امیر معزی » ترجیعات » شمارهٔ ۲
... تاجوری داد ده که پاک ضمیرست
چون پدر و جد خویش و عم و برادر
درخور ملک و سپاه و تاج و سریرست ...
امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۲۸
... وانجا که صف رزم بود مرد نبردی
جان پدر و جان برادر به تو شادست
کز هر سه فزونی به جوانی و به مردی ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۶ - دانش پرستی کوش
... همه دانش آموختن کار او
فرستاد نزد برادر پیام
که ای شاه فرخنده ی نیکنام ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۵۲ - برخورد دو سپاه
... برانم بر او بی گمان خشم خویش
به جان برادر که شاه من است
به هر کار پشت و پناه من است ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۶۳ - خواندن شاه چین کوش پیل دندان را به نزد خویش
... چنانچون بود مرد فرخنده بخت
پدر شاه چین و برادر پدر
شهنشاه روی زمین سربسر ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۶۴ - پاسخ کوش درباره ی پیوستن به شاه چین
... نباشم من ایمن ز پاداش شاه
که بر دست من شد برادر تباه
بترسم کز آن کشته یاد آیدش ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۶۷ - کشته شدن پسر آتبین به دست کوش
... به دیار ماه و به دانش سروش
مر او را برادر همی خواند کوش
سواری یل و نام او خود سوار ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۶۸ - دیدار کوش با پدر
... که بر آتبین زآسمان برتر است
به کین برادر بریدم ز تن
مگر شاه خشنود گردد زمن ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۷۴ - جواب دادن آتبین کوش را و تمثیل نهنگ
... دریغ آن نبرده گرامی دریغ
چنانچون برادر تو را لابه کرد
که از بهر من رنجه شو بازگرد ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۷۵ - پاسخ کوش به آتبین
... شدی بی نیاز از همه گونه چیز
برادر بکشتم ز بهر تو نیز
چو آگاه گشتم ز کار پدر ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۷۶ - پاسخ آتبین
... ز دل دوستی بر تو بر خیره بود
بیامد چنانچون برادر پست
نکوهش کند زین همی هرکست ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۸۵ - نامه ی بهک شاه ماچین به نزدیک آتبین و پاسخ وی
... ز ریگ بیابان فزون لشکر است
برادر نخفت ارمرا سال و ماه
چنان نامور خسرو نیکخواه ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۴۵ - خواب دیدن آتبین
... تو را داد بویاتر از عود و مشک
ز پشت تو او را برادر بود
که با تخت شاهی و افسر بود ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۳۷ - آگاه شدن کوش از آمدن قارن
... سپهدارشان قارن تیره کیش
برادر مرآن را که آن بار پیش
تو او را چنان گرز بر سرزدی ...
... بدو گفت کوش این فرومایه مرد
بتر زآن خورد کآن برادرش خورد
نه قارن بدو هیچ پیغام کرد ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۴۵ - پیام قارن به چینیان و زنهار دادن به آنان
... کنون مردم لشکری سربسر
مرا چون برادر شدند و پدر
چو خواهند کایدر بداریمشان ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۶۲ - نامه ی کوش به نزدیک قراطوس، شاه اندلس درباره ی بازگردانیدن فراریان باختر
... نژادی که برخیره نتوان نهفت
برادر پسر شاه ضحاک بود
چنان شاه خونریز و ناباک بود ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۶۶ - آرایش دو سپاه در میدان جنگ
... همان زنده را زهره آمد به جوش
قراطوس را دو برادر بدند
که با لشکر و تخت و افسر بدند ...
... سلیح تن خویش و اسب نبرد
برادرش را داد و در قلب کرد
بدو گفت چون قلب دشمن ز جای ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۰۳ - فرستادن باژ و کنیزکان و غلامان زیباروی بنزد کوش
... دو فرزند بودش دلیر و جوان
برادر دو از گوهر خسروان
فرستادشان با چنین خواسته ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۲۵ - رسیدن نامه ی تور به سلم و بازگشت سلم از روم
... مرا و تو را سر سوی راه کرد
برادر که از ما دو تن کهتر است
چرا او بجای پدر در خور است ...
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۲۶ - در رای زدن تور و سلم در آشتی با کوش
... وزآن پس دل خویش بی غم کنیم
بدو تور گفت ای برادر مگوی
از این داستان رازها بازجوی ...