گنجور

 
۲۲۸۱

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

... ز جسمانی علایق دمبدم کاهد همی جانم

چو حلوایی که گردش روز وشب مور ومگس باشد

دلا آسایش ار خواهی بیفکن پیرهن از تن ...

بلند اقبال
 
۲۲۸۲

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳

 

... یا خضابی یار را سر پنجه رنگین بسته اند

عزم گردش گوییا امروز داردترک ما

شهر را از هر طرف می بینم آیین بسته اند ...

بلند اقبال
 
۲۲۸۳

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷

 

... به برج عقرب ومیزان چوآفتاب رود

مگر که گردش چشم توام دهد مستی

وگرنه پیش لبت نشیه از شراب رود ...

بلند اقبال
 
۲۲۸۴

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

... اقبال من از عشق رخ دوست بلند است

نه ازمدد چرخ ونه از گردش یلدوز

بلند اقبال
 
۲۲۸۵

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲

 

... هر کس که مژگان تو را بیند به گردچشم تو

گوید که چنگیز است این گردش سپاهی بسته صف

می گفتمت سروی اگر می بود سیمین ساق او ...

بلند اقبال
 
۲۲۸۶

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷

 

همه از باده من از گردش چشمت مستم

حاجتم نیست به می جام بگیر از دستم ...

بلند اقبال
 
۲۲۸۷

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۸

 

... ور نه روز وشب چرا خواهدچنین زار و فکارم

آنچنانم تلخکام از گردش گردنده گردون

کز کف شیرین شکر تلخی دهدچون کوکنارم ...

... یا که باز از جور او آشفته خاطر درمزارم

بر مرادم گر فلک می کرد گردش چندروزی

چون بلنداقبال می گردید روزی وصل یارم

بلند اقبال
 
۲۲۸۸

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۵

 

... چاره غیر از می گلفام چه خواهد بودن

جام می آر به گردش که ندانست کسی

غرض از گردش ایام چه خواهد بودن

بر معشوق چو کاری نرود پیش به عجز ...

بلند اقبال
 
۲۲۸۹

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۰

 

... گفت می نوشی که تا بدهم تو را گفتم بلی

گردش چشمت خمارم کرده در پیمانه کن

گفت چون شد دل تورا گفتم ندارم زوخبر ...

بلند اقبال
 
۲۲۹۰

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۷

 

گردش چشم تو مستم کرده

لعل تو باده پرستم کرده ...

بلند اقبال
 
۲۲۹۱

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۷

 

... سفیدگشت مرا موی در سیه بختی

امان ز گردش گردون و چرخ ز نگاری

از آن زمان که ز من گشته یار من بیزار ...

بلند اقبال
 
۲۲۹۲

بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - دراحوال خود گوید

 

... جای در سیل موج زن دارم

من سلیمانم وز گردش دهر

چشم بر دست اهرمن دارم ...

بلند اقبال
 
۲۲۹۴

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۹ - احوال پرسی گل از بلبل

 

... ز یادمنت دهر غافل نمود

ازین چرخ کج گردش کج مدار

قراری نماند گهی برقرار ...

بلند اقبال
 
۲۲۹۵

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۱۳ - غیبت کردن فاخته از گل پیش بلبل

 

... برون میرو چون زگلزارها

رود بهر گردش به بازارها

به مستان ورندان شود همنشین ...

بلند اقبال
 
۲۲۹۶

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۳۷ - در اسرار حکایت شمع و پروانه

 

... من کجا دارم خبر از روز و شب

منتو را جویم کنم گردش بسی

تا تو را پیدا کنم درمجلسی ...

بلند اقبال
 
۲۲۹۷

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۵۵ - نکته

 

... پس آن گندم افتاد در آسیا

شد از گردش سنگ چون توتیا

عجین گشت با آب وپس شد خمیر ...

بلند اقبال
 
۲۲۹۸

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴ - قطعه

 

تو ببین کآسمان کج گردش

به که محتاج می کندما را ...

بلند اقبال
 
۲۲۹۹

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۰ - قطعه

 

خونین جگرم ز گردش چرخ

افسرده دلم ز دور ایام ...

بلند اقبال
 
۲۳۰۰

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۳۴ - در مدح حضرت ابوالفضل (ع)

 

... نه جای زیستنم در جهان نه پای فرار

ز دست ساقی دوران و گردش گردون

به ساغر است مرا خون دل به جای غفار ...

وفایی شوشتری
 
 
۱
۱۱۳
۱۱۴
۱۱۵
۱۱۶
۱۱۷
۱۳۰