گفتم از لعل لبت یک بوسه، گفت آری شود
لیک با صد خواری و زاری بدشواری شود
گفتمش بوسیدم از مستی لبت صد بار، گفت
هر چه در مستی شود آخر بهشیاری شود
گفتمش در خواب دیدم در بری دوشینه، گفت
بختت ار بیدار گردد هم ببیداری شود
گفتم از جور خیالت خانه دل شد خراب
گفت چون گردد خراب اینخانه معماری شود
گفتمش بی زر شدم بیزار گشت از من دلت
گفت آری بیزری اسباب بیزاری شود
گفتمش تا کی جفا کاری و خونخواری و جور
گفت شاید نوبتی هم وقت دلداری شود
گفتمش چندین گره بر طره مشکین مزن
گفت تا دلهای بیسامان نگهدای شود
گفتم از جان چون توان بگسیخت دل در پای دوست
گفت دشوار است و سخت اما بناچاری شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با معشوق خود گفتگو میکند و به بیان احساسات و دغدغههای خود میپردازد. او از عشق و دلتنگی سخن میگوید و از معشوق میخواهد که به او بوسهای هدیه کند. معشوق پاسخ میدهد که این کار دشوار است و با زحمت همراه خواهد بود. شاعر به خاطرات مستی، خواب و خیالات عاشقانه اشاره میکند و ابراز میدارد که نگران وضعیت دل و خانهاش است. او از بیزر بودن و بیمحبتی معشوق گله میکند و در نهایت به یک دوراهی اشاره میکند که ممکن است روزی دلداری و محبت در زندگیاش بیابد، هرچند که سختیهای زیادی وجود دارد. در مجموع، شعر احساسی و زخمخورده از عشق و جفاهای آن است.
هوش مصنوعی: خواستم از لبهای زیبایت یک بوسه بگیرم، اما او جواب داد که این امکانپذیر است، اما با زحمت و رنج بسیار همراه خواهد بود.
هوش مصنوعی: گفتم به او که از نشئگی لبت را صد بار بوسیدم، او پاسخ داد که هر چه در حال مستی انجام شود، در نهایت به حالت هوشیاری ختم میشود.
هوش مصنوعی: به او گفتم در خواب دیدم تو را در حالی زیبا، او پاسخ داد: اگر شانس تو بیدار شود، در واقعیت هم این زیبایی را خواهی دید.
هوش مصنوعی: گفتم فکر تو باعث ویرانی دل من شده است. او پاسخ داد که اگر این دل خراب شده باشد، با مهارت و هنر دوباره ساخته خواهد شد.
هوش مصنوعی: به او گفتم که از بیپولی ناراحت شدم، او از من دوری کرد. دلم گفت که آری، بدون داشتن چیزی، دلیل بر دوری و عدم ارتباط میشود.
هوش مصنوعی: به او گفتم تا کی به من ظلم و آزار میکنی و بیرحم هستی؟ او در پاسخ گفت شاید روزی نوبت محبت و دلجویی هم برسد.
هوش مصنوعی: به او گفتم که چرا موهای زیبا و مشکیات را اینقدر به هم گره زدهای، او پاسخ داد که این کار باعث میشود دلهای آشفته و بیقرار آرامش پیدا کند.
هوش مصنوعی: گفتم اگر بخواهم از جان بگذرم، دل را در راه دوست فدای او میکنم. او گفت این کار سخت و دشوار است، ولی گاهی چارهای جز این نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کی دلم شاد از می ناب و نوای نی شود
آن که از غم شاد گردد، شاد ازین ها کی شود
هر که را سیماب غفلت ریخت آسایش به گوش
کی دلش را چشم باز از نعرهٔ یا حی شود
گر دو رهرو متفق گردند در راه خطر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.