قضا چو جاری و ساری بنا رضا و رضاست
خوشا کسی که به رغبت رضا به حکم قضاست
کسی که گشت به حکم قضا رضا زان پس
قضا رود به رضای وی این جزای رضاست
ز بندگان خدا نی عجب خداوندی
که قطره واصل دریا چو میشود دریاست
اگر بقا طلبی باری از فنا مگریز
همین فنا که گریزی از آن تو عین بقاست
کسی که ره رو راه فنا شود زین ره
رسد به شهر بقا زانکه بعد لا الاست
به دست شوق بدر پرده من و ما را
که آنکه میطلبی پشت پرده من و ماست
میان یار و تو غیر از تو هیچ حایل نیست
تو خویش محو کن آنگه ببین که او پیداست
شگفت نیست گر او را ندیده دیده تو
که دیده ایم بسی دیده باز و نابیناست
صغیر قول و بیانت ز عالم دگر است
خود از زبان تو گویا که دیگری گویاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز راستی و بلندی که مر ترا بالاست
به وصفت اندر، معنی بلند گردد و راست
اگر بزرگی و جاه و جلال در درم است
ز کردگار بر آن مرد کم درم ستم است
نداد داد مرا چون نداد گربه مرا
تو را از اسپ و خر و گاو و گوسفند رمه است
یکی به تیم سپنجی همی نیابد جای
[...]
در قناعت و توفیق دین و مذهب راست
بروزگار تو ، ای فخر کاینات ، کراست؟
برون ز راه تو هر راه کاندر آفاقست
غریق بیم و امید و اسیر روی و ریاست
فزایش سخن و نکتۀ بدیع تو را
[...]
سرشگ ابر بکردار لؤلؤ لالاست
نسیم باد بکردار عنبر ساراست
سپاه برف رمید و سپاه لاله رسید
خروش زاغ نشست و خروش فاخته خاست
بهر کجا نگری پیش چشم تو گهر است
[...]
بنظم و نثر کسی را گر افتخار سزاست
مرا سزاست که امروز نظم و نثر مراست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.