صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰
... مگذار اینکه پرده برافتد ز راز ما
در راه زندگی که نشیب و فرازهاست
در حفظ خویش دار نشیب و فراز ما ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴
... کجا روم چکنم جز توام پناهی نیست
بگفتم ز کمندم بجوی راه فرار
بجز بسوی تو از هیچ سوی راهی نیست
کس از تو رو نتوانست درگریز آرد ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰
... کس را بروزگار ز مردن گزیر نیست
در راه عشق راه به منزل نمی برد
آنکس که خار و خاره بپیشش حریر نیست ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹
... آشفته آن طره دل خلق جهانست
دست از سر و جان شو بره عشق که این راه
اول قدمش پای زدن بر سر جانست ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲
... گوش دل ما در پی تأثیر کلام است
از عقل نبرده است کسی راه به مقصود
صد شکر که ما را به کف عشق زمام است ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳
ایخوش آنعارف سالک که ز راه آگاهست
حاصل بندگیش دیدن روی شاه است ...
... ای که اندر پی آن چاه ذقن میگردی
واقف رفتن خود باش براهت چاه است
چه شود کامرواخواهی و خرم ما را ...
... آه اگر لطف توام بدرقه ره نشود
که گهر دارم و صد راه زنم در راه است
گر من از خود نیم آگاه صغیرا غم نیست ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴
... همین فنا که گریزی از آن تو عین بقاست
کسی که ره رو راه فنا شود زین ره
رسد به شهر بقا زانکه بعد لا الاست ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱
... پا به سر جان نه و در آبره عشق
ورنه سر خویش گیر و راه سلامت
همچو دهانت ز حسرت لبت ای شوخ ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱
دانم که ره کعبه و بتخانه کدامست
زین هر دوره آن راه جداگانه کدامست
بنهاده بکف جان خود اهل حرم و دیر ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴
از حرم بگذر که اینجا خرگه آن شاه نیست
کوی او را کعبه جز سنگ نشان راه نیست
گرچه در دیر و حرم تابیده انوارش ولی ...
... تا نگردی نیست از هستی کجا یابی خبر
جز ز راه لا الهت ره به الا الله نیست
از خدا توفیق جو شاید ز خود آگه شوی ...
... عالمی را می توانی رام کرد از دوستی
هیچکس را در مقام دوستی اکراه نیست
من گدای آستان شاه مردانم صغیر ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶
... یک عمر کوه کن به جهان دردسر نداشت
در راه عشق خوف و خطرها بود صغیر
طی این ره آن نمود که خوب از خطر نداشت
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸
دل ز راه دیده از نور جمالش روشن است
اندر این کاشانه تابان آفتاب از روزنست ...
... از لباس طبع بیرون آمصفا شو که هیچ
رنگ و بویی نیستش تا غنچه در پیراهن است
بی گره چون رشته شو تا طی نمایی راه عشق
ورنه درمانی که تنک اینره چو چشم سوزنست ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰
نی همین از خود براه یار میباید گذشت
کز دو عالم در رهش یکبار میباید گذشت ...
... یار اگر میجویی از اغیار میباید گذشت
سبحه و زنار باشد هر دو سد راه عشق
لاجرم از سبحه و زنار میباید گذشت
عشق را راهیست ناهموار و این باشد عجب
کز سر از این راه ناهموار میباید گذشت
گر نهی پا در طریق عاشقی زاهد بدان ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹
... در ره عشق بتان کوش که صاحبنظران
جز در این راه ندیدند و نجستند فلاح
نه عجب گر در رحمت شده بر ما مفتوح ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲
... چندان کز افتقار کسان های و هو کنند
آنجا کشیده کار که از راه انتحار
مردم به ملک نیستی از فقر رو کنند ...
... لیک اغنیا هنوز بر ایشان ز احتکار
مسدود راه زندگی از چارسو کنند
در حیرتم که با دل این آهنین دلان ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶
... امروز این گروه به فردا نمیرسد
تنها دلیل راه سعادت تدین است
بر آن کس از تمدن تنها نمیرسد ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵
... در طلب کوش صغیرا که نگردد ضایع
هر چه از عمر تو در راه طلب می گذرد
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷
... جای در میکده یا خانقهی باید کرد
کس به خود راه به سر منزل جانان نبرد
جان من پیروی خضر رهی باید کرد ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹
... چون بخوبان نشوم رام که از گندم خال
این بهشتی پسران راه زنان پدرند
همه چشمی نبود در خور آنروی صغیر ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳
... از هزاران یکنفر در رتبه انسان میشود
در خرابات آی کز راه کرم پیر مغان
میدهد آبیکه جسم از خوردنش جانمیشود ...