گنجور

 
صغیر اصفهانی

آینه چون جلوه گاه روی جانان می‌شود

روی جانان ظاهر و آئینه پنهان میشود

نیست شد چون آینه در حسن دلبر لاجرم

هر صفات دلبری از وی نمایان میشود

حسن آن معشوق را آئینه انسانست لیک

از هزاران یکنفر در رتبه انسان میشود

در خرابات آی کز راه کرم پیر مغان

میدهد آبیکه جسم از خوردنش جانمیشود

زاهد ار یکدم شود زان جام هستی سوز مست

بیشک از یکعمر هشیاری پشیمان میشود

ایکه مشکلها بکارت هست پندم گوش کن

مشکل صد ساله در تسلیم آسان میشود

گر دوصد تدبیر در‌ام ری بپیش آری صغیر

آنچه در روز ازل تقدیر شد آن میشود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیرخسرو دهلوی

زلف گرد آور که بازم دل پریشان می‌شود

روی پنهان کن که بازم دیده حیران می‌شود

عقل و هوش و دل خیالت برد و جانم منتظر

تا هنوز از نرگس مستت چه فرمان می‌شود!

تا کیم سوزی که هر صبحی دعای صبر خوان

[...]

محتشم کاشانی

حسن را گر ناز او کالای دکان می‌شود

زود نرخ جان درین بازار ارزان می‌شود

طبع آلایش گزینی کادم بیچاره داشت

جبرئیل از پرتوش آلوده دامان می‌شود

صبر بی‌حاصل که جز عشق و مشقت هیچ نیست

[...]

کلیم

خاک غربت در مذاقم آب حیوان می‌شود

صبح روشن خاطر از شام غریبان می‌شود

گرچه ننگ از نام ما داری چه شد، گاهی بپرس

لایق یاد ار نباشد خرج نسیان می‌شود

دیده ام تا سرکشی‌هایی خطت، در حیرتم

[...]

صائب تبریزی

هر چه در دل نقش بندد آدمی آن می شود

خاک مجنون زود بازیگاه طفلان می شود

لاله و ریحان نگیرد جای درد و داغ عشق

ورنه بر پروانه هم آتش گلستان می شود

از مروت نیست ما لب تشنگان را سوختن

[...]

مشاهدهٔ ۱۰ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان می‌شود

گر کنم دور آستین از دیده، طوفان می‌شود

پنبه برخواهم گرفت از داغهای خویشتن

مژده ده پروانه را کامشب چراغان می‌شود

تا مباد از پیش من بر هم خورد بازار ابر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه