گنجور

 
صغیر اصفهانی

دانم که ره کعبه و بتخانه کدامست

زین هر دوره آن راه جداگانه کدامست

بنهاده بکف جان خود اهل حرم و دیر

پرسند ز هم منزل جانانه کدامست

آن خانه کز آن یافت توان خانه خدا را

گر دیر و حرم نیست پس آن خانه کدامست

بس عاقل دیوانه و دیوانه عاقل

بشناس که عاقل که و دیوانه کدامست

بس خویش که بیگانه و بیگانه که خویش است

هشدار که تا خویش که بیگانه کدامست

گویند بود گنج بویرانه خدا را

ای اهل دل آن گنج چه ویرانه کدامست

تا طره و خالیت ز کف دل نرباید

آگه نشوی دام چه و دانه کدامست

تا شمع و شی پاک نسوزد چو صغیرت

واقف نشوی شمع چه پروانه کدامست