چو از دانشِ سرکش نیک پی
یکایک شد آگاه فرخنده کی
خوش آمدش دیدار و کردار او
شکیبا نبودی به دیدار او
جوانی خردمند خورشید فش
به دیدار خوب و به گفتار خوش
نگه کرد تا شاه گیتی چه چیز
به دل دوست دارد، به دیدار نیز
برِ شاه گیتی ندید آن جوان
گرامی تر از نامه ی خسروان
شب و روز دفتر بُدی یار او
همه دانش آموختن کار او
فرستاد نزد برادر پیام
که ای شاه فرخنده ی نیکنام
چو جان داردم شاه ایران همی
برافروزدم زین دلیران همی
شب و روز با او بُوَم همنشست
اگر دفتر از پیش، اگر می به دست
همی هر زمان پیشش افزون شوم
رهایی نیابم که بیرون شوم
چو چیزی فرستی تو دانش فرست
که شاه جهان هست دانش پرست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.