قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - در تهنیت عروسی گودرز و منوچهر دو فرزند ابوالحسن علی لشگری که از سلاطین شدادیان گنجه بوده است
... باز کرده چشم نرگس باز کرده چشم نار
باز سرافکنده آبی برکشیده لاله سر
گونه این همچو بر کافور سوده زعفران ...
... رنگ آن بیرون ز حد و نقش این بیرون زمر
زیر دیباکوی و برزن زیر لاله باغ و راغ
زیر زیور کاخ و ایوان زیر نرگس کوه و در ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۴ - در مدح ابونصر مملان
... مهر رخساری ز مهرم سوخته دارد چو تیر
لاله از رنگ رخ او بشکفد در ماه دی
باده از باد دل من بفسرد در ماه تیر ...
... مرغزار از سبزه پوشیده است زنگاری پرند
کوهسار از لاله گسترده است شنگرفی حریر
ابر چون غواص بر صحرا همیبارد درر ...
... چرخ تیره زابر چون از گرد لشگرگاه شاه
باغ لعل از لاله چون از باده مجلسگاه میر
میر ابونصر آنکه سالش خرد و فرهنگش بزرگ ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۵ - در مدح ابوالخلیل جعفر و امیر مملان
... که در فراقش کردم ز دیده در نثار
کنار من شده از روی او چو لاله و گل
که در جدایی کردم ز آب دیده کنار
سرای من شده از روی او چو لاله ستان
کنار من شده از موی او چو سنبل زار ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۶ - در مدح ابومنصور
رخ چو لاله شکفته بر گل سور
زلف چون میغ در شب دیجور ...
... تنگدل زان دهان چون سفته
برگ لاله بسوزن زنبور
شیره بارد همیشه دیده من ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۸ - در مدح بوعلی
... چو ایوان خداوندان زمین از زینت و زیور
شکفته لاله بر هامون چو مشک آمیخته با خون
دمیده بر شخ آذرگون چو عود افکنده بر آذر ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - در مدح ابومنصور وهسودان
... گویی از خلد برین آید همی باد بهار
از سرشگ ابر لاله کرده پر لؤلؤ دهان
وز نسیم باد سوسن کرد پر عنبر کنار ...
... از شجر بیرون شود مانند یاقوت از حجار
زیر شاخ سرخ لاله زرد شاخ شنبلید
این بروی دوست مانند آن بروی دوستار ...
... دوستانش را برون آید ز سنگ خاره گل
دشمنانش را برون آید ز برگ لاله خار
روز کوشیدن زمین از دست او گردد تهی ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۰ - در مدح ابونصر
... آن بت عیار و فتنه بت فرخار
آن بدو رخسار چون دو لاله احمر
عارض چون لاله برگ بر طرف ماه
بالا چون زیر ماه شاخ صنوبر ...
... جان برباید همی بلعل چو شکر
گشته رخم لاله گون ز آذر مهرش
همچو چمن زردگون شد از مه آذر ...
... دیده و بویش چو ناف و نکهت دلبر
لاله سیراب رفته آمده آبی
سوسن آزاد خفته خاسته عبهر ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۱ - در مدح ابومنصور وهسودان
... تا بهشت آیین تراست از باد کوه و دشت و غار
شد پر از لعل بدخشانی ز لاله بوستان
پر ز یاقوت کبود است از بنفشه جویبار ...
... نرگس آمد چون زریر زر در سیمین قدح
لاله آمد همچو در جام عقیقی سوده قار
تا ز رنگ لاله و گل خوار شد یاقوت سرخ
شد ز بوی نرگس و شمشاد مشک ناب خوار ...
... زانکه یزدان از همه عالم ترا کرد اختیار
تا بود بی خار لاله تا بود بی خاک مشگ
وآندو را با هر دو باشد جاودانه افتخار
بهره تو باد مشگ و بهره خصم تو خاک
قسمت تو باد لاله قسمت بدخواه خار
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۳ - در مدح ابوالیسر سپهسالار اران
... باد هر ساعت کند پرواز گرد بوستان
ابر هر ساعت کند ناورد گرد لاله زار
آن یکی مر لاله را کرده پر از لؤلؤ دهن
وین یکی مر سبزه را کرده پر از عنبر کنار ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴ - در مدح میر ابومنصور
... ز ابر گشت هوا جای دیو و معدن دد
ز لاله گشت زمین جای نور معدن حور
گسسته ابر بهاری طویله لؤلؤ ...
... هوا چو شعر مطرز ز گونه گونه طیور
ز لاله کوه چو از نقش ما نوی دیبا
ز گل درخت چو از نور ایزدی که طور
شکفته لاله چو رخسار دلبر می خوار
دمیده نرکس چون چشم لعبت مخمور ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶ - در مدح ابوالیسر سپهسالار
... کز او بنفش و نگار است بوستان چو بهار
همه کرانش لاله همه میانش گل
همه هواش نسیم و همه زمینش نگار ...
