و بدی چه بر سرت خواهد آمد، زیرا من همه کارهایت را به سرنوشت و تقدیر میسپارم.
هوش مصنوعی: دیگر از بیوفایی تو راضی نیستم که بخواهم برای خدا و مردم این همه دردسر و آزار و شلوغی را به خودم تحمل کنم.
هوش مصنوعی: آه بلندی میزنم که قلب تاریک را مانند آتش در دامن وجود دشمن شعلهور کنم.
هوش مصنوعی: ما گنجشکهایی هستیم که با قدرت خود قادر به تحت تاثیر قرار دادن و تغییر جهان اطرافمان هستیم.
هوش مصنوعی: اگر تو چهرهات را تغییر بدهی، من هم چهره خود را تغییر میدهم.
هوش مصنوعی: ای آقا، تدبیری برای کار من بیندیش، وگرنه من خود به تنهایی در وقت صبح برای کارم چارهای میاندیشم.
هوش مصنوعی: دلم را از روی تو جدا میکنم و با گروهی از دلسوختگان، ناگهان بار سفر را از کوی تو میبندم و راهی میشوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزی من آخر این دل و جان را خطر کنم
گستاخوار بر سر کویش گذر کنم
لبیک عاشقی بزنم در میان کوه
وز حال خویش عالمیان را خبر کنم
جامه بدرم از وی و دعوی خون کنم
[...]
تاذکر همتت به جهان در سمر کنم
گوش فلک ز مدحت تو پر گهر کنم
نی پای آن که از سر کویت سفر کنم
نی دست آنکه دست به زلف تو در کنم
چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش
ممکن نشد که لوح صبوری ز بر کنم
ماهی متاع صبر کنم جمع و ز آب چشم
[...]
روزی کزین سراچه سفلی گذر کنم
وانگه به سوی عالم علوی سفر کنم
کرّوبیان عرش و مقیمان قدس را
از درد خویش و حسن تو یک یک خبر کنم
از گریه فرش را همه در موج خون کشم
[...]
گفتم که یک شبی سوی جانان گذر کنم
دزدیده در جمال رخ او نظر کنم
دلبر اگرچه از من بیچاره غافلست
او را ز حال زار دل خود خبر کنم
باشد که پای بوس زنم افتد اتّفاق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.