آینه چون جلوه گاه روی جانان میشود
روی جانان ظاهر و آئینه پنهان میشود
نیست شد چون آینه در حسن دلبر لاجرم
هر صفات دلبری از وی نمایان میشود
حسن آن معشوق را آئینه انسانست لیک
از هزاران یکنفر در رتبه انسان میشود
در خرابات آی کز راه کرم پیر مغان
میدهد آبیکه جسم از خوردنش جانمیشود
زاهد ار یکدم شود زان جام هستی سوز مست
بیشک از یکعمر هشیاری پشیمان میشود
ایکه مشکلها بکارت هست پندم گوش کن
مشکل صد ساله در تسلیم آسان میشود
گر دوصد تدبیر درام ری بپیش آری صغیر
آنچه در روز ازل تقدیر شد آن میشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار به زیبایی و جاذبه معشوق اشاره دارد و به مفهوم عشق و عشقورزی میپردازد. آینه نماد منعکسکننده زیبایی و صفات معشوق است، به طوری که هر چه در دلبر است، در آینه نمایان میشود. شاعر همچنین به تاثیرات عشق بر روی انسان اشاره میکند و میگوید که حتی زاهدان اگر لحظهای به مستی عشق تن دهند، دچار پشیمانی از هشیاری پیشین میشوند. در انتها، شاعر به تسلیم و پذیرش تقدیر اشاره میکند و میگوید که مشکلاتی که به نظر بزرگ و حل نشدنی هستند، با تسلیم و پذیرش آسان میشوند.
هوش مصنوعی: وقتی آینه تصویری از چهره محبوب به نمایش میگذارد، چهره محبوب نمایان میشود در حالی که خود آینه ناپیدا و پنهان باقی میماند.
هوش مصنوعی: چون دلبر زیبایش مانند آینه روشن و صاف شده است، بنابراین تمام صفات دلربایی او به وضوح نمایان میشود.
هوش مصنوعی: زیبایی معشوق، تجلی و منعکس کننده انسانیّت است، اما از میان هزاران نفر، تنها یک نفر به درجهی انسانیّت واقعی میرسد.
هوش مصنوعی: به میخانه بیا، زیرا که پیر مرد شرابفروش با بخشش خود، به من نوشیدنی میدهد که روح من را ز شوق و شادی سیراب میکند.
هوش مصنوعی: اگر زاهد تنها لحظهای از زهر نوشیدن بهشت غافل شود و به شوق باده زندگی غرق شود، بدون شک از همه سالهای هوشیاریاش پشیمان خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر با مشکلاتی روبهرو هستی، بدان که گوش سپردن به نصایح میتواند به تو کمک کند. مسائل بسیار بزرگ و دشوار ممکن است با پذیرش و تسلیم راحتتر حل شوند.
هوش مصنوعی: هر چقدر هم که تلاش کنی و چارهاندیشی کنی، سرنوشت از پیش تعیین شدهات تغییر نخواهد کرد. آنچه در آغاز آفرینش برای تو رقم خورده، حتماً اتفاق خواهد افتاد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلف گرد آور که بازم دل پریشان میشود
روی پنهان کن که بازم دیده حیران میشود
عقل و هوش و دل خیالت برد و جانم منتظر
تا هنوز از نرگس مستت چه فرمان میشود!
تا کیم سوزی که هر صبحی دعای صبر خوان
[...]
حسن را گر ناز او کالای دکان میشود
زود نرخ جان درین بازار ارزان میشود
طبع آلایش گزینی کادم بیچاره داشت
جبرئیل از پرتوش آلوده دامان میشود
صبر بیحاصل که جز عشق و مشقت هیچ نیست
[...]
خاک غربت در مذاقم آب حیوان میشود
صبح روشن خاطر از شام غریبان میشود
گرچه ننگ از نام ما داری چه شد، گاهی بپرس
لایق یاد ار نباشد خرج نسیان میشود
دیده ام تا سرکشیهایی خطت، در حیرتم
[...]
هر چه در دل نقش بندد آدمی آن می شود
خاک مجنون زود بازیگاه طفلان می شود
لاله و ریحان نگیرد جای درد و داغ عشق
ورنه بر پروانه هم آتش گلستان می شود
از مروت نیست ما لب تشنگان را سوختن
[...]
گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان میشود
گر کنم دور آستین از دیده، طوفان میشود
پنبه برخواهم گرفت از داغهای خویشتن
مژده ده پروانه را کامشب چراغان میشود
تا مباد از پیش من بر هم خورد بازار ابر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.