جانا نظیر روی تو ماه منیر نیست
بهر تو جز در آینه شبه و نظیر نیست
تا بوی طرهٔ تو و زد بر مشام جان
حاجت بمشک و عنبر و عود و عبیر نیست
چشم تو تا کشید ز ابرو کمان بر سر
یکدل بشهر نیست که آماج تیر نیست
ناصح مرا مگو که مرو در قفای یار
زیرا که اختیار بدست اسیر نیست
زحمت چه می برید بعلاج من ای طبیب
دردیست درد عشق که درمان پذیر نیست
در پای دوست میر چو دانی که عاقبت
کس را بروزگار ز مردن گزیر نیست
در راه عشق راه به منزل نمی برد
آنکس که خار و خاره بپیشش حریر نیست
زاهد به میکشان دهد ار نسبت مجاز
بیچاره چون کند بحقیقت بصیر نیست
یاری گزید از همه خلق جهان صغیر
کارش دگر به کار صغیر و کبیر نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش زیبایی و عشق میپردازد و بیانگر احساساتی عمیق است. شاعر اشاره میکند که هیچ کس نمیتواند به زیبایی معشوقش برسد و بویی که از موهای او به مشام میرسد، به قدری خوشبوست که نیازی به عطر ندارد. او همچنین با استفاده از تصاویری مانند تیر کمان و زخمی که عشق بر دل میزند، عمق درد و رنج عشق را توصیف میکند و تاکید میکند که درمانی برای این درد وجود ندارد. شاعر از نصیحت دیگران میفهمد که باید در پی عشق بماند، زیرا مرگ برای همه حتمی است. در نهایت، او بیان میکند که در عشق، مشکلات و چالشها اجتنابناپذیرند و کسی نمیتواند به راحتی از آن عبور کند.
هوش مصنوعی: عزیزم، هیچکس به زیبایی چهرهات نمیرسد. جز در آینه، هیچچیز و هیچکس نمیتواند شبیه و همتا و نظیر تو باشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که بوی موهای تو در مشام جانم نیامده، هیچ چیزی مانند مشک و عنبر و عود و عطر برایم ارزش ندارد.
هوش مصنوعی: چشم تو مانند کمانی است که به سوی دلها نشانه رفته است و در هیچ شهری، کسی وجود ندارد که در برابر این تیر عشق تو بیتأثیر باشد.
هوش مصنوعی: پند نده به من که به دنبال یار بروم، چون انتخاب در دست کسی نیست که اسیر باشد.
هوش مصنوعی: ای طبیب، چرا زحمت میکشی برای درمان من؟ این درد، درد عشق است و درمانی برای آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در کنار دوست زندگی کن، چون میدانی که در نهایت هیچکس نمیتواند از مرگ فرار کند.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، کسی به مقصد نمیرسد که در برابرش مشکلات و دشواریها وجود دارد و لذتها و زیباییها در دسترسش نیست.
هوش مصنوعی: زاهد اگر به میکدهها برود و با اهل آن جا ارتباط برقرار کند، بیچاره است؛ زیرا او در حقیقت نمیبیند و درک نمیکند.
هوش مصنوعی: دوست و یاری انتخاب کرده که برای او مهم نیست که افراد دیگر، بزرگ یا کوچک، چه کارهایی انجام میدهند. زندگی او به این انتخاب و ارتباطش با دوستش وابسته است و به فعالیتهای دیگران توجهی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آنکه مر ترا بجهان در نظیر نیست
آنکو خطر نیافت ز فیضت خطیر نیست
ای یادگار آنکه نبودش نظیر کس
ای دلفروز آنکه کس او را نظیر نیست
تو ماه روزگاری و او میر روزگار
[...]
دردی است درد عشق که درمانپذیر نیست
از جان گزیر هست و ز جانان گزیر نیست
شب نیست تا ز جنبش زنجیر مهر او
حلقهیْ دلم به حلقهٔ زلفش اسیر نیست
گفتا به روزگار بیابی وصال ما
[...]
طفلی و مرد عشق تو گردون پیر نیست
جانی و هیچکس را از جان گزیر نیست
خونم به یک کرشمهٔ ابرو بریختی
آنی که با کمان تو حاجت به تیر نیست
حسنت خطی نوشت علی الوجه کز خوشی
[...]
شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نیست
و اندیشه تو در دل برنا و پیر نیست
صد سر فدای پای تو باد، ار چه در حرم
تو می روی و خون کست پایگیر نیست
بی رحم وار چند زنی غمزه بر دلم
[...]
ای سروریکه در ره مردی و مردمی
رستم ترا مقابل و حاتم نظیر نیست
گر زخم تیغ دست ترا خستگی رساند
بشنو که هیچ عذر جز این دلپذیر نیست
دست گهر فشان تو ابرست و تیغ برق
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.