شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۶
... تا ببینی به نور او آن رو
تو حبابی و غرقه در دریا
در پی آب می روی هر سو ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۹
... وصل و فصل و قرب و بعد آنجا نبو
عین دریاییم و دریا عین ما
غیر ما با ما درین دریا نبو
عارفی گردم زند از معرفت ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۷
... رند و ساقی جام و می با یکدگر در ساخته
عشق او بحر است و ما را ز آن به دریا می کشد
عشق ما را آبرویی داده خوشتر ساخته ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۶
... حیف باشد که تشنگان تشنه
آب دریا و تشنه مستسقی
می خورد آب ناتوان تشنه ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۲
... ز مخموران عالم وارهیده
بیا با ما درین دریا و بنشین
که دریاییست نیکو آرمیده
نگر در آفتاب نعمت الله ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۸
... قطره ای بودیم ما بحری شدیم
این چنین دری ز دریا آمده
نعمت الله رو به میخانه نهاد ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۹
... قطره و بحر و حباب از ما بجو
زان که جمله عین دریا آمده
خوش بلایی می کشم از عشق او ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۷
... آب چشم ما به هر سو رو نهاده می رود
قطره قطره جمع گشته وانگهی دریا شده
دل به دست زلف او دادیم چون ما صد هزار ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۸
... عین ما بیند به عین ما چو ما
عارفی کو غرقه دریا شده
شمع عشقش آتشی در ما زده ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۲
... آبرو گر بایدت با ما نشین
ما ز دریا جو و دریا از همه
عارفانه شرح اسما را بخوان ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۵
... جایی که باده نوشند غوغا بود همیشه
موج از زبان دریا می گفت این حکایت
قطره به ما چو پیوست از ما بود همیشه ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۴
... گوهری را در صدف بنهاده ای
چشم ما را عین دریا کرده ای
جود هر عاشق وجود تو است باز ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۰
... بود این رشته یک تو و لیکن تو دو تو بینی
در آ با ما درین دریا و با ما یکدمی بنشین
که آبروی ما یابی و دریا سو به سو بینی
ز سودای سر زلفش پریشانست حال دل ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۳
... از بحر نعمت الله گر جرعه ای بنوشی
دریا و ماسوی الله جمله سراب بینی
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۸
... میر مستان یکی است تا دانی
موج و دریا اگرچه دو نامند
عین ایشان یکی است تا دانی ...
... دو مگو آن یکی است تا دانی
سخن ما یکیست دریابش
قول یاران یکی است تا دانی ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۰
... عاشق بی غمند تا دانی
هفت دریا به پیش دیده ما
به مثل شبنمند تا دانی ...
... در حرم محرمند تا دانی
رند و ساقی یکی است دریابش
جام و می همدمند تا دانی ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۶
... نگذشته ز خود خدا نیابی
با ما نه نشسته ای به دریا
شک نیست که عین ما نیابی ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۹
... رو فنا شو که تا بقا یابی
خوش بود گر چو ما در این دریا
عین ما را به عین ما یابی ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۱
... سایه چگونه باشد بی نور آفتابی
دریا و موج می بین در عین ما نظر کن
این عین ما شرابیست این جام ما حبابی ...
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰۵
... سبوی خود چو بشکستی به بحر ما چو پیوستی
بشو غواص این دریا که دری پربها داری
ندیم بزم سید باش اگر فردوس می جویی ...