گنجور

 
۹۲۱

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۱

 

... کنارم شود تا میان پر سرشک

به موج از میانم برآید به دوش

چو عکس خیالت درآمد ز در ...

حکیم نزاری
 
۹۲۲

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۸

 

... گشت روان لاجرم سکه ضراب عشق

کشتی تدبیر ما کی به درآید ز موج

عشق محیط است و عقل غرقه به گرداب عشق ...

حکیم نزاری
 
۹۲۳

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۵

 

... قلزم هجران و من بر تختۀ خوف و رجا

در میان موج بر امید ساحل مانده ام

با که می گویم که قدر ساحل بحر فراق ...

حکیم نزاری
 
۹۲۴

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۹

 

... به نور عکس قدح در سواد ظلمت شب

ز موج قلزم طوفان خلاص شد زودم

زمانه منقلب احوال نا جوان مردیست ...

حکیم نزاری
 
۹۲۵

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۸

 

... ز ابر دیدۀ پرخون چنان فرو بارم

که موج تا به گریبان برآید از دامن

گر آستین زره سیل دیده بردارم ...

حکیم نزاری
 
۹۲۶

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۳

 

... شود چو بحر کنارم ز گریه مالامال

چنان که موج زند آب دیده بر چشمم

زهاب دیده ز یک چشم می رود بیرون ...

حکیم نزاری
 
۹۲۷

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۸

 

بحر عشق است این و در وی موج بیم و جان

گرنداری ترک جان باری سر خود گیر هان

عاشقان در قلزم عشقند و کشتی بر کنار

تا که را بیرون برد موج هدایت از میان

طاقت موجی ندارد بد دل و از بس غرور

در دماغ افکنده چندان باد همچون بادبان ...

حکیم نزاری
 
۹۲۸

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۲

 

وه که جهان در گرفت سوز دم عاشقان

کون و مکان درکشید موج غم عاشقان

غلغل استبشروا در ملکوت اوفتاد ...

حکیم نزاری
 
۹۲۹

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۹۹

 

هر شب از ایوان به کیوان بگذرد فریاد من

هر زمان در موج خون افتد دل ناشاد من

یا رب از من هیچ یاد آورد آنک از نزد او ...

حکیم نزاری
 
۹۳۰

حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۴۳ - من کیستم

 

... چه بردست من بیش و کم می رود

دلم موج خون می زند لب خموش

ملامت روان و من آگنده گوش ...

حکیم نزاری
 
۹۳۱

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹۵

 

... این جا نه دویی باشد لیلی چه و مجنون که

چون موج برانگیزد چون اسب برون تازد

در معرض این و آن دریا چه و هامون که ...

حکیم نزاری
 
۹۳۲

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۸

 

... زهی فلان که چنین شهره شد به قلابی

ز بس که موج زد و غوطه داد مردم چشم

گرفت مردمکش خوی مردم آبی ...

حکیم نزاری
 
۹۳۳

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷۳

 

... مدار دور وصل اکنون بگردیده ست از آن نقطه

محیط دوستی را موج طوفان بلا بودی

ازآن بفریفتی ما را که در شوخی و رعنایی ...

حکیم نزاری
 
۹۳۴

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱۲

 

... با ما چرا تو بیگانه واری

دریای عشقت بر اوج زد موج

ما در میانه تو بر کناری ...

حکیم نزاری
 
۹۳۵

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۳ - آغاز کتاب

 

... هر چه عقل از پیش من بر خاستی

موج شوق از قصر تن برخاستی

عقل دامن گیر شوقم می نبود ...

حکیم نزاری
 
۹۳۶

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۵ - حکایت

 

... گرم رو بر خوان آهم برق وار

موج زن طوفان چشمم اشکبار

جان من سوزان در آتشدان تن ...

... نفط اگر در خود زنی هم می سزد

موج غم بر کشتی جان می زند

بار دل بفکن که کشتی بشکند ...

... چند گویم با تو چون مقصود نیست

در تو گویی از خرد موجود نیست

همچنین جان می کن و خون می گری ...

حکیم نزاری
 
۹۳۷

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب چهارم - در راستی و امانت داری » بخش ۲ - حکایت

 

... تماشا کنان بر لب قلزمی

نه در موج طوفان از آن بی غمی

توان دید بازی بسی بر کنار ...

حکیم نزاری
 
۹۳۹

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۹ - در وصف کشتی هندی

 

... او برسد تیر فلک را به اوج

تیر به تیرش نرسد گاه موج

پیشتر از مرغ پرد در کشاد ...

... کیست که بی آب تواند شدن

موج گران یافت سبک بر رود

ارچه گران گشت سبک تر رود ...

... کرده ز هر تخته معلم خروش

موج سوی جاریه می برد دست

بیل به سیلیش همی کرد پست

نعره ملاح که می شد به اوج

بر تن خود لرزه همی کرد موج

سلسله موج ز دامی که بافت

ماهی از آن دام خلاصی نیافت ...

امیرخسرو دهلوی
 
۹۴۰

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۶ - تشبیه و تمثیل

 

... شاخ بهم سود دو سرو جوان

موج بهم داد دو آب روان

گشت یکی باغ وفا داد و جوی ...

امیرخسرو دهلوی
 
 
۱
۴۵
۴۶
۴۷
۴۸
۴۹
۲۶۳