گنجور

 
۸۱

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۸

 

... ز زیر پهلوی پر خار من چه غم دارد

کسی که بر سر سنجاب می کند بازی

بیا که زلف رسن باز هندو آسایت ...

خواجوی کرمانی
 
۸۲

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۶

 

... از مغیلان چگونه اندیشد

هر که سازد نهالی از سنجاب

بر فشان طره ای مه محمل ...

خواجوی کرمانی
 
۸۳

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۹

 

... خاک ره بر من شرف دارد اگر مست و خراب

بر در میخانه خفتن خوشتر از سنجاب نیست

پیش رویش ز آتش دل سوختم پروانه وار ...

خواجوی کرمانی
 
۸۴

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۳۹

 

... بهل که خاک شوم در ره وفاداران

ترا که بر سر سنجاب خفته یی چه خبر

که شب چگونه بروز آورند بیداران ...

خواجوی کرمانی
 
۸۵

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در مدح سلطان اویس

 

... فلک کبود شد و آفتاب می لرزد

ز ابر اگرچه نهانند هردو در سنجاب

چنان مزاج هوا سردتر شدست اکنون ...

سلمان ساوجی
 
۸۶

سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۹ - زمستان

 

... شدی آب در قاقم از باد خشک

به سنجاب گشتی نهان بید مشک

سپیدی گرفتی همه کوه و راغ ...

سلمان ساوجی
 
۸۷

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲ - در حکمت آفرینش

 

... بود هر مه شبی بی روشنایی

به موشان جبه سنجاب بخشد

کولها بر پلنگ و شیر پوشد ...

سلمان ساوجی
 
۸۸

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴

 

... خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب

خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم

گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب ...

حافظ
 
۸۹

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۶ - تجدید مطلع

 

... جان مکن از بهر آن گنجی که بیم اژدر است

باشد از سنجاب و نقره تخت شاهان را اساس

تخت زر دیوانگان را توده خاکستر است ...

نسیمی
 
۹۰

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » قصاید السبعه » فی عظمة الله و سلطانه

 

... نامرادی را میان خاک و خاکستر نشاند

سرفرازی را سمور و قاقم و سنجاب داد

کافران را از ندم بت داد و زنار و صلیب ...

حیدر شیرازی
 
۹۱

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۴۵ - و له ایضا

 

... به یاد یار گل اندام خار همچو سنان

به زیر پهلوی مجروح من چو سنجاب است

ز حال دیده ی بی خواب من چه غم دارد ...

حیدر شیرازی
 
۹۲

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۵۲ - و له ایضا

 

... ز نازکی تن چو قاقمش به رنج آید

اگرچه بر سر سنجاب می کند بازی

تنم که غرقه دریای اشک خونین شد ...

حیدر شیرازی
 
۹۳

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

... شبها که بغلتد بسر کوی تو شاهی

خار و خسکش بستر سنجاب نماید

امیر شاهی
 
۹۴

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲۵ - نامه هشتم

 

... صوفی اگر ناله کند گو مکن

آن که به سنجاب کند خواب خوش

کی ز زمستان خبری باشدش ...

صوفی محمد هروی
 
۹۵

نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱ - (قصیده آفاق وانفس)

 

... یزد یانرا بخط سبز کشد دل بسیار

ایکه پهلو بشکم داری و سنجاب و سمور

انکه بر پوستکی خفته ز حالش یاد آر ...

... سردیست این بنمدمال چه عیبست و عوار

در بر آن کسوت سنجاب نه دور از کارست

آبگرمی بزمستان چه کند رغبت یار ...

نظام قاری
 
۹۶

نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۲ - جنگنامه موئینه و کتان

 

... یکی دگر که بود لازمت زخشک وزتر

کسی که عجب سقرلاط سبز و سنجابش

بود بآب و علف گشته مفتخر چون خر ...

... چو آسمان که بتابد از و بشب اختر

بجان خشیشی سنجاب ما طلب دارد

یکی که باشدش از گرم و سرد دهر خبر ...

نظام قاری
 
۹۷

نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۷ - در پشت دادن موئینه از محاربه کتان

 

در آن قتال دله صدر روی گردانید

بداد ابلق سنجاب پشت و کرد حذر

گریختند همه پیش برها چون بز ...

... بخشم ریش بجنباند و گشت ازان مضطر

سمور گفت بقاقم که برنگر سنجاب

چه رو نمود که او پشت داد بر لشکر ...

نظام قاری
 
۹۸

نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۹ - اوحدی فرماید

 

... که سجیف خشیشی است سوار

گاه بر اسب ابلق سنجاب

روی صوف مربع است سوار ...

نظام قاری
 
۹۹

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۳۶ - خواجه حافظ فرماید

 

... مهر او همچو خشیشی بدل خارا بود

قد سنجاب برویش زده اطلس دیدم

همچو آبی که درو رو زصفا پیدا بود ...

نظام قاری
 
۱۰۰

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۵۷ - شیخ سعدی فرماید

 

... نیک بندند بدانید که صاحب هنرند

نیست دایم جهه دوش تو سنجاب و سمور

دیگران درشکم مادر و پشت پدرند ...

نظام قاری
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۳
sunny dark_mode