رخ چو لاله شکفته بر گل سور
زلف چون میغ در شب دیجور
یابد از رنگ آن، بهار بها
خیزد از بوی این، بخار بخور
ویل کرده بر غم رنج مرا
ساج بر عاج و مشگ بر کافور
زان میانِ چون میانِ زنبورش
زرد و زارم چو زیر بر تنبور
تنگدل زان دهان چون سفته
برگ لاله بسوزن زنبور
شیره بارد همیشه دیده من
از غم آن دو خوشه انگور
می هجرانش می خورم هر شب
همه روز از دو چشم او مخمور
دهنش پر ز لؤلؤ منظوم
سخنش همچو لؤلؤ منثور
لیک با من سخن نگوید هیچ
گر بخوانم بر او هزار زبور
تن و جانم ز چشم او پیچان
دیده و دل ز زلف او رنجور
همچو از تیغ تیز میر اجل
خان و خاقان و قیصر و فغفور
تاج میران و مهتران جهان
ناصرالدین امیر ابومنصور
کین و جنگس دلیل ماتم و غم
مهر و صلحش نشان سور و سرور
نشود هیچ عیب از او پیدا
نبود هیچ غیب از او مستور
خیل ابخازیان از او مقتول
قوم قاوردیان از او مقهور
نکشد بار تیر او باره
نکند سود با سنانش سور
تیغش از لشگر و سران سپاه
کرد گرگان و کرکسانرا سور
گرچه از چه کشید بیژن را
رستم از دست تور دختر تور
در همه کارها که رستم کرد
نبود پیش رزم او مقدور
او بشمشیر میر فضلون را
بستد از کف کافران کفور
کافرانی دلیر چون رستم
میر شان چون فراسیاب غیور
پس از این هیچ نامه ای بجهان
نبود جز بفتح او مسطور
تخت شاهی از او شده روشن
همچو از نور ایزدی که طور
هرکه یک سطر مدح او بنوشت
نکشد رنج نیزه و ساطور
کشتگان نیاز و سختی را
جان دهد جود او چو نفخه صور
ای امیری که مر تو را هستند
همه میران و سرکشان مأمور
هر سرابی ز تو شود دریا
هر خرابی ز تو شود معمور
آن کسی کایزدش کند یاری
و آن تنی کش خرد بود دستور
بر سپاه مخالفان همه سال
چون تو باشد مظفر و منصور
بر زمین نام تو بمردی وجود
هست چون مه بر آسمان مشهور
جود و مردی ز تو عجب نبود
همچو از مشگ بوی و از مه نور
تو بخواهنده شادتر باشی
که بمعشوق عاشق مهجور
ناصبوری بگاه دادن خیر
باز هنگام کارزار صبور
هست چون نام تو بمردی وجود
هفت کوکب بر آسمان مشهور
مردی و رادی از تو هست پدید
نفرت و زشتی از تو هست نفور
هرچه یابی همه ببخشی پاک
نشوی غره زین جهان غرور
در دیاری بود که حرب کنی
جاودانه معصفری غصفور
بر زمینی شود که سازی بزم
سنگ چون زر و خاک چون کافور
ای بهنگام بزم چون بهرام
وی بهنگام رزم چون شاپور
دوری آن جوید از برت که بود
ببر دیو جان او مزدور
همه شادیست بهره جان ترا
شاد بادی ز کردگار غفور
همچو منشور دادیش بدهی
بدو گیتی دهادت او منشور
شکر این بنده از تو نیست عجب
که همه عالم از تو هست شکور
گر نیاید همی بخدمت تو
دار او را بمردمی معذور
که چنانست پایش از نقرس
که بر او چون قبور گشته قصور
تا بود زاری از نمودن دیو
تا بود شادی از شنودن حور
باد زاری ز دوستان تو فرد
باد شادی ز دشمنان تو دور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذبه معشوقی است که شبیه گل و خوشبوی عطر است. شاعر از غم فراق و درد دل خود میگوید و به توصیف زیباییهای معشوق میپردازد که همچون جواهر درخشان و گوهری پرارزش برای اوست. او همچنین به قدرت و شجاعت امیر ناصرالدین اشاره میکند، که نه تنها در جنگ پیروز است، بلکه در اداره حکومت نیز موفق و بزرگوار است. شاعر به زشتیهای دنیا و نهانبودن عیوب معشوق اشاره دارد و در نهایت به اهمیت صبر و شکیبایی در مقابل مشکلات زندگی تأکید میکند. شعر به نوعی هم مدح معشوق و هم ستایش از بزرگی و شجاعت انسانی است.
