گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

فارغ است این ساقی ما از همه

باز آورده است ما را از همه

روز امروز است دیشب در گذشت

بگذر از فردا و فردا از همه

آبرو گر بایدت با ما نشین

ما ز دریا جو و دریا از همه

عارفانه شرح اسما را بخوان

یک مسما جو و اسما از همه

ای که گوئی از که جویم کام خود

از همه اشیا و اشیا از همه

سر بنه بر خاک پای عاشقان

تا شود جای تو بالا از همه

نعمت الله رند سرمستی خوش است

در دو عالم اوست یکتا از همه