گنجور

 
۱۲۳۶۱

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » سایر اشعار » شماره ۲۷ - ترکیب بند

 

... تا دل و جان را چه فرمان میدهد

شکرلله شاخ صبر آمد ببار

صد هزاران گل شگفت ازنوک خار ...

... نی که با تیغ فنا در پای عشق

عقل را یکباره قربان کرده ام

منکه فرمان دارم از سلطان عشق ...

... گر بریزد خون من نبود عجب

شاه ما دیروز بار عام داد

مر گدایانرا بسی انعام داد ...

... کام دل حاصل شد از لعل لبش

دوشم اندر بزم خاصش بار بود

محفلی خاص و تهی ز اغیار بود ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۲۳۶۲

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » سایر اشعار » شماره ۳۰ - ترکیب بند

 

... بنده حکم و تسخیر رایم

ای که جویی تبار و نژادم

ز آتش و آب و از خاک و بادم ...

... گر به یک میزر و یک ازارم

از عدد واحد است اعتبارم

در مراتب فزون از شمارم ...

... چشم جادوی خون خوار داری

تیغ مژگان خون بار داری

همچو من کشته بسیار داری ...

... وه که هم مهره هم مار داری

هم رطب بار و هم خار داری

خسته ها با دل زار داری ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۲۳۶۳

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

... خواجه کز بیخردی مثل خر است

این همه بار برافزوده چرا

رخ ز پوزش بدر بی خردان ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۲۳۶۴

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

بحر اندیشه فرو برده بیک بار مرا

خیل انده زده ره بر دل افکار مرا ...

... ببر این خرقه و دستار بخمار که سخت

کرده این خرقه و دستار گرانبار مرا

اگر این خرقه و دستار ز تو نستانند

نیز بفروش بخمار بیکبار مرا

سخت آزرده ام از گردش گردون ای ترک ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۲۳۶۵

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

... بستگی صدره در این دام از رهایی خوشتر است

تجربتها کردم از روی حقیقت چند بار

دلق درویشی ز تاج پادشایی خوشتر است ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۲۳۶۶

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

... پادشاهان جهان خلوت درویشان است

چون به بندند از این دار فنا بار رحیل

وقت آسودگی و راحت درویشان است ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۲۳۶۷

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

... دست قدرت تا چنین لب لبابم کرده است

موج این دریای هستی صد هزاران بار بیش

قطره ام کرده است و باز از نو حبابم کرده است

صد هزاران سبحه و پیمانه از آب و گلم

کرده افزون بار دیگر خاک و آبم کرده است

هدهد جانم که از تخت سلیمان غایبم ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۲۳۶۸

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۶۳

 

... از شاهی عرصه گاه شطرنج

صد بار نکوتر ار شوم مات

ای پیر خرد ره رهایی ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۲۳۶۹

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

... درمان و دوا جز کرم و لطف خدا نیست

ما تجربه کردیم دو صد بار دروغ است

هر کس که بگوید نظر شه به گدا نیست ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۲۳۷۰

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۷۰

 

... این پرده که ار شیشه بود روی پری را

چون پاره شود بار دگر دوختنی نیست

هر نکته که آموختی از سینه فرو شوی ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۲۳۷۱

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

کار ما باز مشکل افتاده است

بار ما باز در گل افتاده است

بار بر پشت اشتران سهل است

بار ما بر سر دل افتاده است

اگر افتاده بار باکی نیست

زانکه باری بمنزل افتاده است

ناله ماهم از جرس کم نیست ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۲۳۷۲

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

... بیخود شده وز خانه ببازار دویده است

صد بار بدو گفته ام از صحبت نا اهل

پرهیز کن اما چه کنم خود نشنیده است ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۲۳۷۳

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

بکوی میفروشم بار دادند

رهم سوی در خمار دادند ...

... بیک ساغر شب دوشم رهایی

ز بار خرقه و دستار دادند

هزاران بار از دوشم نهادند

پس آنگه ره بدان در بار دادند

می تسنیم و جوی کوثر ای شیخ ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۲۳۷۴

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

... افزون طلببانند کز اندوه زر و سیم

بار غم عالم بدل شاد نهادند

صاحب نظران از سر تسلیم و قناعت ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۲۳۷۵

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

... لیک با صد خواری و زاری بدشواری شود

گفتمش بوسیدم از مستی لبت صد بار گفت

هر چه در مستی شود آخر بهشیاری شود ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۲۳۷۶

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

... مه خرداد را نبخشد داد

گل پر بار بار ننهاده

شهر روزه رسید و بار نهاد

نای بلبل بناله نگشاده ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۲۳۷۷

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

... گامی بگذارید و بر افلاک بر آیید

بکبار بمیرید و دوم بار نمیرید

یکبار بزایید و دوم بار مزایید

یکروز مباشید و همه روز بباشید ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۲۳۷۸

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

... ماهی از شست چون بخاک افتاد

بار دیگر بآب در نرود

سر ما رفته گیر در پایش ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۲۳۷۹

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳

 

... می راحت روح است بیایید بیایید

از توبه دگر بار همه توبه نمودیم

این توبه نصوح است بیایید بیایید ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۲۳۸۰

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷

 

... هر یک نهد در دل قدم با حکم و فرمان می رسد

بر دل اگر باری بود بار غم یاری بود

در پا اگر خاری بود خار از گلستان می رسد

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۶۱۷
۶۱۸
۶۱۹
۶۲۰
۶۲۱
۶۵۵