از هیچ دری حاجت درویش روا نیست
وز هیچ رهی درد دل ریش دوا نیست
درویشی و ناچاری و درد من و دل را
درمان و دوا جز کرم و لطف خدا نیست
ما تجربه کردیم دو صد بار دروغ است
هر کس که بگوید نظر شه به گدا نیست
تا نشنوی از مردهدلان این سخن سرد
کاندر همه عالم خبر از آب بقا نیست
ما موعظت شیخ شنیدیم و نکو گفت
لیکن ز دل غمزدگان زنگزدا نیست
در مسجد و در مدرسه سالی دو سه بودم
دیدم سخنی جز دم تزویر و ریا نیست
چه صوفی و چه زاهد و چه رند و چه شاهد
راهش به خدا نیست گر از خویش جدا نیست
این نغمهٔ جانهاست که از دل به زبانهاست
این رجع صدا چیست اگر صوت ندا نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان ناچاری و درویشی اشاره دارد و تأکید میکند که هیچکس به تنهایی نمیتواند دردهای درونیش را درمان کند و تنها راه درمان، کرم و لطف خداست. شاعر تجربههای تلخی را از دروغها و تزویرها در زندگی و جامعهاش نقل میکند و به این نتیجه میرسد که هر کس ادعا کند که خداوند به گدا نظر دارد، دروغ میگوید. او بیان میکند که در مکاتب و مساجد چیزی جز ریا و تزویر نمیبیند و معتقد است که برای رسیدن به خدا باید از خود و تعلقات دنیوی جدا شد. این شعر در نهایت بر اهمیت صداقت و ارتباط واقعی با خدا تأکید دارد و از ظواهر و سخنان بیمحتوا انتقاد میکند.
هوش مصنوعی: هیچ کدام از درها نیازهای بیچارگان برآورده نمیشود و هیچ راهی برای درمان درد دل شکسته وجود ندارد.
هوش مصنوعی: فقر و بیچیزی من و غم و دردهایم تنها با مهربانی و رحمت خداوند میتواند درمان شود.
هوش مصنوعی: ما بارها تجربه کردهایم که هر کسی بگوید که نظر شاه به گدا اهمیتی ندارد، دروغ میگوید.
هوش مصنوعی: تا وقتی از کسانی که دلشان مرده است این حرف را نشنوی، بدان که در تمام جهان خبری از آب حیات و زندگی ابدی نیست.
هوش مصنوعی: ما سخنان آموزنده شیخ را شنیدیم و آنها را خوب بیان کرد، اما از دلهای غمگین و گرفته، کسی نمیتواند غم را برطرف کند.
هوش مصنوعی: در مسجد و مدرسه چند سالی را گذراندم، ولی متوجه شدم که جز حرفهای تزویر و نفاق چیز دیگری گفته نمیشود.
هوش مصنوعی: هر کس در هر موقعیتی، چه عارف، چه زاهد، چه شیفته و چه محبوب، اگر از خود و درون خود جدا نشود و با خود بیخود نگردد، نمیتواند به حقیقت معنوی و خدا برسد.
هوش مصنوعی: این آهنگ که جانها را زنده میکند، از دل به زبانها جاری است. اگر این صدا بازگشت صداست، پس چرا ندا و صدای واقعی در آن وجود ندارد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن را که ز عشق تو بلا نیست بلا نیست
آن را که ز هجر تو فنا نیست فنا نیست
سه بوسه همی خواهم منعم مکن ای دوست
تو صوفیی و منع به نزد تو روا نیست
از مرگ حذر کردن دو وقت روا نیست
روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست
در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست
در دیده افلاک نشانی ز حیا نیست
بر خوانچه این سبز فلک خود همه قرصی است
و آن هم ز پی گرسنه چشمان چو ما نیست
آسایش و سیمرغ دو نام است که معنیش
[...]
در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست
در دیده افلاک نشانی ز حیا نیست
بر خوانچه مینای فلک خود همه قرص است
و آن هم زپی گرسنه چشمان چوما نیست
پنهای فلک حبر ندارد که به تحقیق
[...]
موجود حقیقی بجز از ذات خدا نیست
مائیم صفات و صفت از ذات جدانیست
هر جا که تو انگشت نهی آیت حق است
زان نیست معین که کجا هست و کجا نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.