گنجور

 
۲۰۰۱

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۸

 

در ورطه کشاکش دوران فتاده ایم

این بحر را چو موج کمان کباده ایم

در جوش این میحط کسی را چه اختیار

چون موج ما عنان خود از دست داده ایم

رفتند دوستان چو گل و لاله زین چمن ...

سلیم تهرانی
 
۲۰۰۲

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۴

 

... نیست در مردن هم از قید تو آزادی که هست

موج آب تیغ زنجیر گلوی کشتگان

گر هوس را سر نبریده ست در دل عشق او ...

سلیم تهرانی
 
۲۰۰۳

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۹

 

زهی بر چهره خطت سایه جان

لبت را خنده موج آب حیوان

ز شوق تیغت آهوی حرم را ...

سلیم تهرانی
 
۲۰۰۴

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۰

 

... من چو ریگ بادیه سیرابم از لب تشنگی

همچو موج افشانده ام بر آب حیوان آستین

بهر هرکاری از آنجا سر برون می آورد ...

سلیم تهرانی
 
۲۰۰۵

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۰

 

... چو پیاله جلوه ای کن به بساط بزم مستان

که ز موج باده دارد قدح اضطراب بی تو

نتوان کباب کردن اگر آتشی نباشد ...

سلیم تهرانی
 
۲۰۰۶

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۶

 

... کند چو مرد کماندار بر خدنگ نگاه

شکسته ایم ولی همچو موج می لرزد

به سوی کشتی ما چون کند نهنگ نگاه ...

سلیم تهرانی
 
۲۰۰۷

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۷

 

... سپهر رشک برد بر سبوی میخانه

کلید گنج سعادت ز موج می باشد

نگین جم طلب از خاکشوی میخانه ...

سلیم تهرانی
 
۲۰۰۸

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۹

 

... مگذر از کوچه ی او پشت به دیوار منه

موج گل در ره دیوانه بود دام جنون

ای دل از من بشنو پای به گلزار منه ...

سلیم تهرانی
 
۲۰۰۹

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۹

 

... طرفه بحری ست محبت که درو هست سلیم

به فسون جنبش هر موج لب جادویی

سلیم تهرانی
 
۲۰۱۰

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۳

 

... ای صبا در باغ پیرامون سنبل نگذری

موج سیل فتنه را سنگ از فلاخن می جهد

شیشه چون دربار داری غافل از پل نگذری ...

سلیم تهرانی
 
۲۰۱۱

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۴

 

... چو در محیط تعلق نمردی ای درویش

ز موج بی خطر بوریا نمی میری

ز جام عشق اگر آب زندگی نوشی ...

سلیم تهرانی
 
۲۰۱۲

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۶

 

چنان از رهروان فیض شد روی زمین خالی

که جای موج در دریاست چون نقش نگین خالی

ز بس در خویش دزدیدند از همت کریمان را

ز دست جود چون بند قبا شد آستین خالی

ز بس پهلوی موج او در آیین کرم خشک است

ز دریا می کند از ننگ پهلو را زمین خالی ...

سلیم تهرانی
 
۲۰۱۳

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۰

 

... ایمن نشوی که اندرین بحر

هر موج زند دم از نهنگی

صد حربه در آستین عشق است ...

سلیم تهرانی
 
۲۰۱۴

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی

 

... چنان محیط کفت در سخا تلاطم کرد

که همچو موج ازو رفت برکنار انگشت

پی اطاعت رای تو تا نهد بر چشم ...

سلیم تهرانی
 
۲۰۱۵

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)

 

سحر که خیزدم از سینه ناله ی شبگیر

به ساق عرش نهد موج گریه ام زنجیر

ز عشق لاله رخان دلنشین من نشود ...

... چنان قناعت فقرم موافق طبع است

که رفع تشنگی ام می شود ز موج حصیر

به رنگ و بوی چمن دل نبسته ام چون گل ...

... به روزگار سلیمانی تو مرغان را

به موج آمده در سینه همچو ماهی شیر

ز نعمت تو کریمان برند مایه ی فیض ...

... به خانه نام سخای تو برده تا درویش

گهر فکنده درو برکنار موج حصیر

گریزد ابر ز دست تو بحرش از دنبال ...

سلیم تهرانی
 
۲۰۱۶

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - ایضا در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)

 

... برو چنان ز شکوه تو عرصه تنگ شده ست

که همچو موج سپر خورده آسمان صد چین

قدم نمی نهد از خانه ی کمان بیرون ...

سلیم تهرانی
 
۲۰۱۷

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - ایضا در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)

 

... ز شوق آن که مگر تار سبحه تو شود

کند در آب گهر رشته همچو موج شناه

به هر دیار که تیغ تو سایه اندازد ...

سلیم تهرانی
 
۲۰۱۸

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مدح حضرت امام رضا (ع)

 

... ساحل این بحر بی پایان کسی هرگز ندید

موج را باد صبا بیهوده می راند به آب

آسمان افراسیاب و اختران او تمام ...

سلیم تهرانی
 
۲۰۱۹

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح امام علی بن موسی الرضا (ع)

 

... ماهیان در آب می لرزند همچون برگ بید

موج از تیغش کند هرگاه صورت گستری

از درافشانی دستش می خورد هردم امل ...

سلیم تهرانی
 
۲۰۲۰

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در مدح حضرت امام رضا (ع)

 

... منم که مایه دهد چشم من به دریابار

به کوه جسته ز موج سرشکم ابر بهار

ز عشق لاله رخان پرده ی دلی دارم ...

... زهی ز دست تو در اوج بی قراری ابر

زهی ز جود تو در موج رعشه دریابار

تو آن سوار فلک توسنی که رویین تن ...

... به بحر اگر گذرد باد دامن زینش

چو ابر سرکشد از کوچه های موج غبار

ز باد حمله ی او کوهسار در صحرا

عنان گسسته دود همچو موج دریابار

ز نقش پا چو قلم گر شود بساط افکن ...

... به غوطه خواری خار و خس محیط کزو

گمان بری شتر موج می کند نشخوار

به سرفرازی خرمن به بی نیازی گنج ...

سلیم تهرانی
 
 
۱
۹۹
۱۰۰
۱۰۱
۱۰۲
۱۰۳
۲۶۳