بدو گفت کوش ای سبک مایه مرد
به گرد در پادشاهی مگرد
تو تا من نبودم چو روباه لنگ
نبودت شب و روز جایی درنگ
همه روز با بیم بگذاشتی
شب از جای دوشینه برداشتی
نبودت خورش سال و مه جز شکار
خور و خواب در بیشه و کوهسار
چه بود ار مرا نیز کردی بزرگ
که تو بیشه برداشتی همچو گرگ
چو من برکشیدم سر و سفت و یال
شدی شاه چین را بدان بی همال
که از بیشه در دشت و رود آمدی
برِ خسروِ چین فرود آمدی
دوباره شکستم سپاه پدر
توانگرت کردم به سیم و به زر
شدی بی نیاز از همه گونه چیز
برادر بکشتم ز بهر تو نیز
چو آگاه گشتم ز کار پدر
پدر بهتر از دایه ی بدگهر
مرا دایه بودی و پروردگار
گرامی ولیکن نه چون شهریار
چو پاداش خواهی بدین دایگی
چو پر مایه گشتی ز بی مایگی
چو نیواسب کشتم در این کارزار
از او به نباشد همانا سُوار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره گفتوگوی شخصیتی با دیگری است که او را به خاطر سبکمایگی و کماهمی زیر سؤال میبرد. او میگوید که تا زمانی که من (شخص گوینده) نبودم، تو به عنوان یک روباه لنگ در کمین نشسته بودی و حتی در زندگی روزمرهات جایی برای درنگ نداشتی. تو بیشتر به شکار و زندگی در طبیعت مشغول بودی. اما حالا که من تو را بزرگ کردهام، تو به قدرت و ثروت رسیدهای و دیگر نیازی به هیچچیز نداری. گوینده به یاد میآورد که چه زحماتی برای او کشیده و حتی برادرش را برایش کشته است. حالا که اینهمه کار و تلاش کرده، حالا نه تنها نمیتواند قدرش را بداند، بلکه از او پاداش میطلبد. در نهایت، او به بیوفایی و ناسپاسی طرف مقابل اشاره میکند و به یاد میآورد که در جنگها همواره پیروز بوده و هیچکس نمیتوانسته به گرد پایش برسد.
هوش مصنوعی: به او گفت: تلاش کن و از مردم بیمقدار فاصله بگیر و دور گرد پادشاهی نچرخ.
هوش مصنوعی: تا زمانی که من در کنارت نبودم، تو مثل روباه در حال حیرانی و بیقراری بودی و هیچ وقفهای در روز و شب نداشتی.
هوش مصنوعی: هر روز با ترس و نگرانی گذراندهای و شبها از جایی که خوابیدهای، به راحتی برخاستهای.
هوش مصنوعی: در غیاب تو، نه سال و نه ماه به خواب میگذرد، جز اینکه تنها به شکار و خواب در جنگل و کوهستان مشغولم.
هوش مصنوعی: اگر تو مرا هم بزرگ کرده بودی، چه گناهی داشتی در حالی که مانند گرگ جنگل را میدری؟
هوش مصنوعی: وقتی من سرم را بالا بردم و شانههایم را محکم کردم، تو نیز به مقام و عظمت رسیدی و به شکوه شاه چین تبدیل شدی.
هوش مصنوعی: تو از جنگل و دشت و رودخانه آمدهای و اکنون در کنار خسرو چین نشستهای.
هوش مصنوعی: من دوباره به جنگ پدرم رفتم و قدرت او را با طلا و نقره کاهش دادم.
هوش مصنوعی: تو به جایی رسیدی که دیگر به هیچ چیز احتیاجی نداری، اما من به خاطر تو، برادر خود را از دست دادم.
هوش مصنوعی: وقتی از کارهای پدربزرگم باخبر شدم، متوجه شدم که او از دایهای که نیکو سرشت نیست، بهتر است.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به شخصی اشاره میکند که به نوعی برای او همانند یک مادر بوده و او را بزرگ کرده است. این شخص را برای شاعر بسیار مهم و ارزشمند میداند، اما با این حال، مقام و موقعیت او را با یک پادشاه مقایسه نمیکند. به عبارتی دیگر، این فرد از نظر محبت و پرورش دادن، مهم و عزیز است، اما از جنبهی قدرت و سلطنت به او نزدیک نیست.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی پاداشی بگیری، ابتدا باید از نعمتهای زیاد استفاده کنی. وقتی که از نداشتن و تنگدستی دور شدی، میتوانی به ثروت و داراییهای خود برسید.
هوش مصنوعی: وقتی که نیواسب را در این میدان نبرد کشتم، به طور قطع از او سوار یا حامل نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.