... ز لون و عکس یکی گشت در و مرجان خوار
دمیده لاله بروز و چکیده ژاله بشب
بسان طوطی لؤلؤ گرفته بر منقار
فشانده باد شکوفه ز شاخ بر لاله
چو در عقیق نشانیده لؤلؤ شهوار ...
... سپاه ابر سماطین زده است بر گردون
سپاه لاله مغانی کشیده بر کهسار
چو آهوان بهم اندر شده گروه گروه ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۷ - در مدح ابومنصور مملان
... ز بوی باد نوروزی جوان گشت این جهان از سر
بنفشه زلف و نرگس چشم و لاله روی سیمین بر
اگر گردون همی خواهی یکی در بوستان بنگر ...
... لباس گلستان خضرا و فرش بوستان عبقر
شکفته هر سویی لاله دمیده هر سویی عبهر
یکی چون عقد یاقوتین و پنهان اندر آن عنبر ...
... شقایق رسته از یکسو ز یکسو رسته سیسنبر
دهان لاله پر لؤلؤ کنار گل پر از گوهر
ز مرجان کرده این بالین ز مینا کرده آن بستر ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - در مدح ابوالخلیل جعفر
... بهار رویش بر من حصار کرد فراق
کنون که لاله و گل سر برون کند ز حصار
ز درد فرقت آن چون چنار قامت دوست ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۲ - در مدح ابونصر مملان
... هامون چو مطردیست گلش پود و سبزه تار
لاله شکفته سرخ و سیاهیش در میان
نرگس شکفته زرد و سپیدیش در کنار ...
... بر سبزه اوفتاده شکوفه ز میوه دار
وان صدهزار لاله شکفته میان کشت
گویی میان دریا شمع است صد هزار
بر برگ لاله قطره باران نگاه کن
چون بر عقیق ریخته لؤلؤی شاهوار
چون از بر تذروان پرواز کرده باز
ابر ایستاده از بر گلزار و لاله زار
بیرون رو از حصار و بصحرا فرو نشین
می خور سحر که لاله برون آمد از حصار
بین بر زمین گروه غزال از پی گروه ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - در مدح ابونصر سعدبن مهدی
... گهیش کوته بینی بچهره گاه دراز
گهی بپیچد و گیرد دو لاله را بکنار
گهی بتازد و باد و عقیق گوید راز ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۰ - در مدح ابونصر سعدبن مهدی
تا مهر بر فروخت ببرج حمل چراغ
پر شمع و پر چراغ شد از لاله باغ و راغ
دیو است زاغ گویی مقری است عندلیب ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۱ - در مدح ابونصر مملان
... و آسمان از وی شود پر خیل گردو دود و داغ
سرخ شد در کوه از پس لاله چید منقار کبک
سم آهو سبز شد از بس گرازان شد براغ
از فروغ لاله و کل می شود رنگین دو چشم
از شمیم بان و سنبل می شود مشکین دماغ
تا سحرگه بشکند در بوستان نرکس خمار
لاله از ژاله بود چونان که پر از می ایاغ
برق هر ساعت بتابد همچو داغ تافته ...
... پیچد اندر گرد اندامش اجل همچون فشاغ
تا بدشت اندر بروید لاله با داغ درون
همچو لاله دشمنش را باد دل پردرد و داغ
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۴ - در مدح شمس الدین و ابوالمعالی
... زرد و پرچین شد چو روی دردمندان با درنگ
آن چمن کز لاله و گل بود چون رنگین تذرو
شد ز برگ زرد و خاک تیره چون پشت پلنگ ...
... بر عدوی شه شرار آتش شمشیر او
لاله دارد چون مغیلان نوش دارد چون شرنگ
هرکه رازی وی بیاید دل بمهر اندر زمان ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۶ - در مدح میر ابوالهیجا منوچهر
... ارغوان آمد بجای شنبلید زرد گون
لاله های باده رنگ آمد بجای باد رنگ
خوش بود خوردن کنون با دوستان در بوستان
باده های لاله گون در لاله های باده رنگ
تا بدید از باد نیسان خاک گلزاری بود ...
... وز فروغ گل شده چون بسد و یاقوت سنگ
گشت زابر قیرگون و لاله بیجاده فام
دشت چون منقار طوطی چرخ چون پشت پلنگ ...
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۳ - در زلزلهٔ تبریز و مدح ابونصر مملان
... بگیر ساغر بر یاد مهتران جمال
همیشه تا نبود سرو را ز لاله طراز
همیشه تا نبود ماه را ز مشک شکال
بسان ماه بتاب و بسان مشگ ببوی
بسان لاله بخند و بسان سرو ببال