چهرهات مانند غنچه تازه دمیدهای است از گل سرخ و موهایت سیاه همچون ابر در شب تاریک.
بهار، زیباییاش را از آن دارد (از رخ تو) و عود معطر، بوی خوشش را از این (موی تو)
مرا دردمند کرده است زیبایی ساج بر عاج و مشک بر کافور. (سیاهی موی بر سپیدی رخ)
از آن کمر باریک که بهشکل کمر زنبور است همچون صدای زیر تنبور در زاری هستم.
غصهدار آن لبان هستم که مثل برگ گل لالهای است که توسط نیش زنبور سوراخ شده است.
چشم من همیشه پر از اشک است از حسرت آن دو خوشه انگور.
هوش مصنوعی: هر شب به یاد جداییاش مشغول میشوم و در طول روز به خاطر نگاهش سرمست و شگفتزده هستم.
هوش مصنوعی: دهانش پر از مروارید است و سخنانش مانند مرواریدهایی ریز و پراکنده زیبا و دلنشین است.
با من سخن نمیگوید حتی اگر هزار سخن زیبا برای او بگویم.
هوش مصنوعی: بدن و جانم تحت تأثیر نگاه او در تلاطماند و دلم از موهای او رنج میکشد.
هوش مصنوعی: مرگ به مانند تیغ تیزی است که بر سر خانها، پادشاهان و فرمانروایان سایه انداخته و همه را تحت تاثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: این شعر به تشکر و ستایش از کسی اشاره دارد که به عنوان سرور و رئیس در میان فرمانروایان و بزرگان شناخته میشود. نام او به عنوان الگوی عظمت و مقام در جهان مطرح شده است.
هوش مصنوعی: جنگ و خونریزی باعث اندوه و ماتم است، در حالی که عشق و صلح نشانه شادی و خوشحالی هستند.
هوش مصنوعی: هیچ عیبی از او مشخص نمیشود و هیچ رازی از او پنهان نیست.
هوش مصنوعی: گروه زیادی از مردم ابخاز به دست او کشته شدهاند و قبیله قاوردیان به خاطر او تحت تسلط و شکست قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: تیر عشق او آنقدر سنگین و کشنده است که هیچ بار و باری نمیتواند از آن رهایی یابد و حتی با زخمهایش هم کسی سودی نمیبرد.
هوش مصنوعی: تیغ او از لشکر و فرماندهان قویتر است و گرگان و کرکسان را به ترس و تنگنای سختی میاندازد.
هوش مصنوعی: هرچند رستم بیژن را از دست دختر تور نجات داد، اما او نیز رنجها و سختیهای خاص خود را تحمل کرد.
هوش مصنوعی: در تمام کارهایی که رستم انجام داد، هیچ کس توانایی مقابله با او را نداشت.
هوش مصنوعی: او شمشیر میرفضلون را از دست کافران ستمگر گرفت.
هوش مصنوعی: کافرانی شجاع مانند رستم و حاکمانی سختگیر مانند فرسیا هستند.
هوش مصنوعی: پس از این دیگر هیچ نامهای در جهان وجود نخواهد داشت جز این که با نام او آغاز شود.
هوش مصنوعی: تخت پادشاهی به خاطر او درخشان و روشن شده است، درست مثل نوری که از خداوند ناشی میشود.
هوش مصنوعی: هرکس یک جمله در ستایش او بنویسد، دیگر زحمت آسیب و قساوت را نخواهد کشید.
هوش مصنوعی: کسانی که در جستجوی کمک و در شرایط دشوار قرار دارند، همچون افرادی هستند که با نفس حقطلبی و بخشندگی او جان تازهای میگیرند.
هوش مصنوعی: ای امیر، که همه فرمانروایان و سرکشان زیر دست تو هستند و به تو وابستهاند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از تو نشأت بگیرد، مانند سراب به دریا تبدیل میشود و هر ویرانی که به تو مربوط باشد، به آبادانی بدل خواهد شد.
هوش مصنوعی: کسی که خداوند به او کمک کند و شخصی با درک و دانایی باشد، به عنوان رهبر و راهنما شناخته میشود.
هوش مصنوعی: اگر تو هر سال مانند مظفر و منصور به جنگ با مخالفان بروی، حتماً در میدان جنگ پیروز خواهی شد.
هوش مصنوعی: بر زمین، نام تو تا ابد باقی خواهد ماند، همانگونه که ماه در آسمان شناخته شده و مشهور است.
هوش مصنوعی: نیکویی و بزرگواری تو چیز عجیبی نیست، مثل اینکه از مشک بویی به مشام برسد و از ماه نوری بتابد.
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی خوشحالتر باشی، عشق تو باید از محبوبی که در دوری است، دوری کند.
هوش مصنوعی: در زمان نبرد، انحطاط و بیتابی نکن، چرا که باید در حین کارزار صبر و تحمل داشته باشی.
هوش مصنوعی: نام تو همچون ستارهها در آسمان میدرخشد و وجود تو را به زندگی میبخشد.
هوش مصنوعی: مردی وجود دارد که از تو بیزار است و از تو حس نفرت و زشتی در دلش وجود دارد.
هوش مصنوعی: هرچه به دست آوری، همه را ببخش و فریب دنیا را نخور. زندگی و دنیا فریبی بیش نیست.
هوش مصنوعی: در یک سرزمین، چیزی وجود داشت که در آن جنگ همیشه ادامه داشت و مردم همواره در حال مبارزه و تلاش بودند.
هوش مصنوعی: به زمینی میرسد که سنگ آن مانند طلا و خاکش مانند کافور سفید و خوشبو است.
هوش مصنوعی: تو در زمان جشن و شادی مانند بهرام استی و در زمان جنگ و نبرد مانند شاپور.
هوش مصنوعی: کسی که از تو دوری میکند، در واقع به دنبال نجات خود از دست مشکلات و خطراتی است که او را تهدید میکند. این فرد به نوعی تحت کنترل و تأثیر نیروهای منفی قرار دارد و میخواهد از آنها فاصله بگیرد.
هوش مصنوعی: تمام شور و شادی در زندگی توست؛ پس از جانب خداوند بخشنده، روح تو را شاد نگهدار.
هوش مصنوعی: اگر همچون منشوری که به تو دادهاند، زندگی کنی و رفتار کنی، جهان نیز به تو پاسخ خواهد داد و همه چیز را به تو خواهد بخشید.
هوش مصنوعی: این بند به این معناست که سپاسگزاری این بنده از تو نیست، بنابراین تعجبی ندارد که تمام دنیا شکرگزار توست. این بیان میکند که شکر و سپاس از خداوند طبیعی و قابل درک است.
هوش مصنوعی: اگر او نتواند به خدمت تو بیاید، او را به خاطر انسان بودنش عذر بگذار.
هوش مصنوعی: پای او به گونه ای است که به بیماری نقرس مبتلا شده و مانند گورها، دچار تغییر و تیرگی شده است.
هوش مصنوعی: هرگاه در زندگی، از حضور شیاطین و مشکلات مینالیم، شادی و خوشحالی نیز از شنیدن خوبیها و زیباییها به وجود میآید.
هوش مصنوعی: اگر دوستانت در غم و اندوه به سر ببرند، این نشاندهنده حال ناخوشایند آنهاست، اما اگر دشمنانت شاد و خوشحال باشند، بهتری این است که از آنها دوری کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گاه اقبال آبگینه خنور
بستاند ز تو عدو به بلور
ای کهن گشته در سرای غرور
خورده بسیار سالیان و شهور
چرخ پیموده بر تو عمر دراز
تو گهی مست خفته گه مخمور
شادمانی بدان کهت از سلطان
[...]
مملکت را به نصرت منصور
روزگاری پدید شد مشهور
عارض ملک پادشا که ازوست
رایت او چو نام او منصور
نور عدلش زمانه را سایه ست
[...]
این بهار طرب نهال سرور
که به فرمان شاه شد معمور
روضه عشر تست و بیضه لهو
موقف رامش است و موضع سور
آب او آب زمزم و کوثر
[...]
ای امیر مظفر منصور
ای چو خورشید در جهان مبثبهور
تاج دینی و دین ز دولت تو
هست روشن چنانکه چشم از نور
هست بوالفضل کنیت تو به حق